گنجور

 
خواجوی کرمانی

گر سر صحبت این بی سرو پایت باشد

بر سرو چشم من دلشده جایت باشد

پای اگر بر سر من مینهی اینک سرو چشم

سرم آنجا بود ای دوست که پایت باشد

بنده چون زان تو و بنده سراخانه ی تست

هر زمان از چه سبب عزم سرایت باشد

ببگهست امشب و وقتی خوش و باران سرمست

در چنین وقت تمنای کجایت باشد

چون وصالت بتضرّع ز خدا خواسته ام

نروی امشب اگر ترس خدایت باشد

خواب اگر می بردت حاجت پرسیدن نیست

تکیه فرمای هر آنجا که رضایت باشد

و رحجابی کنی از همنفسان شرم مدار

خانه خالی کنم ارزانک هوایت باشد

وردگر رای شرابت نبود با کی نیست

آنقدر نوش کن از باده که رایت باشد

دل بجور تو نهادم چو روا می داری

که روانم هدف تیر بلایت باشد

گر سر وصل گدائی چو منت نیست رواست

پادشاهی تو چه پروای گدایت باشد

گوش کن نغمه ی خواجو و سرائیدن مرغ

گر سر زمزمه ی نغمه سرایت باشد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سلمان ساوجی

بر منت ناز و ستم، گرچه به غایت باشد

حاش لله که مرا از تو شکایت باشد!

جور معشوق همه وقت نباشد ز عتاب

وقت باشد که خود از عین عنایت باشد

من نه آنم که شکایت کنم از دست کسی

[...]

ناصر بخارایی

گر سرم خاک شود در کف پایت باشد

ور تنم گرد بود، گرد هوایت باشد

دل من هست برای تو، برای خود نیست

جان فدا باد دلی را که برایت باشد

در دل تنگ من ار جای کنی، جایت هست

[...]

جهان ملک خاتون

گرچه بیداد جفای تو به غایت باشد

حاش لله که مرا از تو شکایت باشد

دل تو میل وفای من سرگشته نکرد

از دل ای دوست به دل گرچه سرایت باشد

از جهان کام دل آن روز بود حاصل من

[...]

حافظ

من و انکارِ شراب! این چه حکایت باشد؟

غالباً این قَدَرَم عقل و کِفایت باشد

تا به غایت رهِ میخانه نمی‌دانستم

ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد

زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز

[...]

حسین خوارزمی

چون شب و روز مرا از تو عنایت باشد

من و ترک غم عشق این چه حکایت باشد

چون ز سر تا بقدم لطفی و جانی و کرم

حاش لله که مرا از تو شکایت باشد

طالب وصل نیم بنده فرمان توام

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه