شمارهٔ ۲۰ - فی مدح السلطان الاعظم ابوالمجاهد محمد شاه انارالله برهانه
دوش چون پیروز شد بر روم شاه زنگبار
موکب سلطان هندستانشد از شام آشکار
همچو چین طره ی مشکین بت رویان چین
شد جهان از ناف شب پر نافه ی مشک تتار
گشته عالم تیره غار و آسمان از اختران
همچو زنگی کو بخندد نیم شب در تیره غار
شمع کافوری گرفته عنبر خادم بدست
لولوء لالا فکنده هندوی شب در کنار
مرغ شب خوان قاری و آفاق رخ شسته بقیر
و اوفتاده قیروان تا قیروان در بحر قار
توسن همت برون افکندم از میدان خاک
وز زوایای سپهر آبگون کردم گذار
ماه مصری طلعت شامی سلب را یافتم
خرگه سیمین زده بر برج سیمابی حصار
با فزوغش چرخ سرکش خادمی مشعل فروز
با وجودش دهر داهی لولئی آئینه دار
گه چو زرین زورقی بر ساحل دریای نیل
گه چو سیمین حلقه ئی در حقّه گوهر نگار
منزلی دیگر در و خلوتگه مستوفئی
زو شده بنیاد انشا و سیاقت استوار
لجه دریای دانش را ز کلکش جزر و مد
دوحه بستان حکمت را ز نطفش برگ و بار
گرچه آصف بوده در زیر نگینش ملک جم
خاتم دست وزارت زو گرفته یادگار
بر فراز غرفه ی او مجلس خنیاگری
از خوش الحانی چو بلبل در هوایش صد هزار
طوطی شکر شکن کافاق پر دستان ازوست
از نوای نغمه اش با ناله های زیر و زار
خادم بزمش سرور و بنده حکمش نشاط
پیر و فرمانش اقبال و قبولش بختیار
باز چون بر مربع رابع کشیدم سایبان
درگهی دیدم از او ایوان کیوان شرمسار
طغرل زرین مشرق را در آن برج آشیان
شاه هفت اقلیم گردون را بر آن طارم قرار
ضرب تیغش یافته از شرق تا اقصای شام
جوش جیشش رفته از حد ختن تا زنگبار
در سیاستگاه دارالملک پنجم خونئی
جنگ جوئی تند خوئی پر دلی خنجر گذار
شیر گیران پلنگ افکن کمندش را اسیر
شهسواران خدنگ انداز تیرش را شکار
از مهابت کسوت اشباح را بدریده پود
وز سیاست جامه ارواح را بگسسته تار
در ششم دیوان سرا قاضی انقضاة شرق و غرب
زو قضا را رونق و دارالقضا را اعتبار
روح را نور معانی از بیانش مقتبس
عقل را علم الهی از ضمیرش مستعار
زو شده محمود کار سروران کامران
زو شده مسعود فال خسروان کامگار
برتر از ایوان او دیر کشیشی سالخورد
رای را دانش فروز و برهمن را پیشکار
هفتمین برجش حصار اما چو دوران سپهر
مدت دور بقای او برون از انحصار
بر سر بازار او بار نحوست را رواج
لیک با معیار او نقد سعادت کم عیار
در جوارش درجی و در وی دراری بیحساب
بر فرازش برجی و در وی لآلی بیشمار
کشوری سکّان او آهسته و ثابت قدم
منظری خوبان او آتش رخ و روشن عذار
از تزاحم کوکبش چون موکب قطب ملوک
وز تمکن اخترش چون دولت فخر کبار
چرخ اطلس را چو اطلس در نور دیدم بساط
و اوفتادم از میان بحر اخضر بر کنار
باد پای دیده را بر قطره افکندم چو میغ
و آمدم بیرون دو اسبه از حدود آن دیار
عالمی دیدم نقوش او معرّا از قلم
طارمی دیدم سقوف او مبرّا از جدار
گلشنی مرغان او خوشگو ولی فارغ ز صوت
گلنی گلهای او خوشبو ولی خالی ز خار
آشیانی طایران باغ قدسی را مقام
آستانی ز ایران عالم جانرا مزار
دیده بانانش یکایک ناظر و دور از نظر
باده نوشانش سراسر مست و ایمن از خمار
چون نگه کردم چه دیدم نه رواق چرخ را
همچو گردی بر جناب بارگاه شهریار
اختر برج خلافت درّ درج سلطنت
آفتاب هفت کشور سایه پروردگار
بوالمجاهد وارث تخت کیان کهف الوری
آنکه می خواهد ز دستش کان و دریا زینهار
حیدر ثانی محمد شاه عادل دل که هست
خنجر گیتی گشایش آیتی از ذوالفقار
آن جهانگیری که سلطان کواکب از شرف
نعل شبرنگش کند در گوش گردون گوشوار
خسرو رومی رخ مشرق فروز نیمروز
از جهان کردست دربانی قصرش اختیار
بیداگر در عهد انصافش کشد تیغ خلاف
در چمن با خاک یکسان گردد از دست چنار
یابد از الطاف او و طبع من برگ و نوا
در گلستان شاخسار و در چمن بر شاخسار
خضر شمشیرش که آب زندگانی می برد
چون سکندر قلب دارا بر درد در کارزار
پیش قاف حلم او کالبرز یک حرفست از آن
سنگ بر دل می زند از بی قراری کوهسار
ای ز تیغ آتش افشان تو گردون یک دخان
وز سنان آسمان سوز تو دوزخ یک شرار
دست زرپاشت زده صد طعنه بر باد خزان
کلک در بارت زده صد خنده برابر بهار
قامت خصمت چو ابروی بتان در انحنا
قلب بدخواهت چو زلف دلبران در انکسار
بازوی دولت بیاری سر کلکت قوی
پهلوی بدعت بپشتی رخ تیغت نزار
هیچ خونی نیست در دور تو الا جام می
هیچ سرکش نیست در عهد تو الا زلف یار
جادوی مردم فریب امروز در ایام تو
کس نمی بیند مگر چشم بتان قندهار
گر نهد لطفت ز راه مصلحت پا در میان
باد را با خاک راه از پیش بر خیزد غبار
زان همه بختی که فرش بارگاهت می کشند
هفت گردونرا نمی بینم برون از یک قطار
گر ز گرمی بر سر بام تو آفتاد آفتاب
می نهد هر روز بر پای تو روی اعتذار
چو زبان خامه از شرح جلالت قاصرست
بر دُعایت کردم از کوته زبانی اقتصار
تا شه سیارگانرا بر فلک باشد مسیر
تا سپهر آبگون را بر مدر باشد مدار
دور جاهت باد فهرست تواریخ زمان
روز عمرت باد تاریخ بقای روزگار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعر بلند و زیبایی است که به توصیف پیروزیها و عظمت یک پادشاه میپردازد. شاعر با استفاده از تشبیهات و تصاویر زیبا، شکوه و جلال این پادشاه را به تصویر میکشد. او از موکب سلطنتی، جمال و زیباییهای عالم، و قدرت پادشاه در جنگ و سیاست سخن میگوید. به ویژه به توصیف حیدر ثانی، محمد شاه عادل اشاره دارد که او را وارث تخت کیان و دارای صفات برجستهای میداند. در این شعر، ترکیبهای ادبی و الهام بخش به نمایش گذاشته شده که نشاندهندهی تأثیر و شکوه این پادشاه در زمان خود است. شاعر همچنین از مفاهیم بلندی چون عدالت، علم، و نظام طبیعت در پیروزیهای او حرف میزند و در نهایت، آرزوی درازمدت برای عمر و جلال او را بیان میدارد.
هوش مصنوعی: دیشب وقتی که شاه زنگبار بر رومیان پیروز شد، نشانههای سلطنت هندستان از سمت شام نمایان گردید.
هوش مصنوعی: پیشانی و زلف مشکی معشوقان همچون چین و شکنهایی در شب به نظر میرسند و زیبایی آنها جهان را به طرزی توصیفناپذیر تحت تاثیر قرار داده است. این تصویر به خوبی حس زیبایی و جذابیت را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: جهان به حالت تاریکی درآمده و آسمان پر از ستارههاست، مثل زنگی که در دل شب در غاری تاریک میخندد.
هوش مصنوعی: شمعی معطر که به کمک بوی خوشش، زیبایی و روشنی ایجاد کرده است، در دستان خادمی با عطر خوش عنبر قرار دارد. نور و زیبایی این شمع در کنار هلالی که در شب هندویی درخشان است، نمایان میشود.
هوش مصنوعی: پرندهای که در شب میخواند، قاری قرآن است و آسمانی که درخود دارد، زیبا و پاک است. او به شوق جایگاهی در شهر قیروان مینشسته، که به دریا میرسد و در آنجا میغلطد.
هوش مصنوعی: من اراده و همت خود را به جلو انداختم و از میدان خاکی گذر کردم و به اعماق آسمان آبی رسیدم.
هوش مصنوعی: من در زیبایی و نور ماه مصری، چهرهای از شام را مشاهده کردم و خرگاهی با دیوارهای نقرهای را در دل حصاری شبیه به رنگ ماه دیدم.
هوش مصنوعی: با روشنایی او، چرخ سرکش عالم همچون یک مشعل درخشان است و وجودش باعث میشود تا زمان، همچون آینهای از او بازتاب کند.
هوش مصنوعی: گاهی مانند قایق طلایی بر کنار دریای نیل میدرخشد و زمانی مانند حلقه نقرهای در دستان کسی که جواهری زیبا دارد، ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: خانهای دیگر برپا شده که مختص نوشتن و کارهای اداری است و ساختارش به خوبی سامان یافته و استوار است.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن عمق و گستردگی علم و دانش میپردازد. اشاره دارد که مانند دریا، دانش هم بیپایان و وسیع است و نوسانات آن، به مانند جزر و مدی که دریا تجربه میکند، میتواند به تغییرات و تحولات در علم منجر شود. همچنین، باغ حکمت که از ریشههای نطفهای خود جوانه میزند و میروید، نمایانگر رشد و شکوفایی دانش و حکمت است که از آغاز نطفهاش به بار مینشیند.
هوش مصنوعی: اگرچه آصف (یکی از شخصیتهای برجسته) در زیر نگین خود نشان قدرت داشته و مقام والایی را در دست گرفته، اما این مقام و یادگار از گذشتهای دور به او رسیده است.
هوش مصنوعی: بر روی بالای اتاق او، مجلسی برپا است که در آن موسیقیدانان با صدای دلنشین همچون بلبل، به نغمهسرایی مشغولاند و در هوای آنجا، هزاران لحن زیبا به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: طوطیای که با صدای شیرین و دلنشینش دلها را شگفتزده میکند، از دست کسی است که خودش نیز در پرواز و هنر شگفتانگیز است. صدای نغمهاش، مثل نالههای غمگین و تیره و تار، همه را تحت تاثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: در محفل او، خدمتکارش همانا سرور و مسئولیتش مانند بندهای است که نشاط و خوشی را به همراه دارد. دستور و فرمان او، خوشبختی و موفقیت را به ارمغان میآورد و حضورش مایهی شکوفایی و خیر و برکت است.
هوش مصنوعی: وقتی که دوباره به مربع رابع نگریستم، سایبانی را مشاهده کردم که نشاندهنده یک مکانی با بزرگی و عظمت بود و در آن جا، ایوانی را دیدم که حتی کیوان (سیاره زحل) نیز از آن شرمنده به نظر میرسید.
هوش مصنوعی: طلاییمنقار، طغرل، در آن برجی که خانهی شاه هفت سرزمین است، نشسته و آسمان را بر آن بام قرار داده است.
هوش مصنوعی: تیغ او قدرتش را از شرق تا دورترین نقاط شام نشان میدهد و اثرات وجودش از ختن تا زنگبار گسترده شده است.
هوش مصنوعی: در میدان سیاست و در شهر بزرگ پنجم، جنگجویی با روحیه تند و دلیر حضور دارد که با خنجر خود آماده درگیری است.
هوش مصنوعی: شیران سرزمین، با قدرت و توانایی خود، پلنگ را به دام میاندازند و کمندشان، شاهان را در قید خود میگیرد. تیرهایشان نیز نشانهگیرانی ماهر هستند که شکار را به راحتی هدف قرار میدهند.
هوش مصنوعی: با قدرت و هیبت خود، لباس اشباح را پاره کرده و با تدبیر و سیاست، لباس ارواح را نیز از هم دریده است.
هوش مصنوعی: در ششم دیوان سرا، قاضی بهعنوان ناظر و حکمی در شرق و غرب، قضاوتی انجام میدهد که بر رونق و اعتبار تصمیمگیریها تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: روح انسان از کلام و معانی الهام میگیرد و نور معانی را از بیانی که دارد، دریافت میکند. همچنین عقل انسان، علم و دانایی الهی را از درون خود و ضمیرش به وام میگیرد.
هوش مصنوعی: از محمود خوشبختی حاکمان و سروران شروع شد و از مسعود نشانههای موفقیت و کامیابی شاهان به وجود آمد.
هوش مصنوعی: بهتر از ساختمانی که خاص یک کلیساست، دوستی متین و عالم با تجربه، مانند دانشی که روشنی میبخشد و کسی که دانش را در خدمت دارد.
هوش مصنوعی: هفتمین برج او مانند دژی است، اما مانند دوران آسمان، مدت زمان بقای او فراتر از محدودیتها و انحصارهاست.
هوش مصنوعی: در بازار او، بدیها و شگفتیها رایج است، اما با معیار او، خوشی و سعادت به مقدار کم و ناچیز قابل دستیابی است.
هوش مصنوعی: در کنار او از زیبایی و شکوهی بینظیر بهرهمند هستی، بهطوریکه در او چیزهایی با ارزش و قیمتی فراوان وجود دارد و در هر گوشهاش، جواهرات و زیباییهای بےشمار دیده میشود.
هوش مصنوعی: کشوری که ساکنانش آرام و استوارند، منظرهاش پر از زیبایی است و چهرههای زیبا مانند آتش درمیتابند و درخشندگی خاصی دارند.
هوش مصنوعی: از آنجا که ستارهاش با ستارههای دیگر در حال رقابت و درگیری است، نمیتواند موقعیت خود را به خوبی نشان دهد. و از طرفی، به خاطر قدرت و استحکام ستارهاش، مانند حکومتی بزرگ و با شکوه به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: من در نوری که بر چرخ آسمان تابیده بود نگاه کردم و مانند پارچه اطلس زیبا، آن را دیدم. از عمق دریا به کناری آمدم و در آنجا فرود آمدم.
هوش مصنوعی: به خاطر اشکهایم مانند ابر، در دنیا قدم گذاشتم و از آن سرزمین به سرعت خارج شدم.
هوش مصنوعی: در جایی دیدم که زیباییهای وجود او از هرگونه زینت و تزیین بینیاز است. همچنین، سقفهای آنجا بدون هیچ حاشیه و مرز مشخصی نمایان است.
هوش مصنوعی: پرندگان او در باغ خوش صحبت هستند، اما از صدای زنبورها بیخبرند. گلهای او خوشبو هستند، اما از خارها بینصیبند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف مکانی میپردازد که به عنوان پناهگاه پرندگان و نماد بهشتی شناخته میشود. این مکان به نوعی مرکز و کانونی برای زندگی و آرامش است و از ایران به عنوان دنیای بزرگتر و مزار روح انسانها یاد میکند. به طور کلی، این بیت حس زیبایی و تقدس را در فضایی از طبیعت و انسانیت به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: نگهبانان هرکدام به دقت مراقب هستند و از فاصله دور چشم مراقبت دارند، در حالی که شرابنوشان تمام وجودشان پر از مستی و دور از آثار سرخی و خماری هستند.
هوش مصنوعی: وقتی به آسمان نگریستم، چیزی ندیدم جز گرد و غبار در برابر درگاه پادشاه.
هوش مصنوعی: ستارهای که نماد خلافت است، مانند مرواریدی در تاج سلطنت، سایهبان آفتاب و سرزمینهای هفت کشور است که تحت نظر و حمایت پروردگار قرار دارند.
هوش مصنوعی: بطلان مجاهد، خطاب به کسی است که از او به عنوان وارث عظمت و قدرت یاد میشود. این شخص در مکان امن و پناهندگان قرار دارد و اگر کسی بخواهد از دست او به دریا و معادن طلا و سنگهای قیمتی دست یابد، باید حذر کند.
هوش مصنوعی: حیدر ثانی یعنی علی ابن ابیطالب، محمد شاه عادل است که دلش همچون خنجری در دستش، قدرت و توانایی را به نمایش میگذارد و او نشانهای از عدالت و پیروزی را با شمشیر ذوالفقار در اختیار دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا به فردی اشاره شده که قدرت و عظمت او به قدری زیاد است که حتی ستارگان آسمانی برای او افتخار میکنند. او به مقام و جایگاهی دست پیدا کرده که به عنوان یک پادشاه برتری قابل توجهی بر دیگران دارد و زیبایی و شکوهش به حدی است که آسمانها به او توجه میکنند.
هوش مصنوعی: خسرو رومی، چهرهای درخشان و روشن در سمت مشرق دارد و در دل روز، به عنوان نگهبان کاخ خود، بر جهان سلطنت میکند.
هوش مصنوعی: اگر در زمان عدل و انصاف، بید به دلایلی ناچار شود که به جنگ برود، در آن صورت، چمن و خاک در اثر این نزاع به یک حالت یکسان میرسند و دیگر فرقی نمیکند که درخت چنار کجا قرار دارد.
هوش مصنوعی: از رحمتهای او و روحیهام، برگ و صدا در باغ و در چمن بر روی درختان میروید.
هوش مصنوعی: خضر با شمشیری که آب زندگی را میبرد، مانند سکندر، قلب دارا را در میدان نبرد بر درد و رنج مسلط میکند.
هوش مصنوعی: صفت بخشش و بردباری او در برابر مشکلات، مانند سنگی است که بر دل مینشیند و از بیتابی و ناآرامی، به سختی فشار میآورد.
هوش مصنوعی: تو همچون تیغی هستی که آتش را به اطراف میپراکند، و آسمان از شدت سوزش تو به شکل دوزخی کوچک درآمده است.
هوش مصنوعی: دست کسی که زرنگ است، به هوا طعنه میزند و در اینجا اشاره به زشتی های پاییز دارد. در مقابل، قلم او در وصف تو، صد خنده و شادی به وجود میآورد که بهار را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: قیافه و شکل حریف تو مانند ابروی زیبای بتان است و حالتی دلربا و جذاب دارد. در مقابل، قلب کسی که دلش به تو بد کرده، همچون زلفهای دلبران و پریشان، خالی از محبت و کینهآلود است.
هوش مصنوعی: اگر به یاری قدرت و نیروی خود، موقعیتی را به دست آوردی، باید از آن حمایت کنی و در برابر مشکلات با قوت و استقامت بایستی. همچنین، با نیرنگ و ابتکار عمل، از خود محافظت کن تا در برابر چالشها آسیب نبیندی.
هوش مصنوعی: در دور و بر تو هیچ چیز غیر از شراب وجود ندارد و هیچ بیقراری غیر از دلشوره ناشی از موهای یار نیست.
هوش مصنوعی: امروزه جادوی فریبندگی مردم کمتر دیده میشود و تنها کسانی که به زیباییهای خاصی مانند بتهای قندهار نگاه میکنند، این جذابیت را مییابند.
هوش مصنوعی: اگر رحمتی که به دیگران میکنی، به خاطر مصلحتی باشد، حتی در زمانهای پرفشاری، میتوانی بر مشکلات غلبه کنی و موفق شوئی.
هوش مصنوعی: از تمام شانس و خوشبختی که برایت فراهم میکنند، حتی هفت آسمان هم نمیتوانم فراتر از یک خط مشخص ببینم.
هوش مصنوعی: اگر آفتاب گرم بر بام تو بتابد، هر روز بر زمین پای تو میآید و به نوعی از تو عذرخواهی میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که توانایی بیان عظمتی مانند تو را ندارم، از سر کمگویی تنها به دعا کردن بسنده میکنم.
هوش مصنوعی: اگر ستارگان در آسمان در حرکت باشند، پس برای آسمان هم راهی وجود دارد تا همیشه برقرار بماند.
هوش مصنوعی: دور از مقام و جلال تو، تاریخ زندگی و روزهای عمرت به یادگار باقی بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
[...]
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار
تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز
اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار
از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج
[...]
ای خداوندان مال العتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش
[...]
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار
گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان
گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار
غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر
[...]
ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.