دوش ما را خبر وصل تو میداد نسیم
جان بدادیم و بکردیم ادای تعظیم
چشم ما جای عزیز است و خیالت یوسف
دل ما نار خلیل است و غمت ابراهیم
چیست فردوس، دمی صحبت صاحبنظران
چیست دوزخ نفسی فرقت یاران قدیم
دی به کوی تو صبا آمد و دزدیده گذشت
شکر میگفت که جَستم ز خطرهای عظیم
خانهٔ توست مگر تن که شکسته است و نزار
دفتر توست مگر دل که سیاه است و دو نیم
عقل و جان است به سودای غمت نسیه و نقد
رخ و اشک است به بازار وجودم زر و سیم
جان سفر میکند از قالب و حق جانب اوست
در قفس جز به ضرورت نشود صید مقیم
من کیام گمشدهای آمده از هیچ به هیچ
خاک و خونی که دگرروز شوم عظم رمیم
زندگی از نظر لطف تو یابد ناصر
رحمت آری ز رحیم است و کرامت ز کریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و پیوند خود با معشوق اشاره میکند. او از نسیم که پیغام وصل را میآورد، میگوید و نشاندهندهی احساسات عمیق خود نسبت به محبوبش است. شاعر به زیباییهای چشمان معشوق و درد دل خود اشاره میکند و میگوید که وجود او در زندگیاش همانند بهشت است و جدایی دوست قدیمیاش مانند جهنم. او از عشق و شوق خود به معشوق و آثار آن بر روح و جسمش سخن میگوید و در نهایت به رحمت و لطفی که از جانب معشوق به او میرسد، اشاره میکند. این شعر توصیف عمیق و زیبایی از عشق و اشتیاق انسانی است.
هوش مصنوعی: شب گذشته نسیمی خبر از وصال تو را آورد و ما جانمان را فدای تو کردیم و به احترام این خبر تعظیم کردیم.
هوش مصنوعی: چشم ما به محبت و زیبایی تو نگاه میکند، و خیال تو در دل ما مانند معشوقی نورانی و روشنیبخش است. غم تو نیز به اندازهی غم ابراهیم در دل ما سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: بهشت چیست جز لحظهای که با اهل نظر گفتگو کنیم، و جهنم چیست جز اندکی از جدایی از دوستان قدیمی؟
هوش مصنوعی: روز گذشته، نسیمی خنک به کوی تو آمد و آرام و بیصدا گذشت. آن نسیم مانند شکر خوشمزهای بود که احساس میکردم از خطرات بزرگ رهایی یافتهام.
هوش مصنوعی: آیا این خانه از آن تو نیست، با وجود آنکه بدنت آسیب دیده و خسته است؟ آیا دل تو، با تاریکی و شکافهایش، مانند دفتری است که حال و روز خوبی ندارد؟
هوش مصنوعی: عقل و وجود من در حسرت تو، چیزی است که نمیتوانم آن را به راحتی به دست آورم. چهرهات و اشکهای من در زندگی، مانند طلا و نقرهای است که در بازار وجودم عرضه میشود.
هوش مصنوعی: روح از بدن خارج میشود و حق همراه اوست، در قفس هیچکس نمیتواند بدون دلیل به دام بیفتد.
هوش مصنوعی: من کیستم؟ گمشدهای که از هیچ به سوی هیچ میروم. در این خاک و خون، روزی تبدیل به عظمت و شکوه خواهم شد.
هوش مصنوعی: زندگی به لطف و محبت تو شکوفا میشود، ناصر. این رحمت و مهربانی به خاطر رحیم بودن و بزرگمنشی کریم است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بفزوده ست بر من خطر قیمت سیم
تا بنا گوش ترا دیده ام ای در یتیم
سیم را شاید اگر در دل و جان جای کنم
از پی آنکه بماند به بنا گوش تو سیم
از بناگوش تو سیم آمد و زر از رخ من
[...]
آفرین باد بر آن عارض پاکیزه چو سیم
و آن دو زلفینِ سیاه تو بدان شکل دو جیم
از سرا پایِ توام هیچ نیاید در چشم
اگر از خوبیِ تو گویم یک هفته مقیم
بینی آن قامتِ چون سرو خرامان در خواب
[...]
ای دل و هوش و خرد داده به شیطان رجیم
روی بر تافته از رحمت رحمان رحیم
دل چون بحر تو در معصیت و نرم چو موم
سنگ خاراست گه معذرت و تنگ چو میم
نتوانی که کنی بر سخن حق تو مقام
[...]
دی بدان رستهٔ صرافان من بر دَرِ تیم
پسری دیدم تابندهتر از در یتیم
زین سیه چشمی جادو صنمی طرفه چو ماه
بینظیری که نظیریش نه در هفت اقلیم
با دلم گفتم ای کاشکی این میر بتان
[...]
علم محترم دولت دین قیم
مستوی قامت باد از تو تا روز قیام
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.