نماز شام که از دور چرخ روئین تن
برفت رستم خورشید در چه بیژن
نمود شکل مه عید همچو ابروی زال
چه ابروئی که از او چشمها شود روشن
سپهر طرز عرب صوف سرمهای در بر
تراز زرد مطلا کشید بر دامن
نمود بر سر خوان سپهر نیمهٔ قرص
چو داس زر که بود بر کنار سبز دمن
فلک چو بتکدهٔ چین ز لعبتان نجوم
….. چو در رکوع سمن
تمام چون قد مجنون و غبغب لیلی
درست چون شکن زلف یار قامت من
به چشم خلق مه تو کمان بی زه بود
زهی قمر که شود گه کمان و گاه مجن
به شام عید ز بهر معاشران صبوح
هلال جام و شفق باده بود و گردون دن
فراز سطح فلک زهره این غزل میگفت
به یاد مفخر آفاق و افتخار زمن
«کجا است ساقی بادام چشم پسته دهن»
که جام او لب لعل است و نقل سیب ذقن
ز من به مجلس وصلش که میبرد پیغام
که ای خیال تو در دل چنان که جان در تن
قلم که نقش خیال تو میکند تحریر
قدم به راه تو از فرق ساخت چون سوزن
ز فکر چشم تو صاخب نظر شود نرگس
به ذکر زلف تو رطب اللسان شود سوسن
مساز کام مرا تلخ بی لب شیرین
مدار عیش مرا تیره بی می روشن
بیار نوبت دریا کشان بی کشتی زر
از آن عقیق که در اصل او نبود یمن
اگر قدح نبود کاس ما ز کاس سرست
بیار می به سر من، بریز بر سر من
دلا دلالت رندان شیر گیر شنو
مجوی دلبری از صوفیان روبه فن
اگر ز توبه خماری سبوی می ز خم آر
که توبه میشکند بادهٔ خمار شکن
چو خاک گردی سجاده را بر آب انداز
چو باده خوردی در زهد خشک آتش زن
بخواه باده که چون تیغ خسرو ایران
به ذات و جوهر خود روشن است و مرد افکن
سفندیار زمان شاه شیر دل هوشنگ
که تیغ او ببرد آب رستم و بهمن
به سرّ سیرت احمد و به مردمی علی
به رأی و روی حسین و به خلق و خلق حسن
به عدل و رأی سلیمش چو شیر با شکر
به لطف و طبع لطیفش چو آب با روغن
چه نسبت است به کان بحر دست او را کان
قراضهای ندهد بی هزار جان کندن
به قلزم کف او بحر را چه آب بود
که داد غوطه به غواص بهر در عدن
کف کفیلش بی پای مزد با سایل
گهر به کیل دهد، زر به رطل، سیم به من
زهی علو تو در پایهای که دست قضا
ز حیرتت سر انگشت میبرد به دهن
همای وهم اگر چه بلند پرواز است
نگشت قصر جلال ترا به پیرامن
نشست رأی تو بر قلهٔ سپهر چو مهر
اگر چه کره خنگیست سرکش و توسن
اگر ز زاغ کمانت پرد عقاب سه پر
شود چو غیبهٔ غربال غیبهٔ جوشن
شکوه صدمت گرز تو خود خصم شکست
صلایه کرد سرش را چو سرمه در هاون
ز ابر عدل تو تا اعتدال یافت ربیع
نبرد دست تطاول صبا به جیب سمن
علم ز دمدمهٔ کوس تو به وقت سماع
هوللهی است به کف اژدهای شیر افکن
خطت به نسخ رقاع عدوست در توقیع
چو بر صحیفهٔ کافور خردهٔ لادن
مدار از دل سخت حسود تیغ دریغ
که تیغ تو بکند تیز چون مساس مسن
حسود چند کشد بار سر به گردن خود
تو از بزرگی بردار بارش از گردن
جهان پناها قدرت همان قدر داری
که از سپهر بخواهی همیقصاص محن
کشیدهام سخنی همچو سلک درّ در نظم
درّ ثمین مرا از قبول تست ثمن
مرا به مصر فصاحت عزیز کرد خدای
روا مدار که باشم ذلیل سجن شجن
ز تیر و زهره به شعری سبق برد ناصر
چو از ثنای تو بر آسمان رساند سخن
چو من هزار ثنا خوان بود به هر چمنی
ولی نباشد چو تو گلی به هیچ چمن
شها جلوس تو عید سعید اقبالست
که باد بر همه آفاق اسعد و ایمن
همیشه تا که بود مهر زرنگار چو شمع
همیشه تا که شود چرخ نفره کوفت لگن
چو چرخ باد سر بدسگال تو گردان
چو شمع باد زبان عدوی تو الکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد زیبایی و شکوه مراسم عید و نقش خورشید و ماه در آسمان است. شاعر به توصیف زیباییهایی چون افق، خورشید و هلال میپردازد و آنها را با ویژگیهای انسانی مقایسه میکند. همچنین به عشق و شوق زندگی اشاره کرده و از معشوقش به عنوان منبع شادی و زیبایی یاد میکند. در ادامه، شاعر به بزرگانی چون رستم و سهراب و ویژگیهای برجسته آنها اشاره کرده و از فضیلتها و ارزشهای انسانی نظیر عدالت و بخشش سخن میگوید. این شعر به نوعی تجلی ویژگیهای فرهنگی و تاریخی جامعه ایرانی و اهمیت عشق و دوستی در زندگی است.
هوش مصنوعی: در نماز شام، وقتی به دور از ما، افق را مشاهده میکنیم که مثل تنِ آهنین در حال حرکت است، رستم به سمت خورشید یا بیژن حرکت میکند.
هوش مصنوعی: ماه عید مانند ابروی بلند و زیبای زال است، بهطوریکه این ابرو میتواند چشمها را روشن کند.
هوش مصنوعی: آسمان با رنگ سرمهای خود، دامن زرد و طلایی را بر زمین گسترده است.
هوش مصنوعی: در آسمان، نیمهای از ماه مانند داسی طلایی بر سر سفرهی زندگی نمایان شده، که در کنار چمنهای سبز قرار دارد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که آسمان مانند معبدی است که در آن ستارهها بازی میکنند و مانند درخت سمن در حالت رکوع به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: تمامی اعضاء بدن من زیبا و با تناسب هستند، گویی به قد و قامت مجنون و غبغب لیلی شبیهاند، و به زیبایی و لطافتی که موهای یار دارد، قامت من نیز مشحون از جذابیت و دلربایی است.
هوش مصنوعی: در نگاه مردم، مهرت همچون کمانی است که هیچ زهی ندارد. و تو همچون قمری هستی که گاهی به فرم کمان در میآیی و گاهی دیوانهوار.
هوش مصنوعی: در شب عید، برای دوستان و همراهان، جامهای پر از باده آماده بود و در آسمان، ماه و رنگهای غروب مشاهده میشد.
هوش مصنوعی: در ارتفاعات آسمان، زهره (سیاره زهره) این غزل را میخواند و به یاد بزرگترین شخصیتها و افتخار زمانه خود بود.
هوش مصنوعی: کجا میتوانم ساقی با چشمان بادامی و دهانی مانند پسته پیدا کنم؟ او جامی در دست دارد که لبانش مانند لعل سرخ است و در آن، نقلهایی شبیه سیب قرار دارد.
هوش مصنوعی: من به مجلس وصالش میگویم که ای خیال تو در دل من، همانقدر که جان در بدن حضور دارد.
هوش مصنوعی: قلم، تصویر خیالت را بر روی کاغذ میسازد و قدمهای تو را به زیبایی و دقت ترسیم میکند، مانند سوزنی که با ظرافت کارش را انجام میدهد.
هوش مصنوعی: از اندیشهی نگاه تو، نرگس به زیبایی نظر میاندازد و به خاطر زلف تو، سوسن به لطافت زبان میگردد.
هوش مصنوعی: کام من را با لبهای شیرینت تلخ نکن و لذت من را با می روشنت تیره مکن.
هوش مصنوعی: به دریا راهی پیدا کن و با کمک دریا، ثروت زیادی به دست بیاور، چرا که سنگ عقیق که در اصل به هیچ جا تعلق ندارد، میتواند به یمن برود.
هوش مصنوعی: اگر لیوانی وجود نداشت، کاسه ما از کاسه بالاتر نیست. پس بیا و می را روی سر من بریز.
هوش مصنوعی: ای دل، به دنبال دلداری از صوفیان نباش، بلکه از شیران رند و بیپروا پیروی کن و به سخنان آنها گوش فراده.
هوش مصنوعی: اگر از توبه و عذاب وجدان خسته شدهای، بهتر است دوباره به نوشیدن شراب روی بیاوری؛ چرا که این توبه میتواند به راحتی شکسته شود و باعث ایجاد احساس سرخوشی و لذت شود.
هوش مصنوعی: وقتی که مانند خاک شدی، سجادهات را بر آب بیانداز و زمانی که از باده نوشیدی، بر زهد خشک تاخت و تاز کن.
هوش مصنوعی: بخواه که می بیاوری که همچون تیغ خسرو ایران، به ذات و ماهیت خود درخشان و کشنده است.
هوش مصنوعی: سفندیار، قهرمان دوران شاه شیر دل هوشنگ، به قدری توانمند است که شمشیرش میتواند آب را به سادگی قطع کند، مانند رستم و بهمن که از قهرمانان بزرگ تاریخ هستند.
هوش مصنوعی: در اینجا به ویژگیها و خصوصیات اخلاقی و انسانی چهار شخصیت بزرگ اسلام اشاره شده است. به راز و باطن سیرت پیامبر، رفتار متواضعانه و انسانی علی، تدبیر و دیدگاه حسین، و خلق و خوی نیکو و پسندیده حسن تأکید شده است. این ویژگیها به عنوان معیارهایی برای نیکی و انسانیت مطرح میشوند.
هوش مصنوعی: او مانند شیری که با شکر شیرینی میدهد، به عدالت و رأی صحیح عمل میکند و همچون آب که با روغن لطافت و نرمی را به همراه دارد، دارای طبع و ویژگیهای دلنواز است.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به اهمیت و ارزش واقعی اشاره دارد. میگوید چه نسبتی میتواند میان عمق و وسعت یک دریا و یک تکه کوچک از آن باشد، زیرا حتی با وجود تلاشهای بسیار و سختیهای طاقتفرسا، نمیتوان به آن عمق دست یافت. در واقع، تلاش برای رسیدن به ارزشهای بزرگ و عمیق در زندگی، نیازمند جانفشانی و کوشش فراوان است.
هوش مصنوعی: در آبهای عمیق دریا، وقتی دست کسی را که غواص است در نظر بگیریم، این دست به قدری بزرگ و وسیع است که در مقایسه با دریا، به نظر میرسد مثل یک دریا جلوی او قرار دارد. در حقیقت، این تصویر نشاندهنده برتری و عظمت چیزیست که در عمق وجود دارد، مثل نعمتهای فراوانی که در باغ عدن وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد از او چیزی بگیرد، باید به مقدار مناسب و با قیمت درست پرداخت کند، زیرا او به راحتی و با دقت ارزش چیزها را میداند و نمیگذارد کسی از او بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: ایام و سرنوشت چنان از شگفتی تو متاثر شده است که قدرتش حتی نمیتواند به اندازهای از عظمت تو را به زبان بیاورد.
هوش مصنوعی: پرندهای که خیال و توهم را به خود اختصاص داده، هرچند که به اوج پرواز میکند، اما نتوانسته است که کاخ عظمت و شکوه تو را در اطرافش بسازد.
هوش مصنوعی: رأی و نظر تو در اوج آسمان قرار دارد، مانند خورشید که اگرچه به نظر میرسد دنیای اطرافش تحت کنترل نیست و ناآرام است، اما قدرت و تأثیرش همواره روشن و درخشان است.
هوش مصنوعی: اگر تیر کمان تو به سمت زاغ باشد، عقاب سه پر نیز در آن هدف میگیرد، مانند غیبت غربال که مانع دیده شدن جوشن میشود.
هوش مصنوعی: قدرت و شکوه ضربههای تو باعث شد که دشمن، تسلیم شود. سر او چون نمک در هاون له شد و نابود گردید.
هوش مصنوعی: از زمانی که باران رحمت تو آغاز شد، بهاری به وجود آمد که نسیمها دیگر نتوانستند به گلها آسیبی برسانند.
هوش مصنوعی: علم مانند صدای خوشی برمیخیزد که در زمان شنیدن آن به انسان احساس لرز و شگفتی میدهد، مثل اینکه در کف اژدهایی بزرگ و خطرناک است که به واقعیتهای شگفتانگیز اشاره میکند.
هوش مصنوعی: خط تو به زیبایی و ظرافتی است که دشمنان را تحت تاثیر قرار میدهد، مانند اینکه امضای تو بر روی کاغذی با عطر و بویی دلنشین، مانند کافور و لادن، نقش بسته است.
هوش مصنوعی: در دل فرد حسود، تنگ نظری و سختی وجود دارد. این حسادت میتواند باعث شود که او به دیگران آسیب برساند، و این آسیب میتواند به شدت و تیزی یک تیغ باشد که باعث زخم عمیق میشود.
هوش مصنوعی: حسودان چقدر میتوانند بار سنگینی را بر دوش خود تحمل کنند؟ تو از بزرگی و مقام خود بکاه تا این بار و رنج از آنها کم شود.
هوش مصنوعی: توان تو در این دنیا به اندازهای است که قدر و ارزش خود را بشناسی و از آسمان بخواهی که بتوانی غمها و رنجهای خود را جبران کنی.
هوش مصنوعی: سخنی را که به زیبایی و نازکی یک پارچه قیمتی است، ساختهام. این کلام ارزش زیادی دارد و من در انتظار آن هستم که تو آن را بپذیری و ارزش واقعیاش را بشناسی.
هوش مصنوعی: خدای من، به من توانایی بیان زیبا و فصاحت عطا کرده است. نگذار که در زنجیر و افسردگی ذلیل شوم.
هوش مصنوعی: ناصر با تیر و زهره در سرودن شعری برتری یافت، چون نام تو را به قدری والا بیان کرد که به آسمانها رسید.
هوش مصنوعی: من هزاران نفر دارم که مرا ستایش میکنند در هر باغ و چمنی، اما هیچ گلی مانند تو در هیچ باغی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: نشستن تو مانند عید خوشبختی است که نسیم خوشی و آرامش در تمام نقاط دنیا میوزد.
هوش مصنوعی: همیشه تا زمانی که محبت و زیبایی وجود داشته باشد، مانند شمعی روشن خواهیم بود. اما وقتی که زمان سپری شود و تقدیر سختیها را به ما تحمیل کند، مانند دیگ زودپز، در تنگنا قرار خواهیم گرفت.
هوش مصنوعی: وقتی که دست تقدیر به نفع تو عمل میکند، دشمنان تو به مانند شمعی خواهند بود که در برابر باد زبانشان بند آمده و ناتوان میشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز دست ساقی بادام چشم پسته دهان
بخواه باده به وقت شکوفه بادام
همین شعر » بیت ۱۰
«کجا است ساقی بادام چشم پسته دهن»
که جام او لب لعل است و نقل سیب ذقن
فرو شکن تو مرا پشت و زلف بر مشکن
بزن تیغ دلم را ، بتیغ غمزه مزن
چو جهد سلسله کردی ز بهر بستن من
روا بود ، بزنخ بر مرا تو چاه مکن
بس آنکه روز رخ تو سیاه کردم روز
[...]
خدای داند بهتر که چیست در دل من
ز بس جفای توای بیوفای عهدشکن
چو مهربانان در پیش من نهادی دل
نبرد و برد دلم جز به مهربانی ظن
همی ندانست این دل که دل سپردن تو
[...]
ز تاب عنبر با تاب بر سهیل یمن
هزار حلقه شکست آن نگار عهدشکن
چه حلقه ای ؟ که معلق نهاد دام بلا
چه عنبری ؟ که معنبر نمود اصل فتن
گهی ز نافۀ مشکست ماه را زنجیر
[...]
هوا همی بنکارد بحله روی چمن
صبا همی بطرازد بدر شاخ سمن
سمن شکفته فراز چمن چو روی صنم
بنفشه خفته بزیر سمن چو پشت شمن
زمین بخندد هر ساعتی چو چهره دوست
[...]
چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن
کزین برفت نشاط و از آن برفت وسن
چنان بگریم کم دشمنان ببخشایند
چو یادم آید از دوستان و اهل وطن
سحر شوم ز غم و پیرهن همی بدرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.