گنجور

 
ناصر بخارایی

باده در عشق بار غمخواریست

با صبا باد هر کجا یاریست

زاهد و زهد و ما و قلاشی

میل هر کس به جانب کاریست

فارغ از جنتم به دیدارت

که از او هم مراد دیداریست

سوزم این خرقه و تا همه بینند

که درین دلق کهنه ناریست

اندک اندک ز حال ناصر پرس

پرسش اندک تو بسیاریست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

رای دانا سر سخن ساریست

نیک بشنو که این سخن باریست

ظهیر فاریابی

ملک را تازه روز بازاری ست

که جهان را چنو جهان داری ست

پیش قدرش سپهر نه پوشش

همچو ویران چار دیواری ست

باد با عزم او گران جایی ست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه