رخت گلست و قدت سرو و طرهات شمشاد
چو شانه در سر زلف توئیم از شم شاد
چو باد صبح گذر کرد در چمن، غنچه
علیالصباح به دستان هزار دل بگشاد
فلک بساط و کواکب چو مهره در ششدر
تو آفتاب که در حسن فاردی و زیاد
چو غنچه را سر پیکان ز خون شد آلوده
بر آمد از دل پرخون بلبل فریاد
حباب خیمه پر از باد میزند بر آب
چنانکه ابر زد از آب خرگهی بر باد
هزار ناله کند هر سحر ز دست چنار
ولی چه سود که گل داد، او نخواهد داد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، زیبایی و لطافت گل و قد بلند سرو با هم مقایسه میشود. شاعر از زیبایی معشوق خود سخن میگوید و اشاره میکند که مانند نسیم صبح، او را شاداب میکند. او همچنین به تأثیرات آسمان و ستارهها بر زیبایی معشوق اشاره میکند و میگوید که معشوق مانند آفتاب درخشان است. شاعر از بلبل شکایتی میکند که از دل پرخونش فریاد میزند و نالههایی از درخت چنار به گوش میرسد، اما در نهایت تاسف میخورد که گل (نماد زیبایی) دیگر به دست نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: تو مانند گلی زیبا هستی و قامتت همچون سرو بلند و شاداب است. موهای تو مانند شاخههای شمشاد، نرم و لطیفاند و ما به عنوان شانههایی از این زلفهای خوشبوی تو خوشحال و شادیم.
هوش مصنوعی: به مانند نسیم صبح که به آرامی از میان باغ عبور میکند، غنچهای که فقط در صبح باز میشود، در دستان هزاران دل شکفته میگردد.
هوش مصنوعی: فضا و ستارهها همچون مهرههایی در دستان تو هستند. تو مانند آفتاب در زیبایی، بینظیر و فوقالعادهای.
هوش مصنوعی: وقتی غنچهای مانند سر پیکان به خون آغشته شد، بلبل با دل پر از درد و غم فریاد زد.
هوش مصنوعی: حبابی که در خیمه پر از باد وجود دارد، بر روی آب میچرخد و حرکت میکند، درست مانند ابری که از روی آب، به سمت باد میرود و جابهجا میشود.
هوش مصنوعی: هر صبح درخت چنار هزاران ناله میزند، اما چه فایده که گل میدهد، او (معشوق) هرگز به این نالهها توجهی نخواهد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد
برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد
درست و راست کناد این مثل خدای ورا
اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
[...]
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد
مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف
شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد
یمین دولت شاه زمانه با دل شاد
بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد
بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای
حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد
هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان
[...]
همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد
گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا
گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد
ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست
[...]
دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل
که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.