عشقست که چون پرده ز رخ بازگشاید
در دیده ی صاحب نظران حسن نماید
حسنست که چون مست ببازار برآید
در پرده ئی هر زمزمه ی عشق سرآید
گر عشق نباشد کمر حسن که بندد
ور حسن نباشد دل عشق از چه گشاید
گر صورت جانان نبود دل که ستاند
ور واسطه ی جان نبود تن بچه پاید
خورشید که در پرده ی انوار نهانست
گر رخ ننماید دل ذرّه که رباید
بی مهر دل سوخته را نور نباشد
روشن شود آن خانه که شمعیش درآید
گر ابر نگرید دل بستان ز چه خندد
ور می نبود زنگ غم از دل چه زداید
خواجو اگر از عشق بسوزند چو شمعت
خوش باش که از سوز دلت جان بفزاید
خواهی که در آئینه رخت خوب نماید
آئینه مصفّا و رخ آراسته باید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره اهمیت عشق و زیبایی و تأثیر آنها بر یکدیگر صحبت میکند. عشق، همچون پردهای که به کناری زده میشود، زیبایی را نمایان میکند و بدون عشق، زیبایی معنا ندارد. اگر عشق وجود نداشته باشد، زیبایی نمیتواند دل را تسخیر کند، و اگر زیبایی نباشد، عشق نیز نمیتواند شکوفا شود. شاعر به ارتباط تنگاتنگ بین عشق و زیبایی اشاره میکند و میگوید که وجود عشق باعث جوشش احساسات و شعف در دل میشود. در نهایت، او به این نکته اشاره میکند که برای نمایان شدن زیبایی در آینه، باید آینهای پاک و صورت آراستهای وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: عشق مانند پردهای است که وقتی از چهره کنار میرود، زیباییاش برای کسانی که بینش دارند، نمایان میشود.
هوش مصنوعی: زیبایی تو به قدری است که وقتی مانند یک عاشق intoxicated به بازار میآیی، هر راز و هر سرود عشق در پس پردهای نمایان میشود.
هوش مصنوعی: اگر عشق وجود نداشته باشد، زیبایی چه فایدهای دارد و اگر زیبایی نباشد، دل چرا باید عشق را تجربه کند؟
هوش مصنوعی: اگر زیبایی محبوب نباشد، دل چگونه میتواند به دست آید؟ و اگر میان جان و جسم انسان هیچ واسطهای وجود نداشته باشد، تن چگونه میتواند باقی بماند؟
هوش مصنوعی: خورشید که در پردهی نورها پنهان است، اگر رخسارش را نشان ندهد، دل ذرهای هم آن را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: دل سوختهای که محبت ندارد، نمیتواند روشنی بگیرد. خانهای که شمعی در آن وجود نداشته باشد، هرگز روشن نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر ابر نبارد، دل باغ چه دلیلی برای شاد بودن دارد؟ و اگر شراب نباشد، درد و غم از دل چگونه برطرف میشود؟
هوش مصنوعی: اگر خواجو از عشق بسوزد، مانند شمعی است که با سوختن خود نور میدهد. تو نیز خوشحال باش که از سوز دل او جان تازهای به دست میآید.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که تصویر زیبایت در آینه خوب دیده شود، باید آینهات پاک و چهرهات آراسته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندی که امیر ما باز آید پیروز
مرگ از پس دیدنش روا باشد و شاید
پنداشت همی حاسد: کو باز نیاید
باز آمد، تا هر شفکی ژاژ نخاید
همواره سوی خدمت مداح گراید
مدحی که جز او را بود آن مدح نشاید
بر باره چو بنشیند و از راه درآید
گویی که همی باره گردون را ساید
هر کو به خرابات مرا راه نماید
زنگ غم و تیمار ز جانم بزداید
ره کو بگشاید در میخانه به من بر
ایزد در فردوس برو بر بگشاید
ای جمع مسلمانان پیران و جوانان
[...]
بر کار جهان دل منه ایرا که نشاید
کین خوبی و ناخوبی هم دیر نپاید
چندان که بگفتم مهل کاخر روزی
آن سیم سیه گردد و آن حلقه بساید
پندم نپذیرفتی و خوکی شدی آخر
[...]
چون بر رخ ما عکس جمال تو برآید
بر چهره ما خاک چو گلگونه نماید
خواهم که ز زنار دوصد خرقه نماید
ترسابچه گوید که «بپوشان که نشاید»
اشکم چو دهل گشته و دل حامل اسرار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.