گنجور

 
ناصر بخارایی

تو سروی ای صنم یا بوستانی

تو جانی ای پری یا جان جانی

لب لعلت نهفته عقل کل را

همی‌گوید جواب لن‌ترانی

ندارم هیچ یاری محرم راز

که گویم پیش او درد نهانی

سحرگه می‌گذشتم بر در یار

که می‌جستم ز دلداری نشانی

در میخانه‌ای دیدم گشاده

درون رفتم چنان خوشدل که دانی

به من دادند جامی چون چشیدم

پدید آمد نشان شادمانی

شراب ناب چون در من اثر کرد

ندیدم هیچ از ناصر نشانی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
دقیقی

دریغا میر بونصرا دریغا

که بس شادی ندیدی از جوانی

ولیکن راد مردان جهاندار

چو گل باشند کوته زندگانی

کسایی

به جام اندر تو پنداری روان است

و لیکن گر روان دانی روانی

به ماهی ماند ، آبستن به مریخ

بزاید ، چون فراز لب رسانی

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کسایی
عنصری

شکفته شد گل از باد خزانی

تو در باد خزانی بی زیانی

همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل

چه چیزی مردمی یا بوستانی

ز بوی موی پیچان سنبلی تو

[...]

ابوالفضل بیهقی

دریغا میر بونصرا دریغا

که بس شادی ندیدی از جوانی‌

و لیکن راد مردان جهاندار

چو گل باشند کوته زندگانی‌

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه