صبح درآمد ز دلو یوسف زرین رسن
کرد چو یونس بر آب در دل ماهی وطن
صبحدم از قیروان بر سر شب زد عمود
راست چو رمح شهاب بر گلوی اهرمن
چو دم گرگ سحر از سوی مشرق نمود
جرم هوا چون پلنگ گشت ملمع بدن
خنجر زرین مهر پهلوی شب را شکافت
روی افق شد ز خون همچو عقیق یمن
باد سحرگه نشاند جمله چراغ نجوم
نور ز یک شمع یافت دایرهٔ نُه لگن
گشته چو گنج گهر صورت انجم نهان
حلقه زده مار چرخ مهرهٔ زر در دهن
چشمهٔ خورشید شد چشمهٔ آب حیات
ساقی دوران از او داد به هر انجمن
سبزه چو یک جرعه خورد همچو خضر زنده شد
وز قدم او رسید زندگیای در چمن
طفل موالید را نوبت زادن رسید
کز اثر هفت مرد حامله شد چار زن
پیک صبا همچو باد آمد و پیغام داد
از سوی فصل ربیع جانب ربع و دمن
گفت که اینک رسید کوکبهٔ نوبهار
لشکر سرما گریخت وز سر ما شد محن
محو شد ادبار بَرد، آمد اقبال ورد
مردن روئین تن است، زندگی تهمتن
گل به رسالت رسید، جامهٔ خود را درید
کامدش از باد صبح بوی اویس قرن
غنچه سبوی پر آب، لاله چو جام شراب
نعره و گلبانگ مرغ، زمزمهٔ خارکن
هیات خود را نمود صورت گلبن به باغ
وز سمن هفت رنگ صحن چمن پر پرن
سایهٔ سرو و چنار کرد چمن را چو شب
کوکب روشن هزار هر طرف از نسترن
تیغ صفت برگ بید تیز از آن شد به آب
کز حرکت آب را ساخت هوا چون سفن
دیدهٔ یعقوب شد نرگس مهجور باز
چون به سحر چاک زد یوسف گل پیرهن
دل که ز غم مرده بود چون بشنید این پیام
غنچه مثال از فرح خواست دریدن کفن
پیش گرفتم رهی همچو طریقت صواب
همچو حقیقت علا، همچو شریعت علن
خاک تنم چون غبار خاست به عزم سوار
بر شتر بادپای، شیر دل و پیلتن
گردن او همچو قوس، ساعد او همچو تیر
صورت نعلش به خاک همچو دو نیمه مجن
کوه گران در درنگ، باد وزان در شتاب
در کُه و صخرا دوان، خار خور و خارکن
روز و شب از گام نرم، میشکند خار سخت
برگ گلی کس ندید خار مغیلان شکن
از دهنش جام شیر حل شده در وی نبات
وز کف او چار قرص بر سر خوان عطن
گه به بلندی رود ناله کنان ابروار
گاه به پستی شود، سیل صفت نعره زن
هیکل او بیستون، سقف روان بر ستون
راکب او همچو شیر، بر زبر کرگدن
هر طرفی ساربان کرده دو هودج روان
زهره و مه در قران در درجه مقترن
محمل گردون نشان در بر او مهوشان
گل به میان حجاب بت به کنار شمن
جمله به کسب جمال در طلب ملک و مال
قبلهٔ مقصود من باب امام زمن
درج در لافتی، برج مه هل اتی
حصن حصین فتور دار امان فتن
کعبهٔ عالیمقام، مشهد هشتم امام
عارف راه خدای، عالم هر قسم و فن
از کمر مرتضی گوهر موسی رضا
آنکه علی نام اوست، خلقت و خلقش حسن
قرهٔ عین بتول، مفخر آل رسول
سرو قدی زان ریاض، سرخ گلی زان چمن
گیسوی او مشک را سوخته خون در گلو
طرهٔ او ماه را بسته به مشکین رسن
لایق خوانش نبود محور و نسرین چرخ
چیست دو مرغ حقیر بر سر یک بابزن
آب بقا را بریخت گرد رهش آب رو
در ثمین را شکست خاک در او ثمن
زهره در ایوان اوست مطرب پرده سرای
ماه به دوران او ساقی سیمین ذقن
گر ز غبار درش باد برد سوی چین
ناف نهد بر زمین نافهٔ مشک ختن
چون به زبانم رود گوهر اوصاف او
پر ز جواهر شود حقهٔ درّ عدن
مدحت او فرض عین، بر همگان عین فرض
در قعدات فروض، در رکعات سنن
خاک رهش را به چشم گر بسپارم رواست
پای ز سر میکند در ره بت برهمن
زهر چشید از عنب شیر خورد زان سبب
همچو نبات بهشت بر لب جوی لبن
ماه جدا از بدور، ماهیئی از آب دور
اختر نابرده راه در وطن خویشتن
هرکه بدو جست کین مهر نبودش به دین
ظالم اهل یقین، مفسد ارباب ظن
دهر مغیلانگه است، آل نبی ارغوان
روی زمین شورهزار، نسل علی یاسمن
گر چه به آدم بود نسبت هر آدمی
خار ز جنس نبات هست جدا از سمن
هفت فلک خمکدهست، خلق در او چون شراب
صاف در اعلی مقام، اسفل او دُرد دن
صدر نبوت پناه واسطهٔ عقد شاه
جوهر خود وصل کرد با گهر بوالحسن
میر ولایت علی، دین نبی را ولی
عز عرب را پسر، شاه رسل را ختن
گفت سلونی به علم، کرد صبوری به حلم
حیدر خبیر گشای، صفدر عنتر فکن
داده به او کردگار، بهر وغا ذوالفقار
لمعهٔ او بی صقال، تیزی او بی مسن
ظاهر او بود شیر، باطن او آفتاب
شمس اسد را گزید بهر سکون و سکن
رشتهٔ عهدش دگر برنکشد روح را
در چه دلگیر تن بسته شود بی شطن
زادهٔ برج شرف از قمران فرقدان
روی یکی ضیمران قد یکی نارون
کور دلی کو گزید دار فنا بر بقا
کرد سرای سرور در سر بیت حزن
کشته یکی را به زهر غمزده و تلخ کام
خسته یکی را به تیغ تشه لب و ممتحن
گل شکفد در بهار سرخ ز خون حسین
سبزه برآید ز خاک سبز به زهر حسن
چون ز گلستان دین بلبل و طوطی شدند
منبر و محراب شد منزل زاغ و زغن
دین چو به دنیا فروخت شد لقب او حمار
کو ز خری میخرد تره به سلوی و من
آنکه ز نقصان براند تیغ بر اهل کمال
بود به جسمش برص، بود به چشمش وسن
روح پیمبر کشید عترت خود را به خلد
در خور ایشان نبود سجن سرای شجن
هر چه از این ابتلاست از طرف مابلاست
ور نه بر ایشان عطاست از طرف ذوالمنن
از غم شاه عرب خاطر من گوییا
موی سر زنگیست شیفته و پر شکن
لیک به رغم حسود میدهدم لطف او
خمر مَحبت به رطل نقل قناعت به من
تا تن خود سوختم ز آتش ایشان نشد
دل به بلا مبتلا، جان به عنا مرتهن
نیست ره آورد من جز غم آل رسول
بار خدایا به حشر زرد مکن روی من
یارب بر نام خویش ختم کن و در نورد
نامهٔ ناصر که هست نام تو ختم سخن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری زیبا از یک شاعر فارسی زبان است که به توصیف زیباییهای بهار و مظاهر زندگی و عشق الهی میپردازد. در این شعر، به تصویر کشیده شده است که چگونه صبحگاه، با نور خورشید، زندگی و نشاط به زمین بازمیگردد و طبیعت جان تازهای میگیرد. شاعر به وصف فضای بهاری، گلابی، گل و شکوفهها میپردازد و زیباییهای طبیعت را به عنوان نماد زندگی و عشق توصیف میکند.
شعر همچنین اشاره به ویژگیهای انسانی و افراد بزرگ تاریخ اسلام، مانند امامان و شخصیتهای معتبر دارد و زوایای مختلف زندگی و دین را بررسی میکند، با تأکید بر محبت و رحمت الهی. شاعر به دنبال رسالت و حقیقت است و در پایان، از خداوند طلب مغفرت و یاری دارد. در مجموع، این شعر بیانگر انبساط خاطر، زیباییهای طبیعی و عرفانی و ارتباط عمیق انسان با خدا است.
هوش مصنوعی: صبح دلانگیزی فرا رسید و یوسف با طناب طلاییاش از چاهی بیرون آمد، همانگونه که یونس از دل دریا بیرون آمد و کشف کرد که ماهی نماد وطنش است.
هوش مصنوعی: در سپیدهدم از قیروان، ستونی راست به آسمان رفت که مانند نیزه شهابی بر گلوی دیو قرار گرفته بود.
هوش مصنوعی: در سحرگاه، وقتی که نور خورشید از سمت شرق به زمین تابید، آسمان تغییر رنگ داد و به رنگ پلنگ درآمد که نشانگر زیبایی و جذابیت خاصی است.
هوش مصنوعی: خنجر طلایی خورشید، تاریکی شب را شکست و بر روی افق، رنگی روشن و قرمز مانند عقیق یمن به وجود آورد.
هوش مصنوعی: در هوای صبحگاهی، نسیم ملایمی به همراه میآید که تمام ستارهها را روشن میکند. نوری که از یک شمع به دست میآید، دایرهای را ایجاد میکند و به تعداد نه لگن نمایان میشود.
هوش مصنوعی: چهره ستارهها مانند گنجی گرانبها پنهان شده و مانند حلقهای از طلا، آسمان دور آن را احاطه کرده است.
هوش مصنوعی: خورشید مانند چشمهای سرشار از زندگی و نور شده و ساقی زمان از آن چشمه به همه جمعها و محفلها زندگی و انرژی میبخشد.
هوش مصنوعی: سبزه به محض اینکه کمی آب نوشید، مانند خضر (که نماد زندگی و نوشدارو است) زنده و سرزنده شد و از وجود او، زندگی دوبارهای در چمن جوانه زد.
هوش مصنوعی: زمانی فرا رسیده که کودکان متولد شوند؛ این اتفاق به خاطر تأثیر هفت مرد بر چهار زن است.
هوش مصنوعی: پیامآور بهار همانند نسیمی ملایم آمد و خبر خوشی فرستاد از سوی فصل بهار و سرسبزی و گل و گیاه.
هوش مصنوعی: گفت که فصل بهار فرا رسیده و سردی و سرما دیگر نمیتوانند بر ما غلبه کنند.
هوش مصنوعی: پس از دوران ناگواری، حال خوشی به وجود آمده است، و به جای مشکلات، موفقیت و شادابی در حال ظهور است. زندگی کسی که مقاوم و نیرومند است، با زیبایی و شکوه همراه است.
هوش مصنوعی: گل به وظیفهاش رسید و لباسش را پاره کرد، نسیم صبح بوی اویس قرن را به همراه آورد.
هوش مصنوعی: گلبرگهای سرخ لاله مانند جامی پر از شراب هستند و غنچهای که پر از آب است، صحنهای شاداب و پرانرژی را ایجاد میکند. در این فضا، صدای خوش خواننده و آواز پرندگان به گوش میرسد که حال و هوای دلنشینی به سرزمین میدهد.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و جلوهای شگفتانگیز از گلها و باغ اشاره شده است. تصویری از گلبن (گلها) در یک باغ زیبا و شاداب به تصویر کشیده شده که صحنهای شگفتانگیز را با رنگهای مختلف سمن (گلی با عطر خوش) میآفریند. این توصیف نشاندهندهی زیبایی و تنوع طبیعت است.
هوش مصنوعی: سایههای درختان سرو و چنار، فضای چمن را زیبا کردهاند، مانند شب که ستارههای درخشان را در خود جای داده است. در کنارهها، گلهای نسترن و عطر آنها همه جا را پر کردهاند.
هوش مصنوعی: تیغهایی که مانند برگ بید تیز هستند، بهدلیل حرکت آب به سمت بالا، شبیه به موجهایی در هوا به وجود آوردهاند.
هوش مصنوعی: چشمان یعقوب دوباره به یاد نرگس عاشقانهای باز شد، چون در سحرگاه یوسف با لباس گلدارش را نمایان کرد.
هوش مصنوعی: دل که به خاطر غمها پژمرده شده بود، وقتی این خبر خوش را شنید، مانند یک غنچه از شادی خواست تا غمهایش را کنار بگذارد و دوباره زنده و شکوفا شود.
هوش مصنوعی: به راهی قدم گذاشتم که درست و صحیح است، همانند حقیقتی ویژه و همانند شریعتی آشکار.
هوش مصنوعی: خاک بدنم مانند گرد و غبار برخواست، به قصد سوار شدن بر شتر پرسرعت، با دلی چون شیر و بدنی مانند فیل.
هوش مصنوعی: گردن او مثل قوس است و ساعدش مانند تیر. شکل نعل او به زمین افتاده و مانند دو نیمه مجن (یک ابزار فلزی مشابه نعل) به نظر میآید.
هوش مصنوعی: کوههای بزرگ در سکوت و آرامش خود ایستادهاند، در حالی که باد با سرعت در حال حرکت است و در میان کوهها و صخرهها میدود. در این بین، سختیها و مشکلات نیز وجود دارند که باید با آنها روبرو شد.
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که با گذشت زمان و تلاش مستمر، حتی چیزهای دشوار و سخت نیز نرم و شکستنی میشوند. مانند برگ گلی که با نرمی و پیوستگی روز و شب، خارهای سفت را میشکند. اما هیچکس نتوانسته خارهای مغیلان را بشکند، زیرا آنها بسیار مقاوم و سخت هستند. در واقع این شعر به اهمیت صبر و مداومت در تحقق اهداف میپردازد و نشان میدهد که برخی از موانع به قدری بزرگ و محکم هستند که ممکن است کسی نتواند بر آنها غلبه کند.
هوش مصنوعی: از دهان او شیر به آرامی جاری است و در آن شیر شکر حل شده. همچنین از دستان او چهار لایه نان روی سفره گذاشته شده است.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات به طور نرم و ملایم زاری میکند و در حالتی دیگر، با شدت و قدرت مثل سیل، خروشان و نعرهزن میشود.
هوش مصنوعی: اندام او بدون پایهها و ستونهاست، سقف به آرامی بر روی این ساختار میچرخد. سوار بر این موجود مانند شیری است که بر روی بدن کرگدن نشسته است.
هوش مصنوعی: ساربان هر طرف هودجها را حرکت میدهد و زهره و مه در آسمان به زیبایی در کنار هم قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: جهان مثل محملی است که زیباییها را در آغوش خود دارد و در میان حجابها، نمادهای عشق و جذابیت به چشم میخورند. گویی که در این دنیا، گلها و معشوقهها به آرامی در کنار هم قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: تمام تلاش من در جستجوی زیبایی، هدفم رسیدن به مقام و ثروت است؛ غایت و آرزوی من، امام زمان است.
هوش مصنوعی: در دل یک سنگ بزرگ، برج بلندی به نام «هل» قرار دارد که دیوارهای محکم و ایمنی دارد و از آن در برابر مشکلات و آشوبها محافظت میکند.
هوش مصنوعی: مکان مقدس و با عظمت، محل زیارت هشتمین امام، که عارفان در آنجا به درک خداوند میرسند و دانشمندان از هر رشتهای از علم در آن حضور دارند.
هوش مصنوعی: از کمر مرتضی، که همان علی (علیهالسلام) است، گوهر موسی رضا (علیهالسلام) بیرون آمده است. آفرینش و شخصیت او زیبا و باشکوه است.
هوش مصنوعی: دختر پاک و بینظیر پیامبر، با زیبایی و شکوهش، مانند درختی سرسبز و گل سرخی است که در میان باغی خرم میدرخشد.
هوش مصنوعی: موهای او مانند مشک با زیبایی دلربا است و در گلو، طرهاش همانند زنجیری به رنگ مشکی، ماه را در آغوش گرفته است.
هوش مصنوعی: گلابی و نسرین نمیتوانند محور و مرکز توجه باشند، چون دو پرنده کوچک بر روی یک بام نشستهاند.
هوش مصنوعی: آب جاودانگی را در مسیر خود ریخت و زمین در او با ارزش را شکست.
هوش مصنوعی: زهره در محفل او میدرخشد و نوازنده آهنگهای زیبایی میخواند. ماه در زمان او نمایان است و ساقی با چهرهای زیبا و نقرهای، نوشیدنی میریزد.
هوش مصنوعی: اگر باد غبار در دروازهاش را به سمت چین ببرد، بوی خوشی به زمین خواهد نشاند که شبیه عطر مشک ختن است.
هوش مصنوعی: زمانی که ویژگیهای او با زبانم بیان شود، مانند گنجینهای پر از جواهرات با ارزش خواهد بود.
هوش مصنوعی: ستایش او برای همه واجب است و در هر نشسته و در هر رکعتی از نماز، این واجب بودن بر همگان صادق است.
هوش مصنوعی: اگر خاک راه او را به چشمانم بسپارم، کار نادرستی نیست؛ چون او با پایش از سر من عبور میکند و در راه بت برهمن میرود.
هوش مصنوعی: او به خاطر تلخی زندگی، شیرینیهای وجودش را مصرف کرد و به همین دلیل مانند گیاهان بهشتی بر لب چشمهٔ شیر زندگی میکند.
هوش مصنوعی: ماه که از دور میتابد، مانند ماهیای است که از آب دور شده و ستارهای که نتوانسته راهی به وطن خود پیدا کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال عشق نیست و به جای آن به ظلم و ناعدالتی میپردازد، اهل یقین و ایمان واقعی نیست و تنها به گمانهای خود دل خوش کرده است.
هوش مصنوعی: زمانه مانند زمین خشک و شورهزاری است، اما خاندان پیامبر، با زیبایی و طراوت خود مانند گلهای یاس، در آن میدرخشند. نسل علی هم به عنوان بخشی از این خانواده، نماد شکوفایی و سرسبزی در چنین دورانی است.
هوش مصنوعی: هر چند که همه انسانها به آدم نسبت دارند، اما خار که از جنس گیاه است، هیچ ارتباطی به سمن ندارد.
هوش مصنوعی: آسمانها به مانند یک مکان خمیدهاند و مردم در آن مانند شراب زلال در بالاترین مرتبه قرار دارند، در حالی که در پایینتر، دُرد و نوشیدنیهای شور و تلخ وجود دارد.
هوش مصنوعی: در صدر نبوت، مقام و جایگاه ویژهای وجود دارد که موجب ارتباط خداوند با مخلوق میشود. این جایگاه، به نوعی واسطهای است که پیوندی عمیق بین ذات الهی و وجود انسانی ایجاد میکند. در این میان، بوالحسن به عنوان یکی از شخصیتهای برجسته، نقش مهمی در این ارتباط ایفا میکند و به خصلتهای درخشان و ارزشمند متصل میشود.
هوش مصنوعی: شخصی به نام میرمیران که از مقام و مرتبه بالایی برخوردار است، را به عنوان ولی و پیشوای دین معرفی میکند. او به نسل پیامبر اشاره دارد و از پسر او که جانشین اوست، یاد میکند و به او لقب شاه رسل را میدهد، همچنین از سرزمین ختن به عنوان محل زندگی او یاد میکند.
هوش مصنوعی: از من بپرسید و من با علم و دانش پاسخ میدهم. حیدر (علی) که دانا و بصیر است، با صبر و بردباری بر مشکلات فائق میآید و به مانند عنتر (یکی از دلاوران) در میدان نبرد میتازد.
هوش مصنوعی: خداوند به او قدرتی داده است، که با شمشیری به نام ذوالفقار، در نبردها میدرخشد. تیزی این شمشیر بدون نیاز به تیز کردن است.
هوش مصنوعی: او از نظر ظاهری مانند شیر به نظر میرسد، اما در حقیقت، باطن او مانند خورشید است. زندگیاش را برای آرامش و سکون انتخاب کرده است.
هوش مصنوعی: اگر پیمان او دیگر برقرار نشود، روح در چه حالت ناراحت و افسردهای در جسمی محصور خواهد شد.
هوش مصنوعی: در این بیت به تولد شخصی از یک محیط خاص اشاره شده است. او به گونهای زیبا و درخشان توصیف شده که هم قد و هم ویژگیهایش را با درختان و گیاهان زیبا مقایسه کردهاند. این تصویرسازی نشاندهندهی عظمت و زیبایی شخصیت اوست.
هوش مصنوعی: بینایی را که نادانی گزیده است، به سوی فنا رهنمون میشود و وجود او به فانی شدن منجر میگردد. خانه زندهدلها در دل حزن و اندوه است.
هوش مصنوعی: این بیت به تضاد و تفاوت حالات انسانی اشاره دارد. یکی از افراد به خاطر نیش زهرآلود و تلخی زندگی، جانش را از دست میدهد، در حالی که دیگری به واسطه شمشیر و آزمایشهای سخت دچار مرگ میشود. به عبارتی، هر دو نوع مرگ، یکی به خاطر رنجهای درونی و دیگری به سبب چالشهای خارجی است.
هوش مصنوعی: در بهار، گلها به زیبایی میشکفند و این زیبایی، نشانهای از خون حسین (ع) است. از خاکی که به خون او رنگین شده، سبزهای روییده میشود که یادآور نیکویی حسن است.
هوش مصنوعی: زمانی که در دینی که مانند گلستان زیباست، بلبل و طوطی به سخن آمدند، منبر و محراب جایگاه زاغ و زغن شدند یعنی ارزشهای معنوی و مذهبی دگرگون شدند و به وضعیت ناگواری رسیدند.
هوش مصنوعی: وقتی دین به دنیای مادی فروخته شود، به مانند حیوانی میشود که از مزایای دنیوی بهرهبرداری میکند و به دنبال چیزهای بیارزش میگردد. در این معنا، افرادی که به جای ارزشهای انسانی و اخلاقی، به دنبال منافع مادی هستند، به مخلوقاتی شبیه به همین حیوانات تبدیل میشوند.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر کاستیهایش شمشیر میکشد و دیگران را مورد حمله قرار میدهد، از نظر جسمی دچار بیماری و نقص است و همچنین در دیدهاش کمبینی وجود دارد.
هوش مصنوعی: روح پیامبر، اهل بیت خود را به بهشت برد، چرا که برای آنها زندان و مکانی غمانگیز مناسب نبود.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این آزمون و بلایا به ما میرسد، از جانب خداست و اگر نه، نعمتها و برکتها هم فقط از سوی اوست.
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوهی که از وضعیت شاه عرب در دل دارم، گویی موهای سرم به رنگ زنگ در آمده و از شدت ناراحتی پر از شکستگی و آسیب هستند.
هوش مصنوعی: اما با وجود حسد ورزیدن دیگران، من از لطف او بهرهمند میشوم. او مانند خمی از محبت را به من میدهد که با آن میتوانم نیازهایم را برآورده کنم و قناعت را در زندگیام پیدا کنم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به خاطر درد و رنج ایشان خود را به آتش کشیدم، دل من دچار مشکلات نشد و جانم به سختیها وابسته نماند.
هوش مصنوعی: من جز غم و اندوه برای آل رسول، هیچ چیز دیگری به دست نیاوردهام. خداوندا، در روز قیامت صورتم را زرد و بیمهر نکن.
هوش مصنوعی: ای خدا، بر نام خود پایان بده و در نامه ناصر، که نام تو در آن موجب پایان سخن است، نفوذ کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که صبوحی کند با دل خرم بود
با دو لب مشکبوی، با دو رخ حور عین
آمد عید شریف فرخ و فرخنده باد
فیه کلوا و اشربوا یا ایها الصائمون
پیش پریشان مکن از پی آشوب من
زلف گره بر گره جعد شکن بر شکن
ای ز رخت برده نور فر کلاه سپهر
وی ز لبت برده آب رنگ عقیق یمن
از لب تو شرم داشت مایهٔ مل در قدح
[...]
برسر کویت بسی کشته و مرده ولی
کشته نیابد قصاص مرده نیابد کفن
قالواخراسان اخرجت رشأ
لیس له فی جماله
فقلت لاتنکروامحاسنه
فمطلع الشمس من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.