مرا ز درد تو خون دل است و دُردی جام
دوای سوختگان نیست جز بادهٔ خام
نه نونیازیام امروز با می کهن است
که ما ز روز ازل بودهایم مست مدام
حریف حسن ز ساقی و جام میبیند
نقوش غیب ز آغاز کار تا انجام
فقیه مدرسه فتوی همیدهد در شهر
که خون خلق مباح است و باده حرام
مرا چو بربط و نی گوش و دیده بر چنگ است
چرا که پیر طریقت است و رهنمای مقام
بنوش باده که دوران جام جمشید است
چه بیم از آنکه کشد چرخ خنجر بهرام
از آن به ننگ برآورد نام خود ناصر
که پیش عاشق بیچاره ننگ باشد از نام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و حسرت ناشی از عشق و غم میگوید. او بیان میکند که تنها داروی سوختگان عشق، شراب خام است و از دیرباز در حال مستی بودهاند. در حالی که فقیهانی در شهر فتوا میدهند که باده حرام است و خون مردم مباح، او بر اساس تعالیم پیر طریقت خود با گوش و چشم به موسیقی و عشق گوش میدهد. شاعر به نوشیدن شراب دعوت میکند که ایام خوش گذشته را به یاد آورد و از نگرانی از چرخ زمان و سرنوشت هراسی ندارد. او بر این نکته تأکید میکند که برای عاشق، نام و شهرت ارزشی ندارد و ننگی است که بخواهد به جای سادگی عشق، به نام و مقام توجه کند.
هوش مصنوعی: من از درد تو دلم پر خون است و هیچ درمانی برای سوختگان جز شراب خام وجود ندارد.
هوش مصنوعی: امروز به نان نیازی ندارم چون از دیرباز همیشه با شراب کهن سرمست بودهام.
هوش مصنوعی: دوست در پای پیاله و شراب زیباییها و رازهای پنهان را مشاهده میکند، از ابتدای این سفر تا انتهای آن.
هوش مصنوعی: عهدهدارانی که در حوزه علمیه فتوا میدهند، در شهر اعلام میکنند که قتل مردم مجاز است اما نوشیدن شراب ممنوع است.
هوش مصنوعی: من مانند یک ساز موسیقی، گوش و چشمانم به هنر و زیبایی توجه دارد، زیرا که راهنمای من در این مسیر، استاد و پیر روحانیام است که به من در رسیدن به مقامهای عالی کمک میکند.
هوش مصنوعی: باده بنوش زیرا که زمان خوشی و جشن و شادابی است، و نگران نباش از این که روزگار ممکن است سختیها و مشکلاتی را به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که نام ناصر به خاطر ننگی که به دنبال دارد، از آن به عنوان یک عیب یاد میشود. به ویژه اینکه چنین نامی در برابر یک عاشق بیچاره که در حال نابودی عشقش است، افتضاح به نظر میرسد. به عبارتی، این نام نهتنها افتخارآمیز نیست، بلکه باعث شرمساری و ناامیدی نیز میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که: عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر تو را نکو خوانند
[...]
سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای
چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام
همی چه گوید؟ گوید که: عاشقا، شبگیر
بگیر دست دلارام و سوی باغ خرام
امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام
بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام
بمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز
امین ملت و ملت بدو گرفته نظام
سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر
[...]
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند
[...]
بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام
بر من آمد وقت سپیده دم به سلام
درست گفتی کز عارضش برآمده بود
گه فرو شدن تیره شب سپیده بام
ز عود هندی پوشیده بر بلور زره
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.