بدان ورق که صبا در کف شکوفه نهاد
بدان عرق که سحر بر عذار لاله فتاد
بدان نفس که نسیم بهار چهره گشای
نقاب نسترن و گیسوی بنفشه گشاد
ببرد باری خاک و بحدت آتش
بنقش بندی آب و بعطر سائی باد
بسحر نرگس جادوی دلبر کشمیر
بچین سنبل هندوی لعبت نوشاد
بتاب طره لیلی و شورش مجنون
بشور شکر شیرین و تلخی فرهاد
بقامت تو که شد سرو سرکشش بنده
بخدمت تو که از بنده گشته ئی آزاد
بنیم شب که مرا همزبان شود خامه
بصبحدم که مرا همنفس بود فریاد
باشک من که زند دم ز مجمع البحرین
بچشم من که برد آب دجله ی بغداد
که آنچ در غم هجر تو می کشد خواجو
گمان مبر که بصد سال شرح شاید داد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به زیباییهای بهار و عشق اشاره میکند. او به گلها، عطرها و نسیم بهاری اشاره میکند و از احساسات و تجارب عاشقانهاش میگوید. او زیبایی معشوقش را با نمادهای طبیعی مانند سرو و گیسوی بنفشه مقایسه میکند و بیان میکند که چگونه محبتی عمیق و درد ناشی از جدایی را احساس میکند. شاعر همچنین به این نکته اشاره دارد که بیان این عشق و دردش در قالب شعر، کار آسانی نیست و حتی ممکن است در یک عمر هم نتوان آن را به طور کامل شرح داد.
هوش مصنوعی: شاخة درخت که نسیم در آن گل ریخته، همانند قطراتی است که صبحگاه بر چهره گل لاله نشسته است.
هوش مصنوعی: بدان که نسیم ملایم بهاری، چهره زیبا و رازآلود گل نسترن را نمایان میکند و نیز موی لطیف و زیبای گل بنفشه را به جلو میآورد.
هوش مصنوعی: بار سنگینی را از زمین برداشت و با شدت آتش، نقشی را بر روی آب ایجاد کرد و بوی خوشی از نسیم وزید.
هوش مصنوعی: در زیر نور سحرگاهی، گل نرگس را از دل دختر زیبا و جادویی کشمیر بچین، و سنبل هندی را هم بیاور که معشوقهی خوشبویی است.
هوش مصنوعی: موهای لیلی را به رقص درآور و حال و هوای مجنون را برانگیز. با لذت، شیرینی را بچش و تلخی فرهاد را هم تجربه کن.
هوش مصنوعی: به خاطر قامت زیبای تو مانند سرو، من خود را به خدمتت میرسانم، چراکه تو به لطف عشقت، از بندگی و وابستگی رها شدهای.
هوش مصنوعی: در شب منتظر بمان تا وقتی که قلم من توانایی سخن گفتن پیدا کند، زیرا در صبح، فریاد من به همان اندازه که با تو همنفس است، به من کمک خواهد کرد.
هوش مصنوعی: من با خودم میگویم که چقدر زیبایی در این دو دریا وجود دارد، وقتی به چشمانم نگاه میکنم که آب دجلهی بغداد را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: خواجو در اینجا میگوید که آنچه او به خاطر دوری تو متحمل میشود، بسیار عمیق و دشوار است. نباید فکر کنی که بتوان در صد سال درباره سوز و گداز این غم سخن گفت و آن را شرح داد. در واقع، عمق این احساسات فراتر از آن است که بتوان به راحتی بیانش کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد
برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد
درست و راست کناد این مثل خدای ورا
اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
[...]
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد
مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف
شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد
یمین دولت شاه زمانه با دل شاد
بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد
بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای
حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد
هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان
[...]
همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد
گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا
گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد
ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست
[...]
دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل
که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.