پیام گل سوی بلبل رساند باد سحر
سپید سر و به رقص آمد از سماع خبر
ز باد صبح بر افروخت لاله چون آتش
که برد خاک چمن آب جنت و کوثر
هوا بر آب شکوفه همیکند کافور
صبا بر آتش لاله همی نهد عنبر
دماغ لاله پر عنبر است چون هاون
درون غنچه پر از آتش است چون مجمر
سپهر گشت چمن ظاهراً که ظاهر بود
هزار زهرهٔ زهرا چو زهرهٔ ازهر
ز وجه گل که تعلق به نازکی دارد
بدوخت سوزن سر تیز خار کیسهٔ زر
ز خندهٔ غنچه از آن لب به هم نمیآرد
که زعفران به دلش از فرح نمود اثر
به باد خرده رازی که غنچه در دل داشت
گرفت سوسن آزاد در زبان یکسر
بنفشه با گل و سوسن به باغ دعوی کرد
ز انفعال چنان شد که بر ندارد سر
ز بیم حربهٔ برق است ابر را جوشن
ز سهم نیزهٔ خار است غنچه را مغفر
به صبح و شام از آن آب میرود در ورغ
که بر حوالی او سبزه میکشد خنجر
زمانه تیغ خلاف از غلاف بیرون کرد
عجب نباشد اگر گل به روی باغ سپر
چو مجلسی است ز خوبان گل عذار چمن
ز لحن مرغان در وی هزار خنیاگر
سحر ز مقری قمری شنو ترنم عود
که پر ز عود قماریست باغ وقت سحر
خوش است نرگس بیمار در خمار صبوح
قدح گرفت ز مستی همیشود خوشتر
به عهد صدر هدی لاله کاسه گیرد
که سنگ میزندش روزگار بر ساغر
ورق ورق به همه رنگ مینماید گل
به بوی آنکه شود شاه شرع را دفتر
خدایگان شریعت پناه خواجه علی
که افتخار بدو کرد شرع پیغمبر
به صدق همچو ابوبکر و در حیا عثمان
به علم همچو علی و به عدل همچو عمر
مجاهدی که اگر ماه رأی او خواهد
ز باختر بگشاید چو مهر تا خاور
مدار روی قمر داوری که در دورش
فزود رونق محراب و مسجد و منبر
چو شکر شکر الفاظ عذب او را آب
بگفت در عرق شرم آب شد شکر
زهی بزرگ وزیزی که سعد اکبر چرخ
به سوی او بنویسد که عبده الاصغر
ز نهی منکر در عهدش امر معروف است
که جز فرشته پرسش نمیرود منکر
ز بیم غیرت او در چمن نیارد گشت
صبا به گرد سمن عارضان نسرین بر
ز آتش غضبش زهره را چه زهره بود
که روز روی نپوشد در آبگون خاور
زهی ز رفعت قدر تو چرخ گشته نهان
در آب چشمهٔ خورشید همچو نیلوفر
ز مهر رأی تو ماه درست نیم عرض
ز بحر علم تو عقل نخست یک جوهر
به نور عقل توئی کائنات را حافظ
وگر نه کشتی اوراق آسمان ابتر
تو را اگر به کنایت بگفتهام خورشید
صریح شد که نبود استعارتی در خور
ز رأی روشن تو ذرهای و صد خورشید
ز کلک خطی تو نقطهای و صد محور
به خطهای که به نام تو خطبه بر خوانند
ز هفت پایهٔ گردون قضا نهد منبر
مکان قدر تو اسرار لامکانی را
به سوی عالم اظهار میشود رهبر
اگر نه قدر تو باشد شود عاجز
اگر نه رأی تو باشد قدر شود مضطر
جو ثابت قهر تو آتش نهد به خرمن مهر
ستاره خدره نماید، سپهر خاکستر
کف کفیل تو چون بحر، آب بحر برد
در آن زمان که بری بحر لطف را بربر
گه از دلیری دل خاک بر سر کان ریز
گه از کفایت کف آب روی بحر ببر
جهان پناها یک نکته عرض میدارم
ز بهر آنکه در این داوری توئی داور
چو شعر خویش غریبم در این دیار و مرا
به غیر لطف تو نی یار هست، نی یاور
شود تمام مرتب علوم معلوم است
اگر بیابم از تو به عین لطف نظر
اگر بمیرد ناصر ز رنج و غم، غم نیست
که نام خود به سخن زنده کرد تا محشر
سخن معرف خود خود شود به وقت ظهور
چه حاجت است به اظهار چو بود اظهر
ز مظهر سخن من ظهور یافت ظهیر
ز نور خاطر من گشت انوری انور
چو عقل کل سخن من شنید باور کرد
حسود عقل ندارد، کجا کند باور
همیشه تا که به اجمال حاکم است قضا
هماره تا که به تفصیل عالم است قدر
قدر ز قدر تو وارد مباد جز به قضا
قضا ز حکم تو صادر مباد جز به قدر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است در وصف زیباییهای طبیعت و گلها، که به بلبل و باد سحر اشاره دارد. شاعر به سرایش حالات و صفات گلها، باد و دماوند صبح میپردازد و با تصویرسازیهای زیبا از احساسات و زیباییهای چمن و باغ، فضایی شگفتانگیز و شاعرانه خلق میکند. همچنین اشارههایی به اخلاق و فضائل انسانی، شخصیتهای تاریخ اسلام و مقام و ارزشهای معنوی نیز در شعر وجود دارد. شاعر میخواهد با این توصیفها، فهم و دیانت را با لطافت و زیبایی طبیعت پیوند بزند و به اهمیت علم و اخلاق در زندگی اشاره کند. در نهایت، شاعر از قدرت و وجود خداوند در تمامی عالم سخن میگوید و به دعا و درخواستهایی از او میپردازد.
هوش مصنوعی: باد سحرگاهی پیامی از گل به بلبل رساند و بلبل از شنیدن این خبر به رقص و سماع درآمد.
هوش مصنوعی: در صبحگاه، باد به لالهها جان داده و آنها را مانند آتش روشن کرده است، به طوری که خاک باغ به وسیله آب بهشتی و کوثر سیراب شده است.
هوش مصنوعی: نسیم لطیف صبحگاهی، بر روی آب گلها میروید و عطر خوش عنبر را بر روی شعلههای گل لاله پخش میکند.
هوش مصنوعی: بوی خوش لاله مانند عطر عنبر است و درون غنچهاش مانند مجمر (زنا) پر از آتش و حرارت است.
هوش مصنوعی: آسمان چمن به طور ظاهری زیبا و پر از گلهای درخشان است، به گونهای که هر گل مانند ستارهای از ستارههای آسمان میدرخشد.
هوش مصنوعی: از زیبایی و لطافت گل، که نشانه نازکی است، سوزن تیزی به کیسهٔ زر دوخته شده است.
هوش مصنوعی: غنچه به قدری خوشحال است که حتی از خندهاش لبش به هم نمیآید، چون شادی زعفران در دلش اثر گذاشته است.
هوش مصنوعی: سوسن آزاد بیپروا به سراغ باد رفت و راز پنهان غنچه را که در دل داشت، فاش کرد.
هوش مصنوعی: بنفشه با گل و سوسن در باغ از حسادت و رقابت با یکدیگر دعوا کردند و آنچنان بر سر این موضوع با هم مشاجره کردند که نتوانستند سر خود را بالا بگیرند و از وضعیت بهتری برخوردار شوند.
هوش مصنوعی: ابر به خاطر ترس از برق به زره میپوشد و غنچه به خاطر خطر نیزهی خار، کلاهِ محافظ بر سر میگذارد.
هوش مصنوعی: هر صبح و شام، آب از کنار او جاری میشود و در اطرافش، سبزهای میروید که مانند خنجری به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: زمانه به شکل غیرمنتظرهای به ما حمله میکند و جالب اینجاست که ممکن است گلها نیز در برابر این حمله از خود محافظت کنند.
هوش مصنوعی: جایی شبیه به یک مجلس پر از زیباییهاست، مانند گلی که در چمن میروید. از صدای پرندگان در آن فضا، هزار خواننده و موزیکدان حس میشود.
هوش مصنوعی: در صبح زود، از صدای خوش قناری که آواز میخواند، لذت ببر و بدان که باغ در این ساعت پر از عطر و رایحه عود است.
هوش مصنوعی: نرگس بیمار در حال مستی و خوشحالی به زیبایی و سرخوشی مینگرد و با نوشیدن شراب، حالش بهتر میشود.
هوش مصنوعی: در دوران اولیه عشق و محبت، گل لاله در کاسهای جلوهگری میکند، اما زمانه با سختیها و سنگدلیهایش به آن ضربه میزند.
هوش مصنوعی: گلها هر کدام به رنگ و طرح خود زیبا هستند و چنانچه عطر و بوی خوشی داشته باشند، میتوانند توجه و اعتبار بالایی کسب کنند.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ، شریعت را به عنوان پناهی برای شخصی به نام خواجه علی قرار داده است که به او افتخار میکند و این شریعت از جانب پیامبر آمده است.
هوش مصنوعی: سرمشق و الگوی راستگویی و صداقت مانند ابوبکر، حیا و شرم مانند عثمان، دانش و علم مثل علی و انصاف و عدالت نظیر عمر.
هوش مصنوعی: مجاهدی که اگر ماه نظرش را بخواهد، مانند خورشید از سمت غرب برمیخیزد و به شرق میتابد.
هوش مصنوعی: گردش قمر داوری باعث افزایش رونق و زیبایی محراب، مسجد و منبر شده است.
هوش مصنوعی: مانند شکر، کلام او شیرین و دلنشین است. وقتی که آب زبانی در حضور او به وجود آمد، شرم و عرق بر چهرهاش نشسته و شکرینتر شد.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که ستاره سعد بزرگ در آسمانش بدرخشد و او را به عنوان فردی کوچک و برجسته معرفی کند.
هوش مصنوعی: در زمان او، در مورد جلوگیری از کارهای نادرست، تنها وظیفهای که بر عهده فرشتگان است، پرسش از کسانی است که کار نادرستی انجام میدهند.
هوش مصنوعی: به خاطر غیرت او، نسیم خنکی در باغ به دور گلهای معطر نمیچرخد و گلهای نسرین نیز عاری از زیبایی و طراوت میمانند.
هوش مصنوعی: از خشم او، زهره (سیاره زهره) چه جراتی دارد که روز را در آسمان آبی شرقی پنهان کند؟
هوش مصنوعی: بسیار بلندمرتبهای که قامت تو باعث شده تا آسمان در آب چشمهٔ خورشید پنهان شود، مانند نیلوفر آبی.
هوش مصنوعی: از محبت نظر تو، ماه درستی است که نیمفاصلهای از علم تو به وجود آمده و عقل همچون نخستین جوهر دریا است.
هوش مصنوعی: تو نور عقل و خرد هستی که جهان را حفظ میکند، وگرنه کشتی آسمان بیسرنوشت و ناقص خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر به شکل غیرمستقیم درباره تو گفتم، خود خورشید به وضوح نشان میدهد که هیچ تمثیلی در مورد تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از نظر شفاف و روشنت، یک ذره کوچک هم هست؛ اما از طرفی، مثل صدها خورشید درخشان است. قلم تو، تنها یک نقطه است، اما در واقع میتواند به صدها محور و زاویه مختلف اشاره کند.
هوش مصنوعی: در جایی که به نام تو سخنرانی میکنند، شانس و سرنوشت بر روی پایههای آسمان، منبر میگذارد.
هوش مصنوعی: مکانی که تو در آن قرار داری، معانی عمیق و پنهان را به دنیای جلوهگری نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر ارزش تو شناخته نشود، انسان در برابر تو ناتوان خواهد بود و اگر نظر تو در کارها در نظر گرفته نشود، اوضاع به شدت نیازمند و بغرنج خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر کسی با قهر و خشونت به ما رفتار کند، محبت و عشق ما را به آتش میکشد و در نهایت فقط خاکستر و نابودی باقی میماند.
هوش مصنوعی: دست تو مانند دریاست و عمق وجودت همچون آب دریا است. در آن زمان که لطف و محبت را از دست میدهی، این دو ویژگی به یکدیگر پیوند میخورد.
هوش مصنوعی: گاهی از شجاعت و دلیری، خاک بر سر میریزند و گاهی از بزرگواری و کفایت، آب را به وسیلهی دست به دریا میبرند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، من نکتهای را بیان میکنم تا بدانی که تو قاضی و داور این پذیرش هستی.
هوش مصنوعی: من در این سرزمین غریب و تنها هستم، و جز محبت تو هیچ یاری و حمایتی ندارم.
هوش مصنوعی: اگر از تو با لطف و مهربانی نگاهی بیابم، تمام اسرار و علوم روشن و مشخص خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر ناصر از رنج و غم بمیرد، نگران نباشید، چون نام او تا روز قیامت با گفتار زنده خواهد ماند.
هوش مصنوعی: زمانی که حقیقت خود را آشکار کند، دیگر نیازی به بیان و توضیح ندارد؛ زیرا خود حقیقت به وضوح قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: از حقیقت گفتار من روشنایی به وجود آمد و از نور فکر من، روشنی و جلا پیدا کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که عقل کل سخنان مرا شنید، به آنها باور کرد. اما حسود عقل ندارد و نمیتواند به این سخنان ایمان بیاورد.
هوش مصنوعی: سرنوشت همیشه به شکل کلی و اجمالی حاکم است، اما تقدیر در جزئیات و تفصیل، در عالم وجود برقرار است.
هوش مصنوعی: به هیچوجه نباید چیزی از ارزش تو فراتر برود و هر آنچه بر اساس سرنوشت پیش میآید، باید در راستای حکم و اراده تو باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر
که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر
طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق
بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر
از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد
[...]
فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیثِ آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
[...]
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
[...]
پلی شناس جهانرا و نو رسیده براو
مکن عمارت و بگذار و خوش ازو بگذر
کرا شنیدی و دیدی که مرگ دادامان
ز خاص و عام و بدو نیک و از صغیر و کبر
اگر هزار بمانی و گر هزار هزار
[...]
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز
کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.