گنجور

 
ناصر بخارایی

دوش ما را خبر وصل تو می‌داد نسیم

جان بدادیم و بکردیم ادای تعظیم

چشم ما جای عزیز است و خیالت یوسف

دل ما نار خلیل است و غمت ابراهیم

چیست فردوس، دمی صحبت صاحبنظران

چیست دوزخ نفسی فرقت یاران قدیم

دی به کوی تو صبا آمد و دزدیده گذشت

شکر می‌گفت که جَستم ز خطرهای عظیم

خانهٔ توست مگر تن که شکسته است و نزار

دفتر توست مگر دل که سیاه است و دو نیم

عقل و جان است به سودای غمت نسیه و نقد

رخ و اشک است به بازار وجودم زر و سیم

جان سفر می‌کند از قالب و حق جانب اوست

در قفس جز به ضرورت نشود صید مقیم

من کی‌ام گمشده‌ای آمده از هیچ به هیچ

خاک و خونی که دگرروز شوم عظم رمیم

زندگی از نظر لطف تو یابد ناصر

رحمت آری ز رحیم است و کرامت ز کریم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فرخی سیستانی

بفزوده ست بر من خطر قیمت سیم

تا بنا گوش ترا دیده ام ای در یتیم

سیم را شاید اگر در دل و جان جای کنم

از پی آنکه بماند به بنا گوش تو سیم

از بناگوش تو سیم آمد و زر از رخ من

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ابوالفضل بیهقی

آفرین باد بر آن عارض‌ پاکیزه چو سیم‌

و آن دو زلفینِ‌ سیاه تو بدان شکل دو جیم‌

از سرا پایِ توام هیچ نیاید در چشم‌

اگر از خوبیِ تو گویم یک هفته مقیم‌

بینی آن قامتِ چون سرو خرامان‌ در خواب‌

[...]

ناصرخسرو

ای دل و هوش و خرد داده به شیطان رجیم

روی بر تافته از رحمت رحمان رحیم

دل چون بحر تو در معصیت و نرم چو موم

سنگ خاراست گه معذرت و تنگ چو میم

نتوانی که کنی بر سخن حق تو مقام

[...]

سنایی

دی بدان رستهٔ صرافان من بر دَرِ تیم

پسری دیدم تابنده‌تر از در یتیم

زین سیه چشمی جادو صنمی طرفه چو ماه

بی‌نظیری که نظیریش نه در هفت اقلیم

با دلم گفتم ای کاشکی این میر بتان

[...]

سوزنی سمرقندی

علم محترم دولت دین قیم

مستوی قامت باد از تو تا روز قیام

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه