ضعیفان قوی چون مور دل دارند جان بازی
تو ترک نیک بد خوئی و تازی تیر میتازی
غراب زلف تو بر طوطی خط میزند پهلو
تذرو عارضت با چنگ شاهین میکند بازی
نماند نام گمراهی اگر دیدار بنمائی
بر افتد رسم مستوری، اگر برقع براندازی
خود آئی و رقیبان را نیاری، یار ما باشی
خدائی بر نمیتابد، که باشد شرک انبازی
برون از دایره نایم، گرم چون دف زنی بر رخ
سر اندر پیش میدارم، گرم چون چنگ بنوازی
چو شمعت دل نمیسوزد، گرم چون عود میسوزی
از آن با سوز میسوزم، که تو عودم همیسازی
چو زلف عنبرینت بر سر آتش همیسوزم
از این غیرت که با زلف تو دارد سایه همرازی
اگر چون نارون قد سرافرازت روان گردد
نماند سرو رعنا را سر و برگ سرافرازی
ز شمع روی او ناصر در آتش رو چو پروانه
قفس درهم شکن بلبل، چرا در بند آوازی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و قدرت عشق اشاره دارد و نشان میدهد که عشق میتواند حتی ضعیفترین افراد را نیز قوی کند. شاعر به محبوبش میگوید که جذابیت و زیبایی او همچون جاذبهای قوی، دلهای دیگران را میرباید و آنها را به خود جذب میکند. همچنین اشاره به این دارد که با برداشتن پردههای پنهان، عشق واقعی نمایان میشود و رقبایی که در برابر او هستند، نمیتوانند در عشق او بینش و جاذبهای داشته باشند. در نهایت، شاعر به احساسات عمیق و درد ناشی از عشق اشاره میکند و میگوید که این عشق باعث میشود او همچون پروانهای به دور شمع محبوبش بچرخد.
هوش مصنوعی: ضعیفان با وجود ضعفشان، جرات و دل بزرگی دارند. تو دیگر به خوبی و بدی افراد اهمیت نده و اگر میخواهی، با قاطعیت به جلو برو.
هوش مصنوعی: پرندهای با زلف تو نقش و نگار میزند و پرندهای دیگر بر صورت زیبایت به بازی مشغول است.
هوش مصنوعی: اگر تو را ببینم، دیگر اثری از گمراهی نخواهد ماند. اگر پردهی پنهانی را کنار بزنی، تمام رازها آشکار خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر تو خودت به ما نزدیک شوی و به دیگران کمک نکنی، هیچ خداوندی نمیتواند این را تحمل کند، زیرا این به نوعی شرک و همراهی با غیر است.
هوش مصنوعی: من از دایرهی خودم خارج شدهام و در حال نواختن هستم، با شور و حرارت، مانند کسی که بر پوست تن طبل میزند. به همین ترتیب، با نغمهای روشندلانه، مثل کسی که چنگ مینوازد، سرم را جلو گرفتهام.
هوش مصنوعی: من همچون شمعی دلسوز ندارم، اما تو مانند عودی داغ و آتشین میسوزی. من از آن سوز آگین میسوزم، چون تو کسی هستی که مرا به این حال درآوردهای.
هوش مصنوعی: وقتی که زلف خوشبوی تو بر آتش میسوزد، من هم از حس غیرتم میسوزم که سایهات با زلف تو رازدار است.
هوش مصنوعی: اگر تو مانند درخت نارون با افتخار و سر بلندی حرکت کنی، دیگر برای سروهای زیبا و آراسته، نشانی از سر و برگِ افتخار باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: از زیبایی چهره او چنان جاذبهای ایجاد شده که مانند پروانهای در آتش میسوزم. چرا باید مانند بلبل در دام یک آواز محصور بمانم و افسرده باشم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی
چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی
امیر عالم عادل نبیره خسرو غازی
جلال دولت عالی امین ملت تازی
ملک بو احمد محمود زیبای سرافرازی
شهنشاهی که روز جنگ با شیران کند بازی
ایا شاه جهانداری که فردی و بی انبازی
[...]
جهان بازیگری داند مکن با این جهان بازی
که در مانی به دام او اگرچه تیز پر بازی
برآوردم چو کاخی خوب و اکنون میفرود آرد
برآورده فرود آری نباشد کار جز بازی
چه باشد بازی آن باشد که ناید هیچ حاصل زو
[...]
جلال امت مختار و تاج ملت تازی
کزو باشد بزرگان را بزرگی و سرافرازی
آیا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی
چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.