قلم گرفتم و می خواستم که بر طومار
تحیتی بنویسم بسوی یار و دیار
برآمد از جگرم دود آه و آتش دل
فتاد در نی کلکم ز آه آتش بار
امید بود که کاری برآید از دستم
ز پا فتادم و از دست برنیامد کار
اگرچه باد بود پیش ما حکایت تو
برو نسیم و پیامی از آن دیار بیار
کدام یار که او بلبل سحر خوانرا
ز نوبهار دهد مژده جز نسیم بهار
ز دور چرخ فتادم بمنزلی که صبا
سوی وطن نبرد خاک من برون ز غبار
خیال روی نگارین آن صنم هر دم
کنم بخون جگر بر بیاض دیده نگار
دلم بسایه ی دیوار او بود مائل
در آن زمان که گِل قالبم بود دیوار
میان او بکنارت کجا رسد خواجو
کزین میان نتواند رسید کس بکنار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به نگارش تحیتی برای یار و دیار میپردازد و احساسات عاشقانه و درد دل خود را بیان میکند. او از درد و سوز دلش که ناشی از دوری یار است، سخن میگوید و امید دارد که نامهاش اثری بگذارد. با اشاره به نسیم بهار، به یادآوری لحظات خوش و زیباییها میپردازد و احساس میکند که خاطرات یار را هیچ کس جز خودش نمیتواند درک کند. در نهایت، شاعر با حسرت و گلایه از فاصلهاش با یار، به ابراز عشق و longing خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: من قلم به دست گرفتم و قصد داشتم پیامی به سمت محبوب و سرزمینم بنویسم.
هوش مصنوعی: از عمق جانم دودی بلند شد و آتش دل به نی افتاد، همه شما با آتش این آه درگیر هستید.
هوش مصنوعی: امید داشتم که بتوانم کاری انجام دهم، اما شکست خوردم و نتوانستم به هدفم برسم.
هوش مصنوعی: اگرچه در زمان ما بادی بود که یاد تو را میآورد، اما برو و از آن دیار پیامی بیاور.
هوش مصنوعی: کدام دوست میتواند بلبل را که در سحرگاهان میخواند، از آمدن بهار خبر دهد، به جز نسیم بهاری؟
هوش مصنوعی: از دوری زمان به جایی افتادم که نسیم، خاک من را به سمت وطن نمیبرد و حالا خاکم زیر غبار مانده است.
هوش مصنوعی: همواره با یاد چهره زیبا و دلربا، دلم به شدت آزرده میشود و اشک بر چشمانم میریزد.
هوش مصنوعی: دل من در آن زمان که هنوز به شکل و قالبی درنیامده بود، به دیوار او تمایل داشت.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند به کنار تو برسد، زیرا من در این فاصله و در میان تو قرار دارم و خواجو نمیتواند به تو نزدیک شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.