بگوئید ای رفیقان ساربان را
که امشب باز دارد کاروان را
چو گل بیرون شد از بستان چه حاصل
ز غلغل بلبل فریاد خوان را
اگر زین پیش جان می پروریدم
کنون بدرود خواهم کرد جان را
بدارای ساربان محمل که از دور
ببینم آن مه نامهربان را
دمی بر چشمه ی چشمم فرود آی
کنون فرصت شمار آب روان را
گر آن جان جهان را باز بینم
فدای او کنم جان و جهان را
چو تیر ار زانک بیرون شد ز شستم
نهم پی بر پی آن ابرو کمان را
شکر بر خویشتن خندد آن ماه
بشکر خنده بگشاید دهان را
چو روی دوستان باغست و بستان
بروی دوستان بین بوستان را
چو می دانی که دوران را بقا نیست
غنیمت دان حضور دوستان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامین عشق و جدایی پرداخته و احساسات عمیق شاعر را نسبت به معشوق و دوستانش بیان میکند. شاعر از ساربان درخواست میکند تا کاروان را متوقف کند زیرا او نمیتواند از دوری محبوبش تحمل کند. او به زیبایی و ناپایداری زندگی اشاره میکند و میگوید اگر از محبوبش دور باشد، دیگر چه فایدهای دارد. شاعر همچنین به ارزش لحظات با دوستانش تأکید میکند و یادآوری میکند که زندگی کوتاه است و باید از فرصتها حداکثر بهره را برد. در نهایت، او اهمیت عشق و دوستی را در زندگی بیان میکند و از خواننده میخواهد تا این لحظات precious را قدر بداند.
هوش مصنوعی: به دوستان بگویید که از راننده خواهش کنند امشب اجازه ندهد کاروان حرکت کند.
هوش مصنوعی: وقتی که گل از باغ بیرون میرود، چه فایدهای دارد که بلبل به فریاد و عواطف خود بپردازد؟
هوش مصنوعی: اگر تا کنون به پرورش و نگهداری جان اهتمام میورزیدم، اکنون میخواهم با جان خود وداع کنم.
هوش مصنوعی: به خاطر داشتن سبد فراهم کن که از دور بتوانم آن معشوق بیوفا را ببینم.
هوش مصنوعی: لحظهای بر چشمهی چشمانم فرود بیا، اکنون زمان مناسبی است تا از آب گوارا بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: اگر امکان دیدن جان جهان برایم فراهم شود، جان و تمام هستیام را فدای او خواهم کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که تیر از کمان جدا میشود، من نیز به دنبال آن ابرو که شبیه کمان است میروم.
هوش مصنوعی: ماه زیبا با لبخندش خود را تحسین میکند و این لبخندش باعث میشود که دهانش باز شود و زیباییاش را بیشتر نمایان کند.
هوش مصنوعی: زمانی که روی دوستان را میبینی، انگار در باغ و بستانی هستی. وقتی به دوستانت نگاه میکنی، زیباییهای این باغ را متوجه میشوی.
هوش مصنوعی: وقتی میدانی که هیچ چیزی در این دنیا پایدار نیست، پس لحظههای حضور دوستانت را ارزشمند بدان و از آنها بهرهمند شو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو ایزد خواست کردن این جهان را
کزو کون و فسادست این و آن را
ز مرگ شاهزاده نصرة الدین
نه دل را ماند قوت ، نه زبان را
جهانی بود در انواع مردی
که داند مرثیت گفتن جهان را؟
چه طرز آرم که ارز آرد زبان را؟
چه برگیرم که در گیرد جهان را؟
غلام و مادر طفل آن جوان را
نه چندان زد که بتوان گفت آن را
زهی فرمانده مطلق جهان را
مشرف کرده نامت هر زبان را
فلک بر تخت شاهی نانشانده
چو تو یک خسروخسرو نشان را
اثرهای بزرگت شاد کرده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.