سحر چو مشعله دار سپهر آینه فام
چراغ صبح برافروزد از دریچه ی بام
ز روی مهر بشوید جهان سفله نواز
ز چهره شب زنگی نهاد گرد ظلام
بعزم مملکت نیمروز لشگر روم
معاودت کند از ترکتاز ملکت شام
شه ممالک گردون که از سیاست او
گهی که خنجر زرّین برون کشد ز نیام
سر از دریچه ی افلاک برکشد ناهید
ز دست حربه ی خونریز بفکند بهرام
بخاک درفتد از احترام و بوسه دهد
بساط مجلس اعلی افتخار انام
جهان دانش و کوه وقار و کان کرم
سپهر رفعت و دریای جود و فخر کرام
مدار مرکز آفاق زین دولت و دین
که کار مملکت از کلک او گرفت نظام
چهار بالش قدرش به موضعی زده اند
که از تصور آن بقعه قاصرست اوهام
زهی سپهر جنابی که چرخ سرزده را
بدست رایض حکم تو داده اند زمام
مدبّران فلک را در انتظام امور
مجاری قلمت باز دارد از احکام
سزد علاقه ی زرین نوربخش سپهر
سرادقات جلال ترا طناب خیام
گر اهتمام تو تدبیر دام و دانه کند
همای سدره نشین را در آورد در دام
و گر ز خلق تو بوئی صبا بچرخ برد
مخدرات فلک عنبرین کنند مشام
ز حلم و عزم تو داند خرد که مسموعست
اگر زمین حرکت یابد و فلک آرام
جهان بذات شریف تو قائمست و رواست
بحکم آنکه عرض را بجوهرست قیام
بجای سبع مثانی مسبّحان فلک
کنند ورد مدیح تو حرز هفت اندام
بروزگار تو رهزن نماند جز مطرب
بدور عدل تو خونخواره نیست الاجام
بدرگه تو شه چرخ چنبری هر روز
کشیده خنجر زرین ز بهر دفع عوام
صبوحیان فلک را ببزمگاه افق
بود بیاد تو بر کف مدام جام مدام
منم که طوطی شیرین زبان آرد شور
چو عندلیب سخن را درآوردم بکلام
بهای شعر مرا مشتری ز غایت مهر
درست مغربی از آفتاب گیرد وام
ز حضرت تو اگر دور بوده ام یکچند
ز امتناع فلک بود و نکبت ایام
مقیم در دل پر آتشم مقام تو بود
چرا که شمس بود برج آتشینش مقام
بورد مدح تو پیوسته بوده ام مشغول
ولی ز صدر تو تخفیف کرده ام ابرام
ندانم از چه سبب بنده را درین مدت
بعرض گاه قبول تو برنیامد نام
همیشه تا بنماید ز چرخ آینه گون
کلاه گوشه سلطان چرخ آینه فام
چون ماه یکشبه بادا بقات روز افزون
حسود را خطر از کاستن چو ماه تمام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف صبح و روشنی روز میپردازد که با طلوع خورشید، تاریکی و ظلمت شب را از میان میبرد. او همچنین به قدرت و سیاست حاکم زمان خود اشاره میکند که با تدبیر و تصمیماتش، نظم و آرامش را در مملکت برقرار میکند. شاعر از ویژگیهای مثبت حاکم، همچون حلم و عزم او، میستاید و بیان میکند که وجود او باعث ثبات و پیشرفت جهان است. همچنین، شاعر احساس فاصله و دوری از حاکم را ابراز میکند و در نهایت به امید برقراری ارتباط نزدیکتر و پیوسته به ذکر مدح او میپردازد. کل شعر نمادی از عشق به وطن و احترام به مقام و جایگاه حاکم است.
هوش مصنوعی: هنگام صبح، مانند پرتو چراغی که آسمان را روشن میکند، نور صبح از بالای خانه میتابد و فضا را روشن میسازد.
هوش مصنوعی: جهان فریبنده و پست را با نگاه مهربان خود شستشو میدهد و از چهره شب تیره، سایهای از تیرگی را برمیدارد.
هوش مصنوعی: با هدف تصرف سرزمین نیمروز، ارتش روم دوباره به خاک شام حمله خواهد کرد.
هوش مصنوعی: پادشاه جهانی که به خاطر تدبیر و سیاستش در زمانهایی خاص، گاهی چاقوی زرینی را از غلاف بیرون میآورد.
هوش مصنوعی: ناهید از آسمانها سر بیرون میآورد و بهرام، با هفتتیر خونینش، آن را به زمین میافکند.
هوش مصنوعی: با محبت و احترام، به زمین میافتد و به بساط محفل بزرگ ترین افتخار انسانها بوسه میزند.
هوش مصنوعی: دنیا پر از علم و دانش است و همچون کوه استوار و باوقار به نظر میرسد. مانند یک معدن که نبض کرم و بخشندگی را در خود دارد، و همچنین فضیلت و شکوهی مانند دریا را به نمایش میگذارد که با جود و بخشندگی به دیگران میبالد.
هوش مصنوعی: مرکز توجه در دنیای بدون دین و دولت، جایی است که سرنوشت مملکت تحت تأثیر دست کسی قرار میگیرد که با خط خود نظم و ترتیبی به کارها میبخشد.
هوش مصنوعی: چهار بالش را در مکانی قرار دادهاند که حتی تصور آن مکان هم از اندیشهها خارج است.
هوش مصنوعی: عجب آسمان بلندی که چرخ فلک را به دست رای و تدبیر تو سپردهاند و زمام امور را در اختیار تو قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: مدیران آسمان را در سامان دادن به امور، قلم تو باید آزاد باشد از قوانین.
هوش مصنوعی: شایسته است که علاقه به نور طلایی و بخشنده آسمان، به خاطر جلال و عظمت تو، همچون طنابی از خیام به سمت تو کشیده شود.
هوش مصنوعی: اگر تلاش و توجه تو به تدبیر و چیدن دام و دانه باشد، حتی پرندهای که در بالای درخت سدره نشسته، هم در دام تو خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: اگر بوی تو را نسیم به مشام برساند، زیباییهای عالم به تو ادای احترام خواهند کرد.
هوش مصنوعی: عقل و درک میداند که اگر تو بخواهی، زمین هم ممکن است به حرکت درآید و آسمان در آرامش بماند.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر ذات شریف تو پایدار است و این موضوع به این دلیل است که دنیا به جوهر اصلی خود وابسته است و بر اساس آن قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: به جای ذکر و مدح موجودات بزرگ و وحشی، ستارهها و آسمان به یاد تو سخن میگویند و ستایشات را میکنند.
هوش مصنوعی: در روزگار تو، جز هنرمندانی که از دیوانگی دور هستند، کسی نمیتواند به فساد و فتنه بپردازد. در حقیقت، در دایره عدل تو، هیچ بیماری و خونخواری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در گوشهای از آسمان، پادشاهی وجود دارد که هر روز با یک شمشیر طلا به جنگ زنندههای نادان میرود تا از آنها دفاع کند.
هوش مصنوعی: صبحخیزان را به میخانهی افق میبرند و در یاد تو همیشه جامی در دست دارند.
هوش مصنوعی: منم که مانند یک طوطی خوشزبان در عشق شور و شوق بهوجود آوردهام، مثل بلبل که نغمهسرایی میکند و حرفها را به زیبایی بیان میکنم.
هوش مصنوعی: شعر من را زمانی به یک مشتری میفروشند که او به خاطر محبت، به شکلی درست و منظم، از سمت مغرب آفتاب، طلب وامی کند.
هوش مصنوعی: اگر مدتی از وجود مقدس تو دور بودهام، این تنها به خاطر دوری قضا و قدر و بدیهای روزگار بوده است.
هوش مصنوعی: در دل من، که پر از آتش و شور و احساس است، جایی از آن تو داشتید، زیرا که تو مانند خورشید، در اوج زیبایی و درخشش، قرار داشتی.
هوش مصنوعی: من همیشه به ستایش تو مشغول بودهام، اما از مقام تو کمی کاستهام.
هوش مصنوعی: نمیدانم چرا در این مدت نتوانستم به حضور تو برسم و خودم را به تو معرفی کنم.
هوش مصنوعی: هر زمان که آسمان به مانند آینه نمایان شود، مقام و نشانی از خداوند در عالم وجود زنده میشود.
هوش مصنوعی: چون ماه یک شب میدرخشد، در روزهای بعد به تدریج بیشتر میشود. حسود از کاسته شدن درخشش ماه ترس دارد، چون ماه کامل همیشه درخشانتر خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که: عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر تو را نکو خوانند
[...]
سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای
چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام
همی چه گوید؟ گوید که: عاشقا، شبگیر
بگیر دست دلارام و سوی باغ خرام
امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام
بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام
بمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز
امین ملت و ملت بدو گرفته نظام
سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر
[...]
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند
[...]
بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام
بر من آمد وقت سپیده دم به سلام
درست گفتی کز عارضش برآمده بود
گه فرو شدن تیره شب سپیده بام
ز عود هندی پوشیده بر بلور زره
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.