مشو بملک سلیمان و مال قارون شاد
که ملک و مال بود در ره حقیقت باد
کنند خلق جهانت چو سوسن آزادی
اگرچه سرو سهی گردی از جهان آزاد
کجا به دست تو افتد ممالک جمشید
بدین صفت که نگینت بدست دیو افتاد
ازین سراچه ی خاکی در طمع دربند
چرا که هیچکس از وی ندیده است گشاد
جهان سفله اگر با کسی وفا کردی
ز کیقباد کجا منتقل شدی بقباد
کسی که آمد و بنهاد رسم سرداری
بعاقبت نشنیدی که رفت و سربنهاد
اگر عمارت شدّاد شد بهشت برین
ببین که بر چه طریقش بهشت و شد شدّاد
به پیر زال جهان دل مده که در همه عمر
نبوده است دمی پور زال ازو دلشاد
مگو حکایت شیرین که خسرو از غم او
هلاک گشت بتلخی و جان شیرین داد
خروش و ناله بر آید ز کوه سنگین دل
گرش بگوش رسد شرح محنت فرهاد
چو خسروان جوانبخت صید گور کنند
سپهر پیر ز بهرام گورش آید یاد
اگر خلیفه نه چشمش ز خاک پر بودی
ز دیده دجله براندی ز حسرت بغداد
بتاب از آن گل سوری چو باد بستان روی
که این عروس نکردست خوی با داماد
بیاو برگ سفر ساز و زاد ره برگیر
که عاقبت برود هر که او ز مادر زاد
ازین دریچه بنا کام درفتد مزدور
وزین حظیره بناچار بگذرد استاد
هر آن بنفشه که بینی ببوستان خواجو
بود ز چین سر زلف لعبتی نوشاد
غلام همت آنم که بهر راحت خلق
نهد چو بانی این بقعه گوشه ئی بنیاد
که هر کسی که در اینجا برآورد نفسی
دعا کند که فلان را خدای خیر دهاد
درین کتابه تو هم گر نظر کنی روزی
بگو که قائل این قطعه غرق غفران باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی ناپایداری دنیا و بیفایده بودن财富 و قدرت میپردازد. شاعر با اشاره به قدرت سلیمان و ثروت قارون، بر آن است که این امور در برابر حقیقت فانی هستند. او به آزادی و خوشی مردم اشاره میکند و میگوید که اگرچه ممکن است کسی به مقام و ثروت برسد، اما هیچ چیز پایدار نیست. شاعر نمونههای تاریخی مانند کیقباد و شداد را ذکر میکند و یادآور میشود که حتی قدرتمندان بزرگ نیز سرنوشت ناگوار دارند. او به دلخوشی دنیوی و غمهای شخصی هم اشاره میکند و به مخاطب توصیه میکند که زندگی را جدی بگیرد و نسبت به دیگران مهربان باشد. در پایان، شاعر دعا میکند که خوانندهی این شعر در پناه خداوند قرار گیرد و از رحمتهای او بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: به دنبال قدرت و ثروت سلیمان و قارون نباش، زیرا اینها در واقعیت ارزش و پایداری ندارند و گذرا هستند.
هوش مصنوعی: مردم جهان مانند گل سوسن آزادی میجویند، هرچند تو از دنیای آزاد و بیقید و شرط بهرهمند باشی.
هوش مصنوعی: کجا ممکن است که سرزمینهای جمشید به دست تو برسد در حالی که این ویژگی تو باعث شده که نگینت به دست یک دیو بیفتد؟
هوش مصنوعی: از این آسایشگاه دنیوی که به خاک تعلق دارد، در آرزوی آزادی نباشید، زیرا هیچکس از آنچه پس از این دنیا میگذرد، بهرهمند نشده است.
هوش مصنوعی: اگر مهر و وفا در این دنیای پست به کسی کردی، بدان که چه از کیقباد (پادشاه بزرگ) به کجا منتقل شدهای؛ یعنی از مقام والای او به جایی پایینتر آمدهای.
هوش مصنوعی: کسی که به مقام رهبری رسید، در نهایت تو ندیدی که چگونه رفت و سرش را بر زمین نهاد.
هوش مصنوعی: اگر باغ عدن و بهشت جاودانی به دست شداد برپا شود، ببینیم که او از چه راهی به این بهشت دست یافته است.
هوش مصنوعی: به این پیر کهنسال اعتماد نکن، زیرا در طول عمرش هیچگاه فرزند زادی را خوشحال نکرده است.
هوش مصنوعی: حکایت شیرین عشق را نگو که خسرو به خاطر غم آن معشوقهاش از دنیا رفت و جان شیرینش را فدای این درد کرد.
هوش مصنوعی: اگر صدای درد و رنج فرهاد به گوش کوه سنگین دل برسد، از دل آن کوه ناله و فریاد به گوش خواهد رسید.
هوش مصنوعی: چنانکه شاهان خوشبخت شکار گور را انجام میدهند، آسمان سالخورده به یاد گور بهرام میآید.
هوش مصنوعی: اگر خلیفه از خاک خود چشم نمیپوشید و به بغداد توجه میکرد، از رنج و حسرتی که بر دل دارد، رود دجله را برمیگرفت.
هوش مصنوعی: آفتاب مانند گل سرخ در باغ بر زیبایی و نشاط این عروس میتابد، چرا که او این روز را با خواستگار خود جشن میگیرد و این لحظه خاص و دلنشین را فراموش نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: بیا و وسایل سفر را آماده کن و راهی شو، زیرا در نهایت هر کسی که به دنیا آمده، روزی خواهد رفت.
هوش مصنوعی: از این پنجره، کارگر به راحتی میتواند به داخل بیاید و از این محوطه، استاد به ناچار باید عبور کند.
هوش مصنوعی: هر بار که بنفشهای را در باغ خواجو ببینی، بدان که آن گل از چین موهای دختر زیبایی آمده است.
هوش مصنوعی: من خدمتگزار کسی هستم که برای آسایش مردم هر کاری انجام میدهد و مانند کسی که گوشهای از این بنا را پایهگذاری کرده، به دیگران کمک میکند.
هوش مصنوعی: هرکس که در اینجا نفسی برآورد، دعا کند که خداوند خیر و نیکی را به فلانی عطا کند.
هوش مصنوعی: اگر در این کتاب نگاهی بیندازی، امیدوارم روزی بگویی که نویسنده این متن مورد رحمت و بخشش قرار گیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد
برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد
درست و راست کناد این مثل خدای ورا
اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
[...]
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد
مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف
شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد
یمین دولت شاه زمانه با دل شاد
بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد
بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای
حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد
هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان
[...]
همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد
گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا
گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد
ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست
[...]
دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل
که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.