صباغ ماه از خم نیلی آسمان
بس رنگ مختلف که بر آورد در خزان
بستان که داشت پیرهن از پرنیان سبز
اکنون ز صوف زرد بپوشید طیلسان
بی سهم نیست زردی و لرزیدن چمن
خورد از کمان چرخ مگر تیر بر نشان
صرف آب کرد زمرد چو کهربا
عطار باد داد بنفشه به زعفران
دوشینه باز دختر رز با که سور داشت
کین برگهای زر به سرش ریخت بوستان
بر روی آب باد از آن دام میکشد
کز برگ بید ماهی زر پر شد آبدان
بنگر به میوههای ملون که از کرم
رزاق میکشد ز پی اهل رزق خوان
خرمای تر ز نخل درفشنده همچنانک
قد بلند دلبر و لعل شکر فشان
انگور شُدّهایست که گوهرشناس صنع
بربسته است دامن گوهر به ریسمان
انجیر تر ز شکر و شیر است و کوکنار
طعمش ببین و سورهٔ والتین روان بخوان
نار آتشیست ساخته پیراهنی ز لعل
مانند حقهای زر و یاقوت در میان
سیب است همچو عارض سرخ و سفید یار
یا خود به شکل غبغب شیرین دلستان
امرود کوزهای ست ز آب نبات پر
از کوزه هر چه هست همان میشود روان
نارنج بین که شاخ دوتا شد ز رنج او
گوئی که مشتریست وطن کرده در کمان
به را چه وصف بهتر از آن است که به است
هم رنگ بیدلانش و هم بوی دلبران
شفتالو همچو بوسهگه شاهدان مست
کز آرزوی او به لب آید هزار جان
آلو چو زنگئی است رومی بود دلش
آب حیات در ظلماتی شود نهان
خوش فرصتیست، خیمهٔ عشرت به باغ زن
در وقت برگ ریز غنیمت بود رزان
هر کس به مهرجان به تماشا رود ولیک
آمد بهار عیش مرا باد مهرجان
بی برگ چون درختم و آواره همچو برگ
از تند باد فرقت یاران مهربان
ای مرغ اگر به سوی بخارا گذر کنی
شهری که از بهشت برین میدهد نشان
دارالامان مدرسه را ازدحام ده
رخ بر زمین نه و ز غم دهر جوی امان
اندر محیط حوزهٔ درس حمید دین
استاد بنده نامهٔ اخلاص ما رسان
آن مفتئی که خامه اگر بر ورق نهد
نون و القلم ز محور کیوان کند جهان
گردند لال در نظرش مبدعان کون
گر از بدیع علم معانی کند بیان
در پیش او ازل به ابد اتحاد یافت
کردهست سیر دایرهٔ کون کن فکان
عاجز شدست فکر من اندر صفات او
نقصان کمال را نکند حصر و اقتران
گر خال من نشسته بود در حضور او
آن بحر علم و کان هنر مفخر زمان
ختم المحققین شرف الدین محمد آنک
در قرنها نیابی مثلش به صد قران،
همچون اساس کون مقیم است در سفر
همچون وجود عقل بزرگ است و خرده دان
آن سعی کرده است که نتوان مزید آن
و آنجا رسده است نباشد فزون از آن
لب خشک از تعطش فیضش بمانده بحر
دل خسته از تطاول جودش نشسته کان
برگو سلام و گرد صفوف نعال را
بنشان به آب دیده و بر دیدهها نشان
شرح غم فراق به پایان نمیرسد
بر کاغذ دو رویه بدین کلک دو زبان
منصور اگر به دار تعلم بود مقیم
افشان گلی وگر نه بنه سر بر آستان
سرگشته همچو گرد به گرد دیار گرد
پیران راه را خبری پرس از آن جوان
القصه چون به قرب ملاقات او رسی
گو ای فراق تو به دلم خار و پرنیان
ما ای برادر از غم هجران بر آذریم
برگو خبر که حال تو چون است و بر چهسان
نبود تغیری و نباشد ملالتی
از دوستان دشمن و نیکان بد گمان
بر چرخ بین که دور نگردید بک قدم
گر تیغها بارد بر فرق فرقدان
گفتم که به سوز دل بنویسم تحیتی
آتش به نی گرفت و در افتاد در بنان
یاران اختلاط و حریفان انبساط
کز یادشان شود دل پر غصه شادمان
بعضی چو روح در تن و چون نور در بصر
بعضی چو دیده بر سر و مغز اندر استخوان
تفصیل و نام و کنیت و القاب هر یکی
از کلک ناتوان به تمامی نمیتوان
خوانند بندگی و نیاز و دعای من
وین عذر بشنوند به الطاف بیکران
ناصر زبان دراز مکن کاین زبان تست
یک نقطه بر زبان چو فزائی شود زیان
دل در تنور سینه ز غم میشود کباب
دودی به در همیرود از روزن دهان
یا رب به آل عبد مناف و به ناف ارض
یا رب به امتی که بود افصح اللسان
یا رب به دان فسون که کند مار را عصا
یا رب بدان دمی که دهد مرده را روان
یا رب به عقل و نفس و به اجرام علو و سفل
کروبی و ملایک قدسی و انس و جان
یا رب به ذات تو که ز نقصان منزه است
مستجمع الکمالی و بالعفو مستعان
کین بنده را رسان به سلامت بدان دیار
وانگاه جمله را به سوی روضهٔ جنان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با توصیف زیبایی از طبیعت خزانی و تحولی که در آن ایجاد میشود، آغاز میشود. از رنگها و میوههای مختلفی صحبت میکند که در باغها و طبیعت دیده میشوند. شعر به زیبایی و تنوع میوهها از جمله خرما، انگور، انجیر و سیب اشاره میکند و به تاثیرات آنها بر روح و دل میپردازد. همچنین به مفهوم عشق و هجران اشاره میشود و در انتها موضوع دین و علم نیز مطرح میگردد، با اشاره به دانشمندی بزرگ و در نهایت به دعا و طلب رحمت از خداوند ختم میشود. این اثر از زیباییهای طبیعت و غم فراق دوستان سخن میگوید و همچنین بر اهمیت دانش و عقیده دینی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: رنگین کمانی که از آسمان آبی به نمایش درمیآید، در خزان، از دل طبیعت رنگهای گوناگونی را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: باغی که قبلاً لباس سبز پرنیان داشت، حالا با پارچه زرد پوشیده شده است.
هوش مصنوعی: زردی و لرزیدن چمن تنها به خاطر تیرکمان چرخ نیست، بلکه به نشانهای از تأثیرات دیگراست.
هوش مصنوعی: زمرد مانند کهربا آب را به صرف میکند، و عطار به باد، بوی بنفشه را به زعفران میدهد.
هوش مصنوعی: دیشب گل دختر با شکوهی که مانند گل سرخ بود، در حالی که شکوفههای طلایی بر سرش ریخته شده بود، در باغ حضوری داشت.
هوش مصنوعی: بر روی آب، باد به آرامی دام میکشد و از برگهای بید، آبدان (مخزن آب) پر از ماهی زرین میشود.
هوش مصنوعی: به میوههای زیبا و خوشمزه نگاه کن که از لطف و روزیدهی خداوند برای بندگانش به دست میآید.
هوش مصنوعی: خرماهای تازهای که از نخل میچینند، شبیه قد بلند و زیبا و دلربای محبوبم هستند که لبهایش همچون شکر میدرخشد.
هوش مصنوعی: انگور تبدیل به محصولی شده است که هنرمند و سازندهاش به دقت آن را انتخاب کرده و بر روی آن کار کرده است. او این محصول ارزشمند را با محافظت به ریسمانی متصل کرده تا از آن مراقبت کند.
هوش مصنوعی: انجیر تازه طعمی شیرین و دلپذیر دارد و شیرهٔ آن از عسل نیز خوشمزهتر است. همچنین، طعم کوکنار را نیز تجربه کن و آیهٔ مربوط به انجیر را با آرامش بخوان.
هوش مصنوعی: آتش نار به مانند آتش سوزان، در پیراهنی از سنگ قیمتی لعل قرار دارد، همچون جواهری از طلا و یاقوت که در وسط آن به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: چهره معشوق شبیه به سیب است، با رنگهای قرمز و سفید، یا به شکلی مشابه غبغب که دل را میبرد و شیرین است.
هوش مصنوعی: امرود، کوزهای است پر از آبنبات؛ هر آنچه در آن کوزه باشد، همان به صورت مایع در میآید.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که نارنج (یک نوع میوه) به خاطر شدت درد و رنجی که کشیده، دچار تغییر شکل شده است. مانند اینکه سیاره مشتری در کمان قرار گرفته و حالتی خاص به خود گرفته است.
هوش مصنوعی: بهترین توصیف برای به این است که هم از نظر رنگ به رنگ دل آزردهها شبیه است و هم از نظر عطر، رایحه دلبرها را دارد.
هوش مصنوعی: شفتالو مانند بوسهای است که از معشوقگان مست به یاد عشق او به زبان میآید و جانهای زیادی را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: آلو مانند زنگی است که رومیها آن را میشناسند، دلش سرشار از زندگی است، اما در تاریکیها پنهان میشود.
هوش مصنوعی: این زمان، وقت مناسبی است برای برپایی خوشی و لذت در باغ زیبا، به ویژه در زمانی که برگها میریزند و زیبایی خاصی به فضا میبخشند.
هوش مصنوعی: هر کسی برای دیدن جشن و سرور میرود، اما بهار شادیام با وزش باد مهرجان به پایان رسید.
هوش مصنوعی: مانند درختی بدون برگ هستم و همچون برگی که از باد تند به دور افتاده، در عذابی به سر میبرم به خاطر دوری از دوستان عزیزم.
هوش مصنوعی: ای پرنده، اگر به بخارا بروی، شهری که نشانهای از بهشت برتر به همراه دارد.
هوش مصنوعی: مدرسهای که مکانی برای آرامش و یادگیری است، باید با شلوغی و افکار منفی دنیا پر نشود. تلاش کن تا مشکلات و اندوهها را از خود دور کنی و بر روی زمین آرامش و نشاط را تجربه کنی.
هوش مصنوعی: در فضای درس حمید دین، استاد من پیامی از خلوص نیت ما را منتقل کرد.
هوش مصنوعی: آن فقیه یا عالم بزرگوار که اگر قلمش را بر روی کاغذ بگذارد، همچون الفبا و نویسندگی، جهانی پر از نور و علم را خلق میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر کسی به عمق معانی و مفاهیم علم بپردازد و آن را به خوبی بیان کند، آنگاه مبدعان و خالقان جدید نیز در نظر او خاموش و بیصدا خواهند شد. به عبارت دیگر، تسلط بر علم و فهم عمیق میتواند فرد را از سایرین متمایز و برتر سازد.
هوش مصنوعی: در حضور او، از آغاز تا پایان، هماهنگی و یکپارچگی برقرار شده است و جریان هستی به طرز دایرهواری ادامه دارد.
هوش مصنوعی: فکر و اندیشهام در مورد صفات او ناتوان شده است، چرا که نمیتواند کمال او را به طور کامل و دقیق توصیف کند.
هوش مصنوعی: اگر لکهٔ زیبای من در برابر او نشسته بود، آن دریا علم و هنر، زینت زمان بود.
هوش مصنوعی: شرفالدین محمد، که بهترین و کاملترین پژوهشگران است، در طول زمان، نظیرش را نخواهی یافت، حتی اگر صد قرن بگذرد.
هوش مصنوعی: مثل اینکه اساس هستی در حالتی ثابت در سفر است، به همین صورت وجود عقل نیز بزرگ و عاقل است، در حالی که دیگران فقط بخشی از آن را درک میکنند.
هوش مصنوعی: این شخص تلاش کرده است که فراتر از چیزی که هست نرود و به آنجایی رسیده است که بیشتر از آن نمیتواند باشد.
هوش مصنوعی: لبهای تشنه از نعمت او خشک شدهاند، و دریای دل که از فراوانی بخشش او خسته است، آرام گرفته است.
هوش مصنوعی: سلامی برسان و صفوف نعال را با اشکهایم آبیاری کن و نشانش را بر چشمانم بگذار.
هوش مصنوعی: غم وداع و جدایی هرگز بر روی کاغذ به پایان نمیرسد، حتی با این دو زبان و قلمی که در دست داریم.
هوش مصنوعی: منصور اگر در درگاه علم و دانش قرار داشت، مانند گلی زیبا در حال افشاندن عطر خود میبود و اگر چنین نبود، بهتر است که سر خود را بر درگاه دوست بگذارد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به شخصی اشاره میکند که در جستوجوی راه و مسیر خود است، مثل گردی که دور دیاری میچرخد. او از جوانی میخواهد که از پیران محل دربارهی راه و مسیر بپرسد تا بتواند هدفش را پیدا کند.
هوش مصنوعی: خلاصه اینکه وقتی به نزدیکی او برسی، به او بگو که جداییات برای دلم همچون خار و پرنیان است.
هوش مصنوعی: ای برادر، ما از درد جدایی رنج میبریم. بگو خبرهایی از تو چیست و حال و احوالت چطور است؟
هوش مصنوعی: اگر تغییر و دگرگونی وجود نداشته باشد، نباید از دوستان، دشمنان و افرادی که به خوبیها بدگمانند، ناراحتی و کلافگی احساس کرد.
هوش مصنوعی: به آسمان نگاه کن که در حرکت است و هرگز یک قدم هم جا به جا نمیشود. اگر شمشیرها بر سر ستارهها بریزد، باز هم این حرکتاش متوقف نخواهد شد.
هوش مصنوعی: گفتم با دل سوختهام پیامی بنویسم، اما آتش در وجودم شعلهور شد و نگاهم را منحرف کرد.
هوش مصنوعی: دوستان و همراهان خوشذوقی که با یاد آنها دل غمدیده شاد میشود و غم را از یاد میبرد.
هوش مصنوعی: برخی مانند روح در بدن هستند و مانند نور در دیدگان میدرخشند، در حالی که بعضی دیگر مانند چشمها بر روی سر و مانند مغز درون استخوان قرار دارند.
هوش مصنوعی: هر یک از ویژگیها، نام، لقب و عناوین هر فرد را نمیتوان بهطور کامل و جامع با قلمی ضعیف شرح داد.
هوش مصنوعی: خداوندگاری که دعا و نیاز من را میشنود، با رحمتهای بیپایانش به من عذر میبخشد.
هوش مصنوعی: ناصر، زبانت را دراز نکن، زیرا این زبان متعلق به توست. اگر به زبان خود بپردازی، ممکن است برایت مشکلآفرین شود.
هوش مصنوعی: دل، از شدت غم و اندوه، در سینه مانند کبابی در تنور میشود و بخار آن از دهان خارج میشود.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، به خاندان عبد مناف و به سرزمینها و سرنوشتهای مختلف، ای پروردگار، به ملتی که دارای فصیحترین زبانها هستند، توجه کن.
هوش مصنوعی: پروردگارا، دانا به آن جادو و علم هستی که میتواند مار را با عصا تسخیر کند. پروردگارا، در لحظهای که میتوانی جان را به مرده باز گردانی، به ما نیز توجه کن.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، به واسطه عقل و نفس و موجودات آسمانی و زمینی، فرشتگان مقدس و انسانها و روحها، به تو روی میآورم.
هوش مصنوعی: ای پروردگارا، به وجود تو که از هر نقصی پاک و منزه است، که تمام کمالات در نزد تو جمع است و به بخشش تو کمک میطلبم.
هوش مصنوعی: این بنده را به آن دیار امن و سالم برسان و سپس همه را به سوی بهشت هدایت کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان
زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان
لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح
دست از کباب دار، که زهرست توامان
با کام خشک و با جگر تفته درگذر
[...]
گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان
گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان
گفتم که ساعتی ببر من فرونشین
گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
گفتم که باد سرد زیان داردت همی
[...]
بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان
فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان
سلطان یمین دولت میر ملوک بند
محمود امین ملت شاه جهان ستان
شاهی که پشت صد ملک کامران بدید
[...]
بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان
تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان
من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود
با کاروان رباط کسی هر دوان دوان
از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود
[...]
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان
تحویل کرده اند بباغ خدایگان
وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار
نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان
نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.