گنجور

 
ناصر بخارایی

به جان جملهٔ مردان که در صباح ازل

چو باد صبح روان شد ز جنبش اول

مرا ز غنچهٔ پرخون دل گلی بشکفت

که بوی عشق از او پر شده است درین دول

میان ما و تو چون موی در نمی‌گنجد

مرا ز تو نتواند برید تیغ اجل

بنای عالم اگر سر به سر خلل گیرد

وجود عشق نشد قابل فنا و خلل

به برج ابرویِ تو کوکبی سیاه دل است

مگر به خانهٔ برجیس آمده است زحل

حدیث لیلی و مجنون شده است افسانه

کنون ز عشق من و تو همی‌زنند مثل

بپرس عاقل دور از من آنچه می‌خواهی

که مشکلات کُتب‌ را به باده کردم حل

مجو معلم و واعظ به جز مغنی و چنگ

که هر دو راست ادا می‌کنند قول و عمل

خوش است مجلس رندان کز آب روشن خم

بشسته‌اند ز خود رنگ‌های زرق و حیل

مگو حکایت فردا، مکن شکایت دی

که مرد حال ز ماضی نگفت و مستقبل

قدم که در ره معشوق می‌نهد ناصر

چو ساق عرش مصون است از خطا و زلل

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
هجویری

واصْبَحْتُ یَوْمَ النَّفْرِ و العیسُ تَرْحَلُ

وَکانَ حُدَی الحادی بِنَا و هُوَ مُعْجِلُ

اُسائِلُ عَنْ سلمی فَهَلْ مِنْ مُخَبِّرٍ

بسانَّ له علماً بها أیْنَ تنزلُ

لَقَد اَفْسَدَتْ حجّی و نُسْکی و عُمرتی

[...]

ناصرخسرو

طمع ندارم ازین پس زخلق جاه و محل

مگر به خالق و دادار خلق عز و جل

حرام را چو ندانستمی همی ز حلال

چو سرو قامت من در حریر بود و حلل

به طبع رفت به زیرم همی جهان جهان

[...]

ازرقی هروی

ایا بجود و بآزادگی بدهر مثل

جهان بکلک تو و کف تو فکنده امل

چگونه رنجه نباشم برنج تو ؟ که مرا

ز نعمت تو بود مغز استخوان بمثل

اگر ز فکرت تو دوش خواب خوش کردم

[...]

قطران تبریزی

ایا چراغ شهان جهان امیر اجل

بدست مایه پیروزی و بتیغ اجل

بابر و دریا ماند بنانت گاه سخا

ببرق و صاعقه ماند سنانت گاه جدل

بدانش ودهش و جود و داد و دولت و دین

[...]

مسعود سعد سلمان

خجسته بادا بر خواجه عمید اجل

خجسته عید رسول خدای عزوجل

عماد ملک و ملک بوالفرج مفرج غم

که هم عماد جلالست و هم عمید اجل

اساس نصرت نصربن رستم آن که به دوست

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه