ای ز چشمت رفته خواب از چشم خواب
واب رویت برده آب از روی آب
از شکنج زلف و مهر طلعتت
تاب بر خورشید و در خورشید تاب
بینی ار بینی در آب و آینه
آفتاب روی و روی آفتاب
برنیندازی بنای عقل و دین
تاز عارض بر نیندازی نقاب
تشنگان وادی عشقت ز چشم
بر سر آبند و از دل بر سراب
پیکرم در مهر ماه روی تو
گشته چون تار قصب بر ماهتاب
زلف و رخسارت شبستانست و شمع
شکر و بادام تو نقل و شراب
خواب را در دور چشم مست تو
ای دریغ ار دید می یک شب بخواب
بسکه خواجو سیل می بارد ز چشم
خانه صبرش شد از باران خراب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذبه معشوق میپردازد. شاعر از خواب و آرامش چشمان معشوق میگوید که بر دلش تأثیر میگذارد و او را به دنیای عشق و زیبایی میکشاند. به زلف و چهره معشوق اشاره میکند که مانند آفتاب روشن است و توانایی خیرهکنندهای دارد. ارتباط میان تشنگی عشق و حضور معشوق را توصیف میکند و از تأثیرات عمیق عشق بر زندگیاش میگوید. در نهایت، شاعر به شدت احساساتی که از این عشق تجربه میکند اشاره دارد، به طوری که زندگیاش تحت تأثیر آن قرار گرفته و صبرش به سر آمده است.
هوش مصنوعی: ای خواب از چشم تو رفته و دیگر نمیتوانم بخوابم؛ زیبایی تو آنقدر فریبنده است که آب روی چهرهات مرا به خود جلب کرده و تمام افکارم را مشغول کرده است.
هوش مصنوعی: زلفهای پیچیده و زیبایی چهرهات، درخشش و نوری دارند که با نور خورشید رقابت میکند.
هوش مصنوعی: اگر در آب و آینه نگاه کنی، میتوانی تصویر آفتاب و چهرهاش را ببینی.
هوش مصنوعی: عقل و دین را نادیده نگیری، تا زمانی که نقاب بر چهرهات نیندازی.
هوش مصنوعی: عاشقان در جستجوی عشق، به آب چشم و دل خود نگاه میکنند، اما آنچه مییابند، فقط خیال و وهمی است که مانند سراب میماند.
هوش مصنوعی: بدن من در مهر ماه، مانند رشته نازکی از نی در زیر نور ماه، به زیبایی صورت تو تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: موها و چهرهات مانند یک مکان زیبا و پرنورت است و شیرینی تو همچون شمع و بادام و تو را مثل نقل و شراب میدانم.
هوش مصنوعی: دور چشم مست تو خواب مجازی است و ای کاش فقط یک شب میتوانستم در آن خواب راحتی را تجربه کنم.
هوش مصنوعی: بسیار گریه میکند و از چشمانش سیل میریزد، تا جایی که صبرش تحت فشار باران خراب شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این جهان خواب است، خواب، ای پور باب
شاد چون باشی بدین آشفته خواب؟
روشنییْ چشم مرا خوش خوش ببرد
روشنیش، ای روشنائییْ چشم باب
تاب و نور از روی من میبرد ماه
[...]
آفتاب از روی تو بر دست تاب
خود ازین رویست فخر آفتاب
در سحاب از جود تو آمد اثر
زان بود خیرات عالم در سحاب
زور و تاب خسروان سهم تو بود
[...]
من عجب دارم همی از شاعران
تا چرا گویند راد است آفتاب
گرد صحرا سال و مه گردد همی
تا کجا در یابد او یک قطره آب
برخورد آن آب و آنگه میدهد
[...]
کافران را داده مهلت در عقاب
نا فرستاده به عهد او عذاب
هیچ میدانی چه میگوید رباب؟
ز اشک چشم و از جگرهای کباب
پوستیام دور مانده من ز گوشت
چون ننالم در فراق و در عذاب
چوب هم گوید بُدم من شاخ سبز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.