هر چند به چالاکی آن دلبر نیست
ما را طمع وصال او در خور نیست
زور و زر و زاریست سرمایهٔ عشق
زاری نخرد، زور ندارم، زر نیست
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
هر چند به چالاکی آن دلبر نیست
ما را طمع وصال او در خور نیست
زور و زر و زاریست سرمایهٔ عشق
زاری نخرد، زور ندارم، زر نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تصویر کشیدن عشق و وابستگی آن میپردازد. او میگوید هرچند محبوبش چالاک و سریع است، اما آرزوی رسیدن به او برای ما ممکن نیست. عشق به زور و ثروت نیازی ندارد و او بیان میکند که هیچیک از این سرمایهها را ندارد. به این ترتیب، شاعر به ارزش واقعی عشق و ناتوانی خود در دستیابی به آن اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هرچند که محبوب ما به زیبایی و چالاکی خود نمیبالد، اما نباید به وصال و نزدیکی او امید داشته باشیم.
هوش مصنوعی: قدرت و ثروت و گریه و فریاد، همگی از عناصر عشق و محبت هستند. اما اگر کسی برای عشق و محبتش از این عناصر استفاده نکند، من نه قدرتی دارم و نه ثروتی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن را که حیوتش آن دل و دلبر نیست
و آن خال و خد و آن لب چون شکر نیست
جان ودل را چو ارو و زلف ببرد
در هر دو جهان مشرک و هم کافر نیست
از کفر بکفر رفتنت باور نیست
[...]
آن دل که بجز سوی غمت رهبر نیست
بی روی دلفروز توام در خور نیست
جان گرچه عزیزست ولی جانب او
از جانب رخسار تو نازک تر نیست
چشمت که چنو زهره افسونگر نیست
از تیغ که مریخ زند کمتر نیست
تا مشتری رخ چو ماهت شده ام
روز زحلم به هیچ رو درخور نیست
از تو به که نالم که دگر داور نیست
وز دست تو هیچ دست بالاتر نیست
آن را که تو رهبری کسی گم نکند
وآن را که تو گم کنی کسی رهبر نیست
آنرا که دل از عشق تو کور و کر نیست
همچون دل من در پی شور و شر نیست
وصل تو بزور یا بزر دست دهد
زین پس من و هجر تو چو زور و زر نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.