دل من میکشد و چون نروم از پی دل
سوی دلبر که دل آرام نگیرد با گِل
تو اگر پند بفرمائی و گر بند نهی
دل دیوانه چنان نیست که گردد عاقل
ای صبا چون گذرد یار به من بازنمای
حیف باشد که رود عمر من و من غافل
گل به روی تو عزیز من اگر دعوی کرد
زود در مجلس ما دسته شود خوار و خجل
بخت یاری قبولِ من مفلس نکند
مگر از دولت اقبال تو گردد مُقبل
ساربان گفت که بستند رفیقان همه بار
لیک در راه تو دگر سخن را محمل
ناصرا هر که می از صبح ازل نوشیده است
تا شبانگاه ابد مست بود لایعقل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل در مورد longing و عشق شاعر به معشوق است. شاعر از دل خود میگوید که نمیتواند به راحتی بیمحلی کند و دلش هیچگاه آرام نخواهد گرفت مگر اینکه به سمت معشوق برود. حتی اگر نصیحتی هم بشنود، نمیتواند دل دیوانهاش را عاقل کند. شاعر از صبا میخواهد که وقتی یار از کنارش میگذرد، او را خبر کند و حسرت عمرش را بخورد. او همچنین میگوید که اگر گلی به زیبایی محبوبش دعوت کند، در دلش ارزان خواهد شد. در نهایت، شاعر به شادی ناشی از شراب اشاره میکند که همواره او را مست و غافل نگه میدارد.
هوش مصنوعی: دل من به شدت آرزوی وصال محبوب را دارد و اگر به دنبال دل خود نروم و به سوی دلبر نروم، هیچگاه آرامش نخواهم یافت، حتی اگر در سختی و درد باشم.
هوش مصنوعی: اگر تو نصیحت کنی یا حتی محدودیتی برای او قرار دهی، دل دیوانه به حالتی از عقل و فهم در نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: ای نسیم، وقتی که یارم از کنارم میگذرد، به من نشانش بده. حیف است که عمر من بگذرد و من غافل باشم.
هوش مصنوعی: اگر گل به روی تو، عزیز من، ادعایی کرد، به زودی در جمع ما خوار و شرمنده خواهد شد.
هوش مصنوعی: بخت و شانس من نمیتواند به من کمک کند، مگر اینکه از ثروت و خوششانسی تو به من نظر کند و به من روی آورد.
هوش مصنوعی: راننده گفت که همه یارها بارهایشان را بستهاند، اما در مسیر عشق تو، دیگر حرفی برای گفتن نیست.
هوش مصنوعی: هر کس که از نخستین سپیده دم هستی نوشیدنی سرمستکنندهای را نوشیده باشد، تا تاریکی شب ابدی، مجنون و بیخود خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بهنگام سخا ابر کف و دریا دل
مشتری خوار ز دیدار تو و ماه خجل
بر نوشته است بعمر ابدی ملک ترا
در ازل ایزد و در دست جهان داده سجل
ز سواران چگل خوار و خجل خیل عجم
[...]
ای نگاری که به حسن از تو زند حور مثل
ای غزالی که سزاوار سرودی و غزل
بر عرب هست ز بهر تو عجم را تفضیل
که عجم وصف تو گفته است و عرب وصف طلل
سرو زیر حُلّل و ماه بود زیر حلی
[...]
جرم خورشید چو از حوت درآید به حمل
اشهب روز کند ادهم شب را ارجل
کوه را از مدت سایهٔ ابر و نم شب
پر طرایف شود اطراف چه هامون و چه تل
سبزه چون دست به هم درزند اندر صحرا
[...]
ماجرایی که میان من و گردون رفتست
دوش بشنو که ترا شرح دهم از اوّل
تا سحر گه من و او دیده بهم بر نزدیم
بس که گفتیم و شنیدیم ز هرگونه جدل
در میان گفتمش ای از تو واز گردش تو
[...]
شتران مست شدستند، ببین رقص جمل
زُ اشتر مست که جوید ادب و علم و عمل
علم ما دادهی او و ره ما جادهی او
گرمی ما دم گرمش، نه ز خورشیدِ حمل
دم او جان دهدت روز نَفَخْتُ بپذیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.