همه را گُل بدست و ما را خار
همه را بهره گنج و ما را مار
همه در نوش غرق و ما در نیش
همه جا گُل ببار و ما را خار
بار ما شیشه و گریوه بلند
خر ما لنگ و راه ناهموار
بار در پیش و ما قرین فراق
باده در جام و ما اسیر خمار
قلب ما گر شکسته است رواست
که روان میرود در این بازار
هم دم ماست آنکه همدم ماست
همچو مزمار همدم مزمار
چند خوانیم روزنامه دهر
از سواد و بیاض لیل و نهار
تا به کی نزد رنجهای فلک
مژه پر چین کنیم چون مسمار
روز آن شد که تار تار کنیم
کسوت شبروانه شب تار
خیز تا صبحدم بر افرازیم
علم از برج این کبود حصار
شاه سیاره را در اندازیم
بیرق از بام گنبد دوّار
تا کی از گردش شهور و سنین
تا کی از جنبش خزان و بهار
ترک این کعبتین شش سو کن
خیز و آزاد شو ز پنج و چهار
تا تو چون نقطه در میان باشی
نتوانی برون شد از پرگار
کام دل در کنار خود ننهی
تا نگیری از این میانه کنار
ملک و دینار کی خرد بجوی
هر که دم زد ز مالک دینار
راه راه تو و تو دور از راه
کار کار تو و تو دور از کار
تو همانی که باغ فطرت را
ثمر سرّ تست بر اشجار
سوسن و سرو اگر چه آزادند
بغلامیت می کنند اقرار
مالکان ممالک ملکوت
خازنان حزاین اطوار
بیسار تو می خورند یمین
بیمین تو می دهند یسار
ظاهرست این سخن که ملک وجود
بوجود تو دارد استظهار
گر ندانی بهای گوهر خویش
برو از مشتری کن استفسار
حیف نبود که چون تو سرداری
طلبد کهنه کفشی از بُندار
هر که از پا فتاده و سر بنهاد
نبود حاجتش بپای افزار
نوش کن در مجالس ارواح
گوش کن در سُرادق انوار
قدحی بی وسیلت ساقی
سُخنی بی قرینه گفتار
در کف رود سار مجلس دل
مزمری بین مجرّد از او تار
یار هم ناظرست و هم منظور
کعبه گه زائرست و گاه مزار
گوش کن نامش از شمال و جنوب
نوش کن جامش از یمین و یسار
عالمی خواه خارج از ارکان
خلوتی جوی خالی از اغیار
در مقامی که قایمند اوتاد
در حریمی که محرمند ابرار
حاضرانند غایب از محضر
ذاکرانند فارغ از تذکار
چون کنی عزم خوابگاه عدم
آنگه از خواب خوش شوی بیدار
هر که نوشید نوش جانش باد
می امسال را ز ساغر پار
می پرستی که مستیش ازلیست
تا ابد کس نه بینندش هشیار
راه ادریس کی رود ابلیس
بوی گلزار کی دهد گلزار
شبلئی باید اندرین بیشه
ادهمی باید اندرین مضمار
هر دم از جام درکشد پیری
همچو احمد شراب نوش گوار
در مستان عشق زن که زدند
حلقه کعبه بر در خمّار
غوطه خور در محیط استغنا
خیمه زن در جهان استغفار
تا نهنگی شوی محیط آشام
تا پلنگی شوی جهان او بار
در طریقت حجاب راه تواند
اسب رهوار و لؤلؤ شهوار
دل بدنیا مده که نتوان داشت
چشم بیمار پرسی از بیمار
مهر گو در درون تیره متاب
ابر گو بر زمین شوره مبار
بر سرگشته کی نهند افسر
بر خر مرده کی کنند افسار
دانه در مزرع جلال افشان
غوره در دیده خیال افشار
قاف تا قاف را قلم درکش
کاف و نون را چو صفر هیچ شمار
رو بدیوار عشق کن که خرد
آفتابیست بر سر دیوار
بی پر و بال در حدیقه عشق
جعفر وقتی ار شوی طیار
عقل در راه عشق دیناریست
نیکبخت آنکه باشدش دینار
در ره مهرش آنکه ثابت نیست
همچو سیاره کی شود سیار
نام در راه عاشقی ننگست
بگذر از نام و ننگ را بگذار
راه عشقش بپای عقل سپهر
جان شیرین بدست عشق سپار
چون تو اینکار می کنی خواجو
دیگرانرا چه می کنی انکار
سنگ بر گودکان نباید زد
هر که را آبگینه باشد بار
تشنه محرور را کند سیراب
مرده بیمار را دهد تیمار
چند گوئی حدیث بی فرجام
چند پوئی طریق ناهنجار
چون بپایان نمی رسد قصّه
بس کن ابرام و در شکن طومار
وگرت هست نکته ئی دیگر
فرصتست این زمان نهفته مدار
هر که بسیار باشدش غصّه
قصّه بسیار باشدش ناچار
نبود با حواریانش کار
هرکه را عیسیست کارگزار
ناخدائی که با خدا باشد
بود ایمن ز بار و دریا بار
برو ای یار اگر خرد داری
یار او شو که او ندارد یار
تو کم از بلبلی که شب تا روز
سبق عشق می کنی تکرار
چند نوبت شنیده ام که نبود
بی سماع تو دوری از ادوار
صبح خیزان بمیل مهر کشند
سُرمه در دیده اولی الابصار
خیز و بنگر که بلبلان سحر
می سرایند پرده ی اسرار
نوعروسان حجله خانه قدس
می گشایند برقع از رخسار
یار دیدار می نماید لیک
دیده ئی نیست در خور دیدار
گر تو در دیر عابد صمدی
راهب دیر گو صنم پندار
آن زمان دیر کعبه تو شود
که نبینی بجز خدا دیار
با تو زنّار می کند تسبیح
وز تو تسبیح می شود زنّار
هرچه بینی ز دیده ی خود بین
گرت اندک نماید ار بسیار
که بنقش و نگار غرّه شوی
گر تصور کنی بنقش و نگار
روشی هست اهل معنی را
عاری از سیر و خالی از رفتار
روح را پایمال نفس مکن
خوک را در درون کعبه میار
ظلم باشد که بر خر عیسی
نیشتر امتحان کند بیطار
تا تو در بند جسم و جان باشی
نبری ره بصدر صفه ی بار
منزلت چون مقام معلومست
دامن یار گیر و ترک دیار
توشه ی هستی از جهان برگیر
پرده هستی از میان بردار
هرکه در بند بار گیر بود
نرسد هرگزش بمنزل بار
وانکه در بند روم گشت اسیر
نهند مهد انس در بلغار
دلت از دور چرخ آینه گون
همچو آئینه می خورد زنگار
ساز راهی که راست نیست مساز
تخم آنچت بکار نیست مکار
غم دنیا مخور که خوار شوی
زانک غم خوار گردد از غمخوار
حیف باشد سفینه در غرقاب
ناخدا بی زر و خدا بیزار
همه رنجیده و تو رنجه شده
همه آزرده و تو در آزار
هر که را سر ز دست رفت چه غم
اگرش دزد می برد دستار
برخی بیدلان صاحبدل
شادی مفلسان دولتیار
فقر مرغیست در نشیمن غیب
دو جهانرا گرفته در منقار
عشق ملکیست در جهان قدم
سپهش عقل و جان سپهسالار
قول عشّاق نشنود عاقل
دار حلاج کی خرد نجّار
عشق مهرست و عقل سایه عشق
ننهد مهر سایه را مقدار
تا نباشد ظهور پرتو مهر
نتوان کرد سایه را اظهار
مژه گر خار دیده تو شود
دیده پر کن ز خار و دیده مخار
هر کراهست برگ گل چیدن
چاره ئی نیست جز تحمل خار
چند چون ابر آب خود ریزی
در تمنای اجری و ادرار
غم گندم مخور که حیف بود
بار بر جان و غلّه در انبار
تکیه بر خاک از آن توان کردن
که طریقش تواضعست و وقار
گر نشان مخالفت نبود
نبود باد را ز خاک غبار
بید چون بر کشید تیغ خلاف
لاجرم گشت زیر دست چنار
چند گوئی بیان ظلمت و نور
چند جوئی نشان انّی و نار
ما و من را مجال هیچ مده
لاولن را بیا و هیچ اِنگار
حرف را تا نیاوردی در فعل
نتوان شد ز اسم بر خوردار
بگذر از اسم و فعل و حرف مگوی
نفی کن جمله را و اسم بر آر
کوس وحدت بزن که در ره عشق
تخت منصور می زنند از دار
در یاران غار زن هر چند
جای قطمیر نیست جز در غار
غم شادی چه می خوری خوش باش
زانک هم شادیت شود غمخوار
خنک آن ساده دل که نشناسد
قطره از بحر و گوهر از کهسار
گاو کوهی بهر طریق که هست
ایمنست از خراس و از عصار
در چنین ورطه با چنین شرطه
کشتی ما کجا رسد بکنار
هر خطائی که آمد از خواجو
بعنایت بپوش ای ستّار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تضادهای زندگی انسانها در دنیا اشاره دارد. شاعر بیان میکند که دیگران در نعمت و خوشیند، در حالی که او و همنیاکانش در سختی و درد به سر میبرند. او درباره ناپایداری دنیا، نقش عشق و اهمیت بینیاز بودن از مادیات سخن میگوید. همچنین تاکید بر این دارد که برای رسیدن به حقیقت، باید از قید و بندهای دنیوی رها شد و به معنویات پرداخت. در نهایت، شاعر خواننده را دعوت میکند که با دلپاک و خالص زندگی کند و از زندگیاش لذت ببرد، بدون اینکه تحت تأثیر مشکلات و غمهای دنیا قرار گیرد.
هوش مصنوعی: همه افراد از نعمتها و زیباییها بهرهمند هستند، اما ما تنها به مشکلات و سختیها دچار شدهایم. دیگران در زندگی خود گنج و ثروت دارند، در حالی که ما با دشواریهایی مشابه با مار مواجه هستیم.
هوش مصنوعی: همه جا مردم در خوشی و لذت هستند، ولی ما در درد و مشکلات به سر میبریم. در حالی که همه چیز زیبا و خوب است، ما همچنان با سختیها و موانع مواجهایم.
هوش مصنوعی: ما بار ظریفی داریم و در حالی که خر ما لنگ است، راه هم ناهموار است.
هوش مصنوعی: ما در انتظار جدایی هستیم، باری در جلو داریم و مشغول نوشیدن شراب هستیم، در حالی که در حالت گیجی و سبکی سر به سر میبریم.
هوش مصنوعی: اگر قلب ما شکسته است، طبیعی است که روح ما در این دنیا سرگردان باشد.
هوش مصنوعی: کسی که همدم و همراه ماست، مانند ساز است که همدم نواهای خود همین ساز است.
هوش مصنوعی: چند بار باید اخبار روز و رویدادهای مختلف را دنبال کنیم که هر روز و شب به نوعی تکراری و یکسان هستند؟
هوش مصنوعی: تا کی باید به مشکلات و سختیهای زندگی مانند مسماری که در چوب فرو میرود، شکایت کنیم؟
هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که ما لباس شبزندهدار را در هم میتنیم و تاریکی شب را از بین خواهیم برد.
هوش مصنوعی: بیا که در صبح زود پرچم را از بالای این دیوار آبی رنگ به اهتزا درآوریم.
هوش مصنوعی: ما پرچمی به اهتزاز درمیآوریم تا نشان دهیم که شاه سیاره را بر فراز گنبد گردان قرار دادهایم.
هوش مصنوعی: این شعر به این اشاره دارد که انسان نمیتواند برای همیشه از تغییرات و گذر زمان فرار کند. تا کی باید شاهد چرخش روزها و سالها باشیم و تغییرات فصلها را ببینیم؟ این بیانگر حس ناپایداری زندگی و اجتناب ناپذیری تحولاتی است که در طبیعت و زندگی انسان اتفاق میافتد.
هوش مصنوعی: بیرون برو از این دو نقطهی محدود و به سوی آسمان برو، و از قیود و سختیها رها شو.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در مرکز و محور زندگی دیگران قرار داشته باشی، نمیتوانی از آن دایره خارج شوی.
هوش مصنوعی: برای اینکه به خواستههایت برسی و رضایتت را حفظ کنی، نباید عشق و آرزوهای خود را کنار بگذاری؛ زیرا در این صورت ممکن است چیزی را که برایت ارزشمند است، از دست بدهی.
هوش مصنوعی: هر که به دنبال پادشاهی و ثروت باشد، نباید به کلام کسانی گوش کند که فقط از ثروت سخن میگویند.
هوش مصنوعی: راه تو، مسیری است که تو میروی و در آن حاضر نیستی. کار تو نیز همینطور است؛ تو از آن دور هستی و از این کار نیز دور افتادهای.
هوش مصنوعی: تو همان کسی هستی که میوه راز وجودت بر درختان فطرت میروید.
هوش مصنوعی: سوسن و سرو هرچند آزاد هستند، اما به نوعی به بندگی و وابستگی اعتراف میکنند.
هوش مصنوعی: مالکین سرزمینهای آسمانی، خزانهداران اسرار و رازهای مختلفاند.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم به طرز ناخودآگاه تحت تأثیر افکار و نظریات مختلف قرار میگیرند، در حالی که به هنگام نیاز، به سمت راست و چپ خود نگاه میکنند و از دیگران انتظار کمک و راهنمایی دارند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این سخن نشان میدهد که وجود جهان به وجود تو وابسته است و از تو الهام میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر نمیدانی ارزش و اهمیت خود را، از مشتری بپرس و دربارهاش تحقیق کن.
هوش مصنوعی: چقدر افسوس است که کسی به بزرگی تو بخواهد که تنها یک کفش کهنه از یک دکانی بگیرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به زمین افتاده و سرش را روی زمین گذاشته، دیگر نیازی به وسیلهای برای ایستادن ندارد.
هوش مصنوعی: در محافل نوشیدنی بخور و از نورها و صفاهایی که در آنجا وجود دارد بهرهمند شو.
هوش مصنوعی: من ظرفی دارم که بدون کمکی از تو پر شده و سخنی هم هست که بدون دلیل و نشانهای بیان شده است.
هوش مصنوعی: در دامن رود، شور و شوق دل را ببین که از هر چیزی فارغ و آزاد است.
هوش مصنوعی: دوست همزمان ناظر و هدف است؛ گاهی همچون زائری به کعبه میرود و گاهی در کنار مزار قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: به دقت گوش کن؛ نام او از سمتهای شمال و جنوب به گوش میرسد و از دو طرف راست و چپ، میتوان از جام او نوشید.
هوش مصنوعی: شخصی دانای بزرگ به دنبال جایی است که دور از دیگران باشد و تنها در خلوت خود به تفکر بپردازد.
هوش مصنوعی: در جایگاهی که شخصیتهای بزرگ و با ارزش وجود دارند و در مکانی که افراد نیکوکار و پاکدامن به حرمت و احترام همدیگر گرد آمدهاند.
هوش مصنوعی: بعضی افراد در جمع حضور دارند اما از معنای صحبتها و یادآوریها غافلاند؛ به عبارت دیگر، در حالی که در محل هستند، به موضوعات مهم توجه نمیکنند و از یادآوریهای دیگران بهرهای نمیبرند.
هوش مصنوعی: زمانی که اراده کنی به جایی بروی که وجود ندارد، آن گاه از خواب خوب بیدار خواهی شد.
هوش مصنوعی: هر کس که امسال از شراب درون جام بنوشد، زندگیاش شاد و خوش باشد.
هوش مصنوعی: محبت و عشقی که باعث مستی و سرور است، از ابتدا تا همیشه وجود دارد و هیچ کس در حالت هوشیاری نمیتواند آن را ببیند.
هوش مصنوعی: ادریس که نمایندهی هدایت و نیکی است، هرگز به جادهای که ابلیس در آن حرکت میکند، نمیرود. و از سوی دیگر، گلزار نیز در دستان کسی قرار نمیگیرد که بویی از خوبی و زیبایی نبرد.
هوش مصنوعی: در این جنگل، باید ببر زاییده شود و در این میدان باید اسب تیرهای وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: هر لحظه، پیرمردی مانند احمد از جام مینوشد، شرابی خوشمزه و لذتبخش.
هوش مصنوعی: عشاق در حال شادی و شوق، مانند کسانی هستند که به دور خانه خدا (کعبه) جمع شدهاند و به سمت میخانه میروند.
هوش مصنوعی: نشستن در محیطی سرشار از بینیازی، مانند آن است که در جهانی پر از بخشش و آمرزش به سر ببری.
هوش مصنوعی: برای اینکه به عظمت و جلال برسید، باید به آب نهنگها نفوذ کنید و به سرعتی همچون پلنگ در جهان او حرکت کنید.
هوش مصنوعی: در مسیر سیر و سلوک، حجاب و موانع میتواند همچون اسب سرکش و لؤلؤی زیبا و ارزشمند باشد.
هوش مصنوعی: دل خود را به دنیا نسپر، زیرا نمیتوان از کسی که بیمار است، انتظار داشت که به حال خودش بیندیشد.
هوش مصنوعی: خورشید را نگذار در دل تاریکی تابش کند، بلکه مثل ابری که بر زمین میبارد، بر دلها نور و محبت بپاش.
هوش مصنوعی: بر سرگزشتگان که گوشهای از زندگی را در گمراهی سپری کردهاند، نشان یا زینتی نمیگذارند و بر روی اسب مرده نیز افساری نمیزنند.
هوش مصنوعی: در زمین پرشکوه، دانهای میکارند و در تخیل، تصویر خوشهای از انگور در چشمها نمایان میشود.
هوش مصنوعی: تمامی حروف و شخصیتهای الفبا را با دقت بنویس و به حروف کاف و نون، همانند عدد صفر، هیچ ارزیابی و عددی نده.
هوش مصنوعی: به عشق در جایی که دیوار وجود دارد، رو کن، چرا که خرد و دانایی مانند آفتابی بر آن دیوار میتابد.
هوش مصنوعی: در باغ عشق، جعفر، مانند پرندهای بیپر و بال، وجود دارد و وقتی به آنجا میروی، حس میکنی که در آسمان پرواز میکنی.
هوش مصنوعی: عقل در مسیر عشق مانند یک پول ارزشمند است و کسی که چنین پولی داشته باشد، خوشبخت است.
هوش مصنوعی: کسی که در راه عشق پایدار نیست و به راحتی تغییر میکند، مانند سیارهای نخواهد بود که در مدار خود ثابت بماند.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، نام و ننگ مهم نیستند؛ از آنها بگذر و به عشق واقعی تمرکز کن.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق او، عقل را کنار بگذار و جان شیرینی خود را به عشق بسپار.
هوش مصنوعی: وقتی تو به این کارها ادامه میدهی، دیگران را چگونه نادیده میگیری؟
هوش مصنوعی: کسی که دل لطیفی دارد و روحش حساس است، نباید مورد آزار و اذیت قرار گیرد. بر این اساس، هر کس ویژگیهای نیکو و شفافیت روحی داشته باشد، باید مورد احترام قرار گیرد و نباید به او آسیب رساند.
هوش مصنوعی: تشنگی را که در حال گرما و شدت عطش است، سیراب میکند و به بیماران مرده، توجه و مراقبت میدهد.
هوش مصنوعی: چند بار در مورد داستانهای بینتیجه صحبت میکنی و به دنبال راههای نادرست میروی؟
هوش مصنوعی: داستانی که ادامه ندارد، دیگر ادامه نده و بر کمر شکستهام تکیه نکن.
هوش مصنوعی: اگر نکته دیگری وجود دارد، این زمان فرصت خوبی است برای بیان آن، پس آن را پنهان نکن.
هوش مصنوعی: هر کسی که وزن سنگینی از غصهها را دارد، ناگزیراست که داستانهای زیادی را نیز تحمل کند.
هوش مصنوعی: هر کس که عیسی دارای کارگزار و حواریان باشد، کارهای او به عهده آنهاست.
هوش مصنوعی: کسی که در کنار خدا باشد، از خطرات و مشکلات زندگی ایمن خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر عاقل هستی، برو و دوست او باش، چون او دوستی ندارد.
هوش مصنوعی: تو کمتر از بلبلی نیستی که شب و روز در عشق آواز میخواند و این را بارها تکرار میکند.
هوش مصنوعی: من بارها شنیدهام که نبودن تو در زندگی، مانند دوری از گذر زمان و تجربههای مختلف است.
هوش مصنوعی: آنانی که صبح زود برمیخیزند، به خاطر عشق و محبت، مانند سُرمهای که در چشم اولیاء الهی قرار میگیرد، شایسته و بینا میشوند.
هوش مصنوعی: بپا و نگاه کن که بلبلها در صبح زود چه نغمههایی میخوانند و رازهای پنهان را آشکار میکنند.
هوش مصنوعی: نوعروسان در خانهای مقدس و با شکوه، حجلهای میآرایند و حجاب را از چهره خود برمیدارند.
هوش مصنوعی: دوست به ملاقات میآید، اما چشمی نیست که او را ببیند.
هوش مصنوعی: اگر تو در میکده عابد خداپرستی هستی، بهتر است که راهب دیر نیز تو را به عنوان بت پرست تصور کند.
هوش مصنوعی: زمانی که کعبهی تو، یعنی هدف و آرزویت، به تاخیر بیفتد که جز خدا چیزی را نبینی و فکر کنی.
هوش مصنوعی: با تو در حال راز و نیاز است و ذکر تو همانند یک بند و زنجیر به حساب میآید.
هوش مصنوعی: هرچیزی که از منظری که خودت به آن نگاه میکنی میبینی، اگرچه ممکن است به نظر کم بیاید، اما در واقع میتواند بسیار زیاد باشد.
هوش مصنوعی: اگر فکر کنی که زیباییهای ظاهری تو را فریب میدهد، به اشتباه پیش خواهی رفت.
هوش مصنوعی: روشهایی وجود دارد که افراد آگاه به مسائل معنوی میتوانند به آنها بپردازند، بدون اینکه به گردشهای ظاهری یا اعمال ظاهری نیاز داشته باشند.
هوش مصنوعی: خودت را با هوسها و نفسهای زودگذر آزرده نکن و روح را در تحت تأثیر آن قرار نده؛ به مانند این که میگویی اجازه نده حیوانات ناپسند در مکانهای مقدس وارد شوند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به طور ساده بگوییم، این جمله به ما میگوید که آزمایش کردن یا سختگیری در شرایطی که نیاز به لطافت و محبت است، خود نوعی ظلم به شمار میآید. به عبارت دیگر، در حالی که یک موجود یا شخص به آرامش و توجه نیاز دارد، رفتار خشن یا تند با او نادرست و ناخوشایند است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که درگیر دنیا و جسم خود هستی، نمیتوانی به مقام و مرتبهی عالی دست یابی.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که جایگاه انسان مشخص است و بهتر است به محبت و ارتباط با محبوب بپردازد و از مکان و دیاری که در آن است، فاصله بگیرد.
هوش مصنوعی: از زندگی و دنیا بهرهمند شو و حقیقت وجود را از پردههای ظاهری کنار بزن.
هوش مصنوعی: هر کسی که در زحمت و مشغله باشد، هرگز به مقصد و آرامش نمیرسد.
هوش مصنوعی: کسی که در بند و اسارت گرفتار شد، به سرزمین بلغار میرود تا در کنار مهد انس و آرامش قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: دلت از فاصله دور مانند آینهای که گرد و غبار روی آن نشسته، کدر و تیره میشود.
هوش مصنوعی: هرگز در مسیر نادرست قدم نگذار، زیرا نتایج این راه، چیزی نیست که ارزش زحمت و تلاش را داشته باشد.
هوش مصنوعی: به غم و اندوه دنیا فکر نکن، چرا که این اندوه تو را ویران خواهد کرد. به جای آن، حواست به کسانی باشد که نیز دچار غم و اندوه هستند.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که اگر کشتی در میان طوفان و خطر غرق شود، بسیار ناگوار است که ناخدای آن نه ثروتی داشته باشد و نه به خدا ایمان داشته باشد. وجود ایمان و ثروت میتواند به نجات کشتی و سرنشینان آن کمک کند، اما缺ت هر دو، عواقب بدی به دنبال خواهد داشت.
هوش مصنوعی: همه ناراحت هستند و تو هم در رنجیدهای؛ همه دلخورند و تو هم در حال زجر کشیدن هستی.
هوش مصنوعی: هر کس که از مهمترین چیزهای زندگیاش را از دست داده باشد، نباید نگران باشد اگر چیز ناچیزی مثل دستار هم از او گرفته شود.
هوش مصنوعی: بعضی از بیداران با دلهای بزرگ و نیک، خوشی و شادمانی فقیران را در نظر میگیرند و از آن حمایت میکنند.
هوش مصنوعی: فقر مانند پرندهای است که در دنیای ناپیدا نشسته و دو جهان را در منقار خود دارد.
هوش مصنوعی: عشق یک پادشاهی در جهان است و عقل و جان فرماندهان آن هستند.
هوش مصنوعی: عشقورزان را کسی که فهیم و عاقل است نمیتواند درک کند، زیرا آنها به گونهای خاص و عمیق داریم به احوالشان نگاه میکنند. کسانی مانند حلاج نمیتوانند به سادگی چگونه و از چه طریقی به حقایق اشیاء دست یابند.
هوش مصنوعی: عشق همان محبت و دوستی است، و عقل نمیتواند بر روی عشق تکیه کند؛ زیرا محبت به تنهایی ارزش و قدر واقعی خود را دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نور خورشید نمایان نشود، نمیتوان سایه را به نمایش گذاشت.
هوش مصنوعی: اگر مژههای تو به مانند خار باشد، چشمهای خود را از خار پر کن و به چشم خود آسیب نرسان.
هوش مصنوعی: وقتی به دنبال زیبایی هستی، باید نسبت به بعضی مشکلات و زحمات هم صبوری کنی؛ زیرا برای رسیدن به آن گل و زیبایی، ناراحتیهای پیشرو غیرقابلاجتنابند.
هوش مصنوعی: چند بار به خاطر خواسته های خود، مانند ابر، آب میریزی و در نهایت به چیزی دست نمییابی.
هوش مصنوعی: نگران غم و اندوه نباش، چون اینجا جایی برای بار آوردن و انبار کردن آن نیست.
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانی بر زمین تکیه کنی و از آن بهرهمند شوی، باید تواضع و فروتنی را در خود پرورش دهی.
هوش مصنوعی: اگر نشانهای از مخالفت وجود نداشت، پس باد نمیتوانست خاک را بلند کند و غبار بیافریند.
هوش مصنوعی: وقتی بید به مقابله برمیخیزد، ناگزیر زیر دست چنار قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی درباره تاریکی و روشنایی صحبت کنی؟ چرا به دنبال نشانهای از وجود خودت و آتش هستی؟
هوش مصنوعی: ما و من اجازهای برای کنار گذاشتن نداریم، پس بهتر است که از ابتدا بدون هیچ گونه دلخوری و کینهای با هم روبهرو شویم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که کلام و سخن را به عمل تبدیل نکردهای، نمیتوانی از نام و عنوان استفاده کنی.
هوش مصنوعی: از نام و فعل و حرف بگذر، بیهیچ حرفی همه چیز را رد کن و تنها نام بگیر.
هوش مصنوعی: به دعوت به یکپارچگی و وحدت بپرداز و در مسیر عشق، همانطور که منصور را از دار (دار آویختند) مورد توجه قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: هر چند در جمع دوستان ممکن است جایگاه خاص و ویژهای برای بعضی افراد وجود نداشته باشد، اما بهتر است که در محیط مناسب و با افراد مناسب قرار بگیریم.
هوش مصنوعی: غم و اندوه چه فایدهای دارد؟ بهتر است خوشحال باشی زیرا در نهایت، شادیت میتواند به غم و اندوهی که داری، کمک کند.
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن انسان سادهدل که دریای وسیع و عمق گوهر را نمیشناسد و به دنیای خود بیخیال و رضایتمند زندگی میکند.
هوش مصنوعی: گاو کوهی به هر شکل و طریقی که باشد، از خطرات و آسیبها در امان است.
هوش مصنوعی: در چنین وضعیت و با این شرایط، کشتی ما هرگز به ساحل نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: هر گناهی که از خواجو سر بزند، ای پنهانکننده، به لطف خود بپوشان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رُخَش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.