چه ماهی است که او را بود بر آب گذر
به بحر همچو صدف گشته حامل گوهر
به شکل نون هلالی است بر صفیحهٔ آب
چو ماه نو که نماید ز گنبد اخضر
مکان یونس عهد است، همچو بطن الحوت
عجب نباشد اگر بحر گیردش در بر
کمانوش است و شود راست، کار او از تیر
سبک رو است و گرانبار گردد از لنگر
تنش که از چپ و راست دستها دارد
در آشنائی بحرست، روز و شب یک سر
چو مرغ آبی دایم همیرود در بحر
ولی چو ماهی عاجز همیشود در بر
به روز جنگ به زرادخانهای ماند
در او ز بس که بود درع و گرز و تیغ و سپر
چو جان دشمن شه گر به سوی آب آید
بود چو عمر حسودش عبور از معبر
از آن چو تخت سلیمان ز باد دارد سپر
که هست مسند سلطان عهد اسکندر
پناه و پشت ممالک به عدت و به سپاه
شکوه منصب شاهی به صورت و سیر
به صدق همچو ابوبکر، در حیا عثمان
به علم همچو علی و به عدل همچو عمر
شکوه سلطنت او ماه را ربود کلاه
مکان رفعت او چرخ را گرفته کمر
ز آتش غضبش زُهره را چه زهره بود
که روی خویش نپوشد ز آبگون چادر
اگر چو مار بود دشمن تو، مور شود
ز رایت تو که شیر است اژدها پیکر
به حنچر حمل و ثور میرسد آسیب
در آن زمان که بگیرد عدو خنجر
هنر پناها دوشینه باد یار و دیار
گذشت بر دل من چون گذشتن اختر
به یادگار ز من این قصیده نگاه دار
…. این مصرع در اصل خالی است …. ر
چو شعر خویش غریبم در این دیار و مرا
به غیر لطف تو نی راه هست و نی یاور
شود تمام مرتب امور معلومت
اگر بیابم از تو به عین لطف نظر
خیال روی برادر به چشم من در خواب
چو بحر با لب خشک آمد و به دیدهٔ تر
بگفت جان برادر بر آذرم منشان
که سوخت جان برادر ز هجر بر آذر
بگفت عذر میاور مگوی دفعالوقت
که نانوشته بخوانم حدیث تو از بر
تو کیستی که به ده فن به از تو در صد وجه
هزار بنده بود شاه را ثناگستر
اگر چه هست سفر را فواید بسیار
ز قرب حضرت شاه و ز کسب فضل و هنر
ولی روا نبود تو مدام می بر کف
مرا ز هجر تو در جام دیده خون جگر
بگفتمش که به من شه عنایتی دارد
نمیتوانم بردن ز شرم نام سفر
به نظم قصهٔ خود را به عز عرض رسان
ز بهر عرض غرض را ادا کنی بهتر
که تا چو حال تو بر رأی تو شود روشن
اجارتت بدهد شهریار دین پرور
شها چو صورت احوال خویش بردم عرض
به حال بندهٔ مخلص به لطف خویش نگر
به هر کجا که روی ذکر خیر او میگوی
به هر زمین که رسی نام نیک او میبر
همیشه تا شکفد در ریاض سبز سپهر
به وقت صبح گل زرد مهر چون عبهر
گل مراد تو بادا شکفته با صد برگ
شکوفهٔ ثمر دولتی به لطف و سمر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف یک موجود دریایی میپردازد که به ماهی تشبیه شده و به زیبایی و خصوصیات آن اشاره دارد. شاعر از ویژگیهای مختلف این ماهی صحبت میکند، مانند شکل هلالی آن، سبکرو بودن و تواناییاش برای حرکت در آب. همچنین به قدرت و شکوه آن در زمان جنگ و سلطنت اشاره میکند و ویژگیهای رهبری همچون عدل و علم را به شخصیتهای معروف اسلامی نسبت میدهد.
شاعر در انتها نیز به دغدغههای خود و احساس دوری از برادرش اشاره میکند و یکی از دلایل سفرش را یادآوری میکند. او همچنین آرزو دارد که حتی در غیاب برادرش، نام نیک او در ذهنها باقی بماند و از لطف و محبت شاه بهرهمند شود. این شعر به طور کلی با مضامین دوستی، دوری و حقایق زندگی اجتماعی و سیاسی همراه است.
هوش مصنوعی: چه ماهی است که بتواند بر سطح آب عبور کند و مانند صدف در دریا، جواهر را در خود به همراه داشته باشد؟
هوش مصنوعی: بر روی سطح آب، چیزی به شکل هلالی دیده میشود که مانند ماه نو به نظر میرسد و این تصویر از گنبد سبز به چشم میآید.
هوش مصنوعی: جایی که یونس در آن بود، حالتی ویژه دارد، درست مانند شکم ماهی که شگفتانگیز است. بنابراین اگر دریا او را در آغوش گیرد، چیز عجیبی نیست.
هوش مصنوعی: او مانند کمانی است که در حالت راست و شل نیست؛ کارش به نوعی است که تیرهای سبک را به سمت خود جلب میکند و به خاطر بار سنگین، ثبات بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به شخصیت یا فردی اشاره دارد که در تعاملات و آشناییهای خود با دیگران به صورت فعال و مستمر در حال فعالیت است، به گونهای که حتی در روز و شب مشغول این امر است و نمیتواند از آن دست بردارد. او از هر دو سمت، یعنی از طریق ارتباطات مختلف، کسب تجربه و آشنایی میکند.
هوش مصنوعی: مانند پرندهای که همیشه در آب شناور است و به راحتی دریا را میپیماید، اما وقتی به دریا نزدیک میشود، مانند ماهی که به آب وابسته است و نمیتواند از آن دور شود، دچار ناتوانی میشود.
هوش مصنوعی: در روز نبرد، مانند یک انبار تسلیحات بود که پر از زره، چکش، شمشیر و سپر بود.
هوش مصنوعی: وقتی که جان دشمن پادشاه به سوی آب بیفتد، مانند عمر حسودش است که از معبر عبور کند.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که تخت سلیمان به عنوان نماد قدرت و عظمت، به واسطهی باد در امان است، همانطور که مسند یا جایگاه سلطنت اسکندر نیز این را نشان میدهد. در واقع، قدرت و جایگاههای برجسته هر دو به نوعی پایدار و محفوظ ماندهاند.
هوش مصنوعی: پناه و حمایت کشورها به قدرت و نیروی نظامی بستگی دارد و عظمت و شکوه مقام سلطنت به ظاهر و رفتار شاه مربوط میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به ویژگیهای برجسته چهار نفر از خلفای راشدین اشاره دارد. در آن، صداقت ابوبکر، حیا و شرم عثمان، علم و دانایی علی، و عدالت عمر توصیف شده است. هر یک از این traits نمایانگر شخصیت مثبت و تأثیرگذار این شخصیتها در تاریخ اسلام میباشد.
هوش مصنوعی: سلطنت او به قدری با عظمت و زیبایی است که ماه را تحتالشعاع قرار داده و مقام بلند او به حدی والا است که آسمان را به خود مشغول کرده است.
هوش مصنوعی: از خشم او، چطور میتواند کسی از ترس، بر روی چهرهاش پوشش بیندازد و خود را پنهان کند؟
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو به اندازه یک مار ناپسند و خطرناک باشد، به عوض آن، مانند یک مور در برابر تو کوچکتر و ضعیفتر خواهد شد، چرا که تو همانند یک شیر قوی و ترسناک هستی.
هوش مصنوعی: در زمانی که دشمن خنجر به دست بگیرد و به حمله بیفتد، حنچر (نوعی حشره) و ثور (گاو) نیز آسیب خواهند دید.
هوش مصنوعی: هنر و زیبایی، گویی دامن یار و سرزمین را به دوش کشیده است و همچون ستارهای که از دل من عبور میکند، بر من تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: این شعر را به یادگار از من نگهدار.
هوش مصنوعی: در این سرزمین احساس孤گرا دارم و شعرم برای دیگران آشنا نیست. جز محبت تو هیچ راهی برای کمک به من وجود ندارد و هیچ یاوری ندارم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم همه کارهایم را به درستی انجام دهم، نیاز دارم که از لطف و توجه تو بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: در خواب تصور چهره برادرم مانند دریایی بود که لب خشک دارد و چشمهایم پر از اشک بود.
هوش مصنوعی: برادر جان، به آذر بگو که عشق و جدایی باعث سوختن دل من شده است.
هوش مصنوعی: نگو که بهانهای بیاوری و وقت را تلف کنی، چون من میتوانم داستان تو را بدون نوشته، از حفظ برایت بخوانم.
هوش مصنوعی: تو که هستی که بالاتر از تو، به جای یک نفر، صدها نفر هستند که شاه را ستایش میکنند.
هوش مصنوعی: هرچند سفر کردن مزایای زیادی دارد، از جمله نزدیکی به مقام والای شاه و به دست آوردن علم و هنر.
هوش مصنوعی: اما انصاف نیست که تو همیشه مرا به خاطر دوریات در گودال اشک و حسرت غوطهور کنی.
هوش مصنوعی: به او گفتم که ملاحظهای نسبت به من دارد، اما از شرم نمیتوانم درباره سفر صحبت کنم.
هوش مصنوعی: بهتر است که داستان خود را به صورت منظم و زیبا بیان کنی تا هدف و مقصود خود را به خوبی منتقل نمایی.
هوش مصنوعی: تا وقتی که وضعیت تو برای خودت روشن شود، حاکم مهربان دین به تو پاداش خواهد داد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، هنگامی که حال خود را برایت بیان کردم، لطف خود را بر حال بندهای که به تو ارادت دارد، نظر کن.
هوش مصنوعی: به هر جایی که بروی، مردم از خوبیهای او یاد میکنند و در هر جایی که به آن میرسی، نام نیک او را بر زبان میآورند.
هوش مصنوعی: هر بار که صبح میشود و در آسمان سبز رنگ میدرخشد، گلهای زرد مانند قطرات باران میرویند.
هوش مصنوعی: باشد که گل مورد علاقهات با صد برگ شکوفه شکفته شود و برکتی به همراه داشته باشد که نتیجهای شیرین و خوشایند به همراه داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر
که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر
طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق
بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر
از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد
[...]
فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیثِ آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
[...]
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
[...]
پلی شناس جهانرا و نو رسیده براو
مکن عمارت و بگذار و خوش ازو بگذر
کرا شنیدی و دیدی که مرگ دادامان
ز خاص و عام و بدو نیک و از صغیر و کبر
اگر هزار بمانی و گر هزار هزار
[...]
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز
کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.