گنجور

 
ناصر بخارایی

ای خرده‌ای ز رشک عقیق تو جام می

جان من است لعل تو، جانم فدای وی

قلب شتا در آتش یم کم طلب

عکس می است لیک مناسب به قلب وی

جام جمم بده به سفالین پیاله‌ای

تا کی حدیث جام جم و کاس لعل کی

ای ترک تندخو جفای تو تا به چند

ای شوخ فتنه جوی جفای تو تا به کی

مجنون به جستجوی تو از خویش بی‌خبر

شد فاش همچو نالهٔ چنگ و فغان نی

تا کی دمم دمی که ز دست تو راز من

شد فاش همچو طرهٔ لیلاست حی به حی

ناصر فراقنامهٔ تو کی شود تمام

روز که روزنامهٔ عالم کنند طی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

خوارزم گرد لشکرش ار بنگری همی

بینی علم علم تو بهر دشت و کردری

منوچهری

نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می

تمثالهای عزه و تصویرهای می

بستان بسان بادیه گشته‌ست پرنگار

از سنبلش قبیله و از ارغوانش حی

صد کارگاه ششترکرده‌ست باغ لاش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
مسعود سعد سلمان

روز دی است خیز و بیار ای نگار می

ای ترک می بیار که ترکی گرفت دی

می ده به رطل و جام که در بزم خسروی

بنشست شاه شاد ملک ارسلان به می

شاهی که کرد چرخ و فلک را به زیر پای

[...]

وطواط

فصل بهار آمد و بگذشت عهد دی

پیش آر، ای چراغ ری، اکنون چراغ می

تاریکی است مانده ز دی در نهاد ما

و آن جز چراغ می نبرد، ای چراغ ری

برکش نوا، که خاطب گل بر کشید صورت

[...]

سوزنی سمرقندی

ای پایگاه قدر تو بر خط استوی

از فر تو چو خلد برین گشته استوی

در باغ استوی طرب انگیز بگذران

لحن مغنیان خود از خط استوی

جان راغذا سماع خوش و روی نیکو است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه