ای لالهزار آتش روی تو، آبروی
بر باد داده، آب رخ من چو خاک کوی
از من مشوی دست که من بی تو شستهام
هم روی آب دیده و هم دست از آبروی
با پرتو جمال تو خورشید گو متاب
با قامت بلند تو شمشاد گو مروی
خوش بر کنار چشمهی چشمم نشستهای
آری خوشست سرو سهی بر کنار جوی
یا رب سرشک دیدهی گریانم از چه باب
و آیا شکنج زلف پریشانت از چه روی
شرح غمم چو آب فرو خواند یک به یک
حال دلم چو باد فرو گفت مو به موی
تا کی حدیث زلف تو در دل توان نهفت
مشک ختن هر آینه پیدا شود به بوی
روزی اگر به تیغ محبّت شوم قتیل
خونم از آن سیه دل نامهربان بجوی
خواجو به آب دیده گر از خود نشُست دست
در آتش فراق برو دست ازو بشوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و عشق شاعر به معشوق خود است. شاعر از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر خود سخن میگوید و احساسات عمیقش را توصیف میکند. او به تناقضات درونی خود اشاره میکند، اینکه چگونه زیبایی معشوقش باعث رنج او شده و دلتنگی و اشکهایش را توصیف میکند. همچنین، او نسبت به زلفهای پریشان معشوق و اثرات آن بر روح و دلش ابراز نگرانی میکند. در نهایت، شاعر به ناامیدی و جدایی از معشوق اشاره میکند و تمایل دارد که در آتش عشق بسوزد. این شعر به خوبی احساسات عمیق و غم و شادی ناشی از عشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای گل سرخ، زیبایی و شوق تو باعث شده که آب چهرهام به باد برود و چهرهام مانند خاک کوی تو شود.
هوش مصنوعی: من را دست کم نگیر که من خود را نیز در آینه دیدهام و هم به خاطر آبرویم مراقب بودهام.
هوش مصنوعی: با زیبایی تو، خورشید را به تابش نیازی نیست و با قامت بلند تو، شمشاد هم به راستای تو نمینگرد.
هوش مصنوعی: نزدیک چشمان من، سروی زیبا و خوش قامت نشسته است و این صحنه بسیار دلانگیز و خوشایند است.
هوش مصنوعی: ای خدا، چرا اشکهای چشمانم بیوقفه میریزد و آیا بهخاطر کلافگی و درهمریختگی موی تو چنین حالتی دارم؟
هوش مصنوعی: وقتی غمم را بیان کردم، مثل آب که به آرامی جریان دارد، یک قسمت از دلم به آرامی و به تدریج گفت و گویش را با جزییات نشان داد.
هوش مصنوعی: تا کی میتوانم داستان زلف تو را در دل پنهان نگهدارم؟ بوی مشک ختن همیشه به وضوح نمایان میشود.
هوش مصنوعی: اگر روزی با محبت و عشق کشته شوم، خونم را از آن دل سیاه و بیرحمِ نامهربان بخواهید.
هوش مصنوعی: اگر خواجو با اشکهایش از خود دور شود، و در آتش فراق دست بگذارد، باید دستش را از آن آتش بشوید و دیگر به آن نچسبد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی قیمت است شکر از آن دو لبان اوی
کاسد شد از دو زلفش بازار شاهبوی
این ایغده سری به چه کار آید ای فتی
در باب دانش این سخن بیهده مگوی
تا صبر را نباشد شیرینی شکر
[...]
ای قصد تو به دیدن ایوان کسروی
اندیشه کرده ای که بدیدار آن روی
ایوان خواجه با توبه شهر اندورن بود
دیوانگی بود که تو جای دگر شوی
آن کس که هر دو دید، مر ایوان خواجه را
[...]
بنمود چون ز برج بره آفتاب روی
گلها شکفت بر تن گلبن به جای موی
چون دید دوش گل را اندر کنار جوی
آمد به بانگ فاخته و گشت جفتجوی
آن ماه سرو بالا آن سرو ماه روی
از روی او دلم نشکیبد به هیچ روی
چشمم ز مهر ماهش گشته بسان ابر
جسمم ز عشق سروش گشته بسان موی
اشک و رخم ز عشقش چون برگ در خزان
[...]
ای بازوی شریعت از اقبال تو قوی
تابنده از جمال تو آثار خسروی
هر گه که در مهم معالی ندا دهی
جز پاسخ متابعت از چرخ نشنوی
فتنه غنوده گشت در ایام تو، که تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.