شمارهٔ ۲۵ - فی مدح الصاحب الاعظم منشی الممالک الایلخانیه صدر الدین یحیی القزوینی
چو نشد ز بام طارم این نیلگون حصار
منجوق چتر خسرو سیاره آشکار
از موکب طلایه سلطان نیمروز
بشکست قلب کوکبه ی خیل زنگبار
دامن کشان ز کلّه زربفت شد پدید
خاتوان حجله خانه مشرق عروس وار
ناگه در آمد از درم آن ماه مهربان
سر تا قدم مرکب از الطاف کردگار
در پا فکنده طرّه مشکین مشکبوی
بر کف گرفته باده نوشین خوش گوار
هر ذره مشرقی شده خلوتسرای من
از عکس جام باده صافی و روی یار
من در خمار مانده از آن چشم نیم مست
وز دل قرار رفته از آن زلف بیقرار
جانم بلب رسانده و از لب نداده کام
کارم ز دست برده و از سر گرفته کار
از من کناره کرده و دانم که جز کمر
کس با میان او نکند دست در کنار
سر می کشید سنبلش از دست و جان من
افتاده در کشاکش آن زلف تابدار
از رشک چین طره مشکین دلکشش
خون گشته در بلاد ختن نافه تتار
کردم بمار نسبت زلفش وزین سخن
بر خویشتن ز غصه بپیچید همچو مار
در شکرش ملاحت و در لب شکرستان
بر لاله اش کلاله و بر سرو لاله زار
جعدش بنفشه نکهت و خطش بنفشه فام
ماهش بنفشه زیور و سروش بنفشه بار
در غنچه اش تبسم و در سنبلش فریب
در لاله اش لطافت و در نرگسش خمار
چون روزگار حاسد مخدوم شرق و غرب
آشفته بر گلش گره زلف مشگبار
فخرالانام کهف بشر قدوه صدور
غوث الوری ملاذ امم مفخر کبار
بر صدر روزگار کسیرا مجال نیست
از حشمت و جلال مگر صدر روزگار
فرخنده صدر دولت و دین کز نفاذ حکم
بربست چرخ سرزده را دست اقتدار
آن قطب معدلت که سپهریست از علو
وان مفخر جهان که جهانیست از وقار
هر لحظه صیت رتبتش از فرط کبریا
بر ساکنان عالم علوی کند گذار
بنیاد خاک اگر نبدی حلم او بر آب
مسدود کی شدی بمسامیر کوهسار
هر چند بر محک زنمش پیش رای او
گوئی درست مهر ندارد جوی عیار
ای کعله جلال ترا سد ره در طواف
وی سده ی جناب ترا کعبه در جوار
بر سقف کبریای تو برجیس پاسبان
بر آستان قدر تو خورشید پرده دار
از دفتر ضمیر تو حرفیست آفتاب
کز زر نوشته اند بر این لوح سیمکار
ملک جهان بیسر یسارت خورد یمین
دریا و کان بیمن یمینت دهد یسار
عالم باهتمام وجود تو در وجود
لیکن وجود را بوجود تو افتخار
گردون بگرد مرکز خاک از مدار اوست
حکمت بگرد مرکز گردون کند مدار
سر برنیامدی بر قدر تو چرخ را
گر لطف شامل تو نگفتی که سر بر آر
پیروزه ی سپهر که زیبد نگین تو
نام تو بر نگین معالی کند نگار
جز باز همت تو ندارد کسی بیاد
مرغی که کرگسان سپهرش بود شکار
طاق فلک ز قصر معالیت باشکوه
قوس قزح ز طارم ایوانت یادگار
چون حضرتت بساط شرف گسترد سپهر
در مجلست ز خوشه ی پروین کند نثار
ذاتت ورای مرتبه ی جمله عالمست
عالم بذات تست گرش هست اعتبار
مهر جهان فروز که سلطان انجمست
بوسد جناب درگهت از روی اضطرار
در روزگار عدل تو آشفتگی نماند
جز در شکنج طره خوبان قندهار
بر شش جهة موانع یاجوج فتنه را
حفظ جهان پناه تو سدیست استوار
در مغز فتنه از اثر اهتمام تو
ترکیب گشته خاصیت کوک و کوکنار
اجرام اختران سماوی باتفاق
کردند بر مجاری حکم تو اقتصار
چون آسمان مطاوع و اجرام چاکرند
اندیشه زین سپس زمدار فلک مدار
شعرم بمدحت تو بشعری رسید از آنک
شعری سزد که باشدش از شعر من شعار
با شهسوار چرخ برین هم عنان شود
طبعم چو بر سمند معانی شود سوار
تا چار مادرست و سه فرزند کون را
یکدم مباد ذات تو خالی ز پنج و چار
بادا بقای عمر تو چندانکه در حساب
آنرا هزار سال محاسب کند شمار
از طول ده کسوت عمر ترا طراز
وز سیر چرخ ساعد حکم ترا سوار
کار تو در ترقی و جاه تو مستدام
ملک تو بی نهایت و عمر تو پایدار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیتها، شاعر با زبانی پرشکوه و استعاری به وصف شخصیت بزرگی میپردازد که همواره مظهر قدرت و شکوه است. او تصاویری زیبا از زیباییهای طبیعی و هنری به تصویر میکشد و با استفاده از نمادها و تمثیلها، بر عظمت و صفات نیکو آن شخصیت تأکید میکند. همچنین، شاعر به مقامات و فتحنامههای ایشان اشاره میکند و از تأثیر مثبت وجود آن شخصیت در جامعه و جهان صحبت میکند. این اشعار به نوعی تجلیلی از مقام و منزلت انسانی و الهی است که حامل فضایل و ویژگیهای والایی است.
هوش مصنوعی: وقتی که از بالای بام حصار آبی رنگ، چتر پادشاه ستارهها نمایان نشد، این نشان میدهد که او در دسترس قرار نگرفته است.
هوش مصنوعی: قلب کوکبه (جمعیتی که با اقتدار و بزرگی در حرکتند) در برابر کاروان بزرگ سلطان نیمروز شکست میخورد. به نوعی، قدرت و بزرگی سلطان بر تودهها و اجتماع مقابلهکننده غلبه پیدا میکند.
هوش مصنوعی: با دامن کشیدن از دامن زربفت، زیبایی و شکوه آن مانند عروسی در روز عروسی نمایان میشود. این تصویر، نشاندهنده جلوه و زیبایی خاصی است که در فضایی سرشار از نور و شکوه به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: ناگهان آن ماه مهربان به سراغم آمد، که تمام وجودش از نعمتهای خداوند آراسته شده بود.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به دختری با موهای مشکی و خوشبو است که در حال حاضر، نوشیدنی لذیذی را در دستانش گرفته و آمادهی نوشیدن است. تصویر کلی بیانگر زیبایی و لذتآوری لحظه است.
هوش مصنوعی: هر گوشه از مشرق به خاطر تصویرهای زیبا و صاف جام شراب و چهره محبوبم، به مکانی آرام و دلنشین تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: من در حالت مستی ناشی از چشمان تو ماندهام و از دل من که آرامش خود را به خاطر آن زلف بیقرار از دست داده، خبری نیست.
هوش مصنوعی: جانم به شدت به بلبل دلبسته شده و هیچ لذتی از لبهایم به دست نیاوردهام؛ کارم به دست من نیست و دوباره همه چیز از ابتدا شروع شده است.
هوش مصنوعی: او از من فاصله گرفته و میدانم که هیچ کس جز خود او به کمرش دست نمیزند.
هوش مصنوعی: سنبلش در دست من میچرخد و جانم در هیاهوی آن زلف مواج و پیچان به تلاطم افتاده است.
هوش مصنوعی: چون چین موی سیاه دلربا باعث حسادت شده، خون دل در سرزمین ختن جاری گشته است.
هوش مصنوعی: من به درد و گرفتاری نسبت به زلف او دچار شدم و این موضوع باعث شد که از غم و اندوه به حالتی پیچیده و بغرنج دچار شوم، مانند مار که به دور خود میپیچد.
هوش مصنوعی: در این بیت، زیبایی و جذابیت را توصیف میکند. اشاره به شیرینی و لطافت در زندگی دارد، مثل شکر و باغهای گل. تصویرسازی از لالهها و سروها نشاندهنده زیبایی طبیعی و طراوت است که فضای شاداب و دلانگیزی به وجود میآورد. این تصویرها به نوعی تأکید بر طراوت و زیباییهایی دارد که میتواند در زندگی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف زیبایی یک دختر است که موهایش مانند گلهای بنفشه است و بویی دلانگیز دارد. خط و شکل صورتش نیز به رنگ بنفشه است و زیباییاش همچون زینتی زیبا میدرخشد. صدایش و آوای دلنشینش همچون باران بهاری به دلها آرامش میبخشد.
هوش مصنوعی: در غنچه شادی و لبخند وجود دارد، در سنبل نیرنگ و فریب نهفته است، در لاله نرمی و زیبایی احساس میشود و در نرگس حالتی خوابآلود و دلربا دیده میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که در دورانهای پرآشوب و پر از حسادت، زیبایی و لطافت مانند گلی که با زلفی مشکی آراسته شده، تحت تاثیر این وضعیت قرار گرفته و دچار نابسامانی شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به تمجید و ستایش شخصیتی بزرگ و با عظمت اشاره دارد که به عنوان پناهگاهی برای انسانها و الگویی برای دیگران شناخته میشود. او نمایندهای از اراده و هدایت الهی است و در میان اقوام و ملل، جایگاه و اعتبار ویژهای دارد. این شخصیت، مفخر و افتخار بزرگان و اندیشمندان است.
هوش مصنوعی: در میان بزرگان و کسانی که به مقام و قدرت دست یافتهاند، فقط کسی که در اوج دوران خود قرار دارد، میتواند از عظمت و شکوه برخوردار باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصی میپردازد که در رأس قدرت و مذهب قرار دارد و به لطف تأثیر و نفوذ خود، توانسته است سرنوشتها را تغییر دهد و چرخ روزگار را تحت کنترل خود درآورد. به نوعی، این فرد با قدرت و تأثیرگذاریاش، بر جامعه و دنیای پیرامون خود تسلط یافته است.
هوش مصنوعی: این جمله به مفهوم فردی بزرگ و محترم اشاره دارد که مانند قطب و محور اصلی است. او در آسمان جایگاه بلندی دارد و همچنین به عنوان منبع افتخار و وقار در جهان شناخته میشود. حضور او به مانند نوری است که به دیگران الهام میبخشد و باعث تحسین و تفاخر میشود.
هوش مصنوعی: هر لحظه بزرگی و مقام او به خاطر عظمتش، بر ساکنان عالم بالا تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر پایههای خاکی وجود نداشت، به خاطر صبر و شکیبایی او، آبها به راحتی بند نمیآمدند و کوهها نیز به ناخنها فرو نمیرفتند.
هوش مصنوعی: هرچند که او را به آزمایش میگذارم و به نظرش میگویم که درست است، اما در دلش مهر و محبت ندارد و چهرهاش مثل یک فرد فریبکار است.
هوش مصنوعی: ای گنبد زیبای تو، مانع راه من به دور تو هستی و جایگاه تو در کنار کعبه، به من احساس قرب و نزدیکی میدهد.
هوش مصنوعی: بر فراز علو و بزرگی تو، نگهبانی از نور و درخشندگی وجودت، خورشید به عنوان پردهدار ایستاده است.
هوش مصنوعی: از دل تو سخنی درخشان و بینظیر وجود دارد که مانند آفتابی بر کاغذ نقرهای نوشته شده است.
هوش مصنوعی: اگر تو نمایندهای از سلطنت و قدرت باشی، دنیا به تو احترام میگذارد و برکاتش را نثار تو میکند. دریاها و معادن همگی تحت فرمان تو خواهند بود و تو میتوانی از آنها بهرهبرداری کنی.
هوش مصنوعی: جهان با توجه به وجود تو به وجود آمده است، اما وجود خود را به خاطر وجود تو ارج مینهد.
هوش مصنوعی: جهان به دور مرکز زمین در حال چرخش است و این امر ناشی از حکمت بالای الهی است که باعث میشود آسمانها نیز به دور این مرکز در حرکت باشند.
هوش مصنوعی: اگر چرخ فلک بر وفق حال تو نبود، به خاطر لطف تو بود که به تو توجیهی در این زمینه نداد.
هوش مصنوعی: پیروزی آسمان که شایسته است نگین تو باشد، نام تو بر نگین زیبایی را میسازد.
هوش مصنوعی: فقط اراده و تلاش توست که میتواند به یاد پرندهای بیفتد که کرگسها آن را در آسمان شکار کردهاند.
هوش مصنوعی: آسمان به مانند یک قصر باشکوه درنظر میآید و قوس قزح از بلندی ایوان تو به یادگار مانده است.
هوش مصنوعی: زمانی که مقام و منزلت تو به اوج میرسد، آسمان در گردهماییات به زیبایی ستارههای پروین (که یکی از خوشههای ستارهای معروف است) را نثار میکند.
هوش مصنوعی: وجود تو فراتر از تمامی مراتب عالم است. علمت به ذات خودت است، حتی اگر دیگران برایت ارزشی قائل نباشند.
هوش مصنوعی: خورشید که روشنایی بخش جهان است، چون پادشاه ستارههاست، به احترام تو و از روی نیاز به درگاهت میرسد و خاکساری میکند.
هوش مصنوعی: در زمان حکومت عادلانه تو، هیچ بینظمی و آشفتگیای باقی نماند جز در پیچ و تاب موهای زیبای دختران قندهار.
هوش مصنوعی: در همه جهات، موانع یاجوج که مشکلات و فتنهها هستند، از جهان حفاظت میکنند و تو، بهعنوان پناهی برای جهان، سدی محکم و استوار هستی.
هوش مصنوعی: در ذهن فتنه، به خاطر تلاش و زحمت تو، ویژگیای مانند خاصیت گیاه خوابآور و مخدر به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: ستارهها و سیارات آسمانی به توافق رسیدند که فقط بر طبق فرمان تو عمل کنند.
هوش مصنوعی: آسمان و اجرام آسمانی مانند خادمان در خدمت ما هستند، بنابراین باید به فکر درک و بررسی حرکتهای فلک باشیم.
هوش مصنوعی: شعر من به ستایش تو رسیده است، چرا که شعری شایسته است که بتواند بازتابدهندهی شعر من باشد.
هوش مصنوعی: چنانچه با اسب سوارِ آسمان همپایه شوم، روح من نیز مانند سوار بر اسبی که نماد معانی است، پرواز خواهد کرد.
هوش مصنوعی: بگذار تا چهار مادر و سه فرزند بر دنیا باشند، به هیچ عنوان وجود تو خالی از این پنج و چهار نباشد.
هوش مصنوعی: بگذار عمر تو آنقدر طولانی باشد که اگر بخواهند آن را حساب کنند به هزار سال برسد.
هوش مصنوعی: این بیت به ما یادآوری میکند که در زندگی، تجربه و زمان به مرور به ما کمک میکند تا هویتمان شکل بگیرد و ما را به سمت مسیرهای خاصی هدایت میکند. در واقع، رویدادهای زندگی و تغییرات جهان همچون چرخی هستند که بر سرنوشت ما تأثیر میگذارند و ما را به سوی سرنوشتی خاص میرانند.
هوش مصنوعی: در تلاشهای تو برای پیشرفت و قدر و منزلتت، موفقیت همواره با تو باشد، حکومت تو بیپایان و عمر تو طولانی باد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام تر و سهیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او اسیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.