بر سر کوی عشق بازاریست
که رخی همچو زر بدیناریست
دل پر خون بسی بدست آید
زانک قصّاب کوچه دلداریست
نخرد پر خون بسی بدست آید
زانک قصّاب کوچه دلداریست
نخرد هیچکس دلی بجوی
بنگر ای خواجه کاین چه بازاریست
بر سر چار سوی خطّه عشق
رو بهر سو که آوری داریست
سر که هست از برای پای انداز
بر سر دوش عاشقان باریست
یوسف مصر را بجان عزیز
بر سر هر رهی خریداریست
زلف را گر سرت نهد بر پای
بر مکش زانک او سیه کاریست
غمزه را پند ده که غمّازیست
طرّه را بند نه که طرّاریست
انک خواجو ازو پریشانست
زلف آشفته کار عیاریست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره بازار عشق و درد و رنجی است که عاشقان در این بازار تجربه میکنند. شاعر به زیباییهای عشق و پیامدهای آن اشاره میکند و میگوید که در این بازار، هرکسی با دل شکسته و دردناک خود حضور دارد. او به نکتهای اشاره میکند که در این فضا، هیچکس بیدل و بینقص نخواهد بود و هرکسی به نوعی درگیر عشق است. در پایان، شاعر بر بیوفایی و دورویی در عشق تأکید میکند و وضعیت خود را به عنوان فردی عاشق و پریشان توصیف میکند.
هوش مصنوعی: در خیابان عشق، بازاری وجود دارد که زیبایی کسی در آن مثل طلاست و ارزشش بسیار بالاست.
هوش مصنوعی: دل پر از غم و درد میشود، زیرا در این کوچه، قصابی وجود دارد که به نظر میرسد در دل دیگران آرامش میآورد.
هوش مصنوعی: نابخردی و نادانی باعث میشود که انسان به آسانی به درد و سختی دچار شود، چرا که در دنیا افرادی هستند که به خاطر نفع شخصی دیگران را به دام می اندازند.
هوش مصنوعی: هیچ کس عاقل نمیتواند دل دیگری را جستجو کند، ای آقا، نگاه کن که این چه بازاری است.
هوش مصنوعی: در هر ناحیهای از سرزمین عشق، هر جا که بروی، چیزی در انتظار توست.
هوش مصنوعی: سر به عنوان علامت و نشانهای برای عشق، به خودی خود بار سنگینی است که عاشقان بر دوش دارند.
هوش مصنوعی: یوسف، در سرزمین مصر، با جان عزیز خود هر راهی را به خاطر خود خریداری کرده است.
هوش مصنوعی: اگر زلفش را بر پاهایت بیندازی، این کار را انجام نده؛ زیرا او آدمی بدسرشتی است.
هوش مصنوعی: به فردی که با نگاهش به دیگران پیغام میدهد، نصیحت کن که این کار به نوعی طعنه و کنایه است. نباید به فضای بازی و سرگرمی تبدیل شود، چرا که این رفتار میتواند به نوعی فریب و نیرنگ تعبیر شود.
هوش مصنوعی: خواجو به خاطر زلف آشفتهاش بیقرار است و این نشاندهندهی کارهای زیرکانه و چالاکی اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر سر کوی عشق بازاریست
که نیارد هزار جان ثمنی
همین شعر » بیت ۱
برسر کوی عشق بازاریست
که رخی همچو زر بدیناریست
رای دانا سر سخن ساریست
نیک بشنو که این سخن باریست
کار دین خود نه سرسری کاریست
دینِ حق را همیشه بازاریست
آدمی نز پی علف خواریست
از پی زیرکی و هشیاریست
ملک را تازه روز بازاری ست
که جهان را چنو جهان داری ست
پیش قدرش سپهر نه پوشش
همچو ویران چار دیواری ست
باد با عزم او گران جایی ست
[...]
دم ثعبان ازو نموداریست
رسن ساحران از آن تاریست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.