مرا دشوار میآید که با رویت به آسانی
مقابل گردد آئینه به روی سخت و پیشانی
قدح را از لب تو در دهان سریست پوشیده
کمر را با قد تو در میان رازیست پنهانی
چو عود خام دود من نگیرد دامنت هرگز
به روی آتشم چون زلف مشکین گر بپبچانی
مرا سر بر خط حکمت روی از غیر پیچیده
اگر چون خامه میرانی وگر چون نامه میخوانی
اگر این است در صورت به معنی خوشتر از اینی
اگر آن است در معنی به صورت بهتر از آنی
گر از من زلتی آمد به عذری دار معذورم
اگر من قدر اقبالت نمیدانم تو میدانی
مرا با دود خود بگذار و بگذر ای طبیب من
که در تدبیر درمانم همیترسم که در مانی
چو تو سرچشمهٔ معنی شدی در عاشقی ناصر
سخن با او تر و تازه چو آب از دیده میرانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق بیان میکند. او میگوید که دشوار است که زیبایی معشوق را به راحتی ببیند و در عین حال اشاره میکند که رازهایی میان آنها وجود دارد. با استفاده از تشبیههای زیبایی مانند عود و دود، ایمان خود به عشق را ابراز میکند و به پنهانی بودن روابط عاشقانه اشاره میکند. او از معشوق میخواهد که او را با دلسوزی بپذیرد و خواستههایش را در نظر بگیرد، در حالی که میداند عشق و معجزههای آن فراتر از کلمات هستند. شاعر در انتها به اهمیت عشق و معشوق در زندگیاش میافتد و میگوید که عشقش او را مانند آب تازهای زنده میکند.
هوش مصنوعی: دیدن چهرهات برایم سخت است، چون آئینه نمیتواند به راحتی تصویر سخت و پیشانیام را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: گوارای می که از لب تو نوشیده میشود، به راز و رمزهایی اشاره دارد که در کمر تو نهفته است.
هوش مصنوعی: اگر چوب خوشبو را بسوزانی، دود آن هرگز دامنت را نمیگیرد. آتش من در وجودم است و اگر زلف مشکی را به هم بپیچی، همچنان شعلهور میماند.
هوش مصنوعی: من در جستجوی حقیقت و حکمت هستم و اگر مانند قلمی رسا و گویا باشی، میتوانی مرا به درستی هدایت کنی و اگر به مانند نامهای که میخوانی، به من بفهمانی، به راهم ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: اگر این زیبایی که در چهره میبینی، از همه زیباتر است، پس اگر به زیباییهای معنوی نگاه کنیم، چیزی بهتر و بالاتر از آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر من اشتباهی کردم، به خاطر موضوعی بوده و معذورم. اگر هم نتوانم قدر و ارزش تو را بسنجم، تو خودت این را میدانی.
هوش مصنوعی: ای طبیب من، لطفاً با دودی که از خود درست میکنی به من پرداز و نگذار از پیشم برگردی، زیرا نگرانم که در تلاش برای درمانم، به حالت خودت نرسید.
هوش مصنوعی: وقتی تو تبدیل به منبع اصلی معانی عشق شدی، سخن گفتن با تو برای عاشق مثل تازه بودن آب جاری از چشمه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟
ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی
به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی
شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری
تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟
اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد
[...]
نگارا ماه گردونی سوارا سرو بستانی
دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی
اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه گردونی
وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی
به آن زلفین شورانگیز مشک اندوده زنجیری
[...]
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
فرو شد آفتاب دین برآمد روز بیدینان
[...]
زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی
به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی
غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر
تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟
نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.