چشم او مست است و در مستی شده مخمور خواب
دیده گر بر هم زند بنیاد جان گردد خراب
با لبش گفتم حدیث بوسه شد سرخ از حیا
این سخن آمد گران بر لعل او ناورد تاب
تیز میکردم نظر در آفتاب روی او
گر نگشتی چشم من از عکس رخسارش پر آب
عزم رفتن کرد دلبر، گفتمش تعجیل چیست
گفت من عمر توام، خود رسم عمر آمد شتاب
نامهای گفتم به خون دل نویسم پیش دوست
باز میگویم حدیث ما نگنجد در کتاب
کار من چون زندگی گردد به یک پیمانه راست
من لب خود را نیالایم به دریای شراب
از دل ناصر کبابی میکند چشمش ولی
مست و لایعقل شده است آن ترک، میسوزد کباب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر دربارهی حالتی عاشقانه و مستی است که شاعر از عشق و محبوبش صحبت میکند. او توصیف میکند که چگونه چشمان معشوقش او را در حال مستی و خواب غفلت برده است. شاعر با لبان معشوقه، موضوع بوسه را مطرح میکند و این باعث خجالت او میشود. در ادامه، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوقش اشاره میکند و ابراز میکند که نگاهش به او چقدر سوزاننده و تاثیرگذار است. وقتی تصمیم به جدایی میگیرد، شاعر از او میپرسد که چرا چنین عجلهای دارد و معشوق میگوید که او همه زندگیاش است. همچنین شاعر میخواهد احساسی را که دارد در نامهای به دوستش بیان کند، اما میفهمد که این احساسات نمیتوانند در کلمات گنجانده شوند. در نهایت، او به تضاد بین حالات مستی و عقل اشاره کرده و به عواقب عشق میپردازد.
هوش مصنوعی: چشمان او مانند کسی است که مست شده و در این مستی خوابهای عجیبی میبیند. اگر او ناگهان چشمانش را باز کند، زندگیاش به هم میریزد و آسیب میبیند.
هوش مصنوعی: با لبهایش بوسهای را به حرف آوردم، و از شرم، رنگش به قرمزی زد. این صحبت برای او، که لعل دهانش است، سنگین و سخت بود و نتوانست آن را تحمل کند.
هوش مصنوعی: چشمم را به زیبایی او خیره کرده بودم، اما اگر نه، شاید نمیتوانستم از زیباییاش اشک بریزم و چشمانم پر از آب نشود.
هوش مصنوعی: دلبر تصمیم به رفتن گرفت و من از او پرسیدم چرا اینقدر عجله داری. او پاسخ داد که من عمر تو هستم و خودم میدانم که عمر با شتاب میگذرد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر بیان میکند که میخواهد نامهای به دوستش بنویسد و برای نوشتن آن از دل خود مایه میگذارد. او احساس میکند که داستان و درد و دلهایشان آنقدر عمیق و شخصی است که نمیتواند در یک کتاب بگنجد و نیاز به بیان شنیداری و عاطفی دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که کار من مانند زندگی به یک اندازه باشد، هرگز لبم را به شراب نزنم.
هوش مصنوعی: چشم آن ترک که دل ناصر را میسوزاند، خودش در حالت مستی و بیخبری قرار دارد. در این حال، کباب به خاطر آتش دل ناصر در حال سوختن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.