بگذر ای عاقل و بگذار مرا لایعقل
بر سر کوی بتان پای به گل دست به دل
دیده را دولت بیدار اگر بود، نبود
پردهٔ دیده میان دل و دلبر حایل
اشک باران شدم و تا چشم زدم سایل بود
نتوان بست در خانه به روی سایل
بگذر ای مه به سعادت به سرم هر ماهی
که در آفاق نباشد به از این سر منزل
هندوی خال مبارک به گلستان رخت
گشت مقبول که او هست سیاهی مقبل
مه اگر روی بپوشد ز تو میدارد شرم
گل اگر سرخ برآید ز رخ توست خجل
ساقیا حاصل عمرم می ناب است، بیار
تا ز دل پاک بشویم هوس بیحاصل
عاقلان را چو برد غول غم دهر ز راه
غیر دیوانه در این دور ندیدم عاقل
ناصر از وعدهٔ او بوی وفائی مطلب
سرو آزاد به هر باد نگردد مایل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و تمایلات عاشقانه میپردازد. شاعر از عاقل درخواست میکند که او را رها کند تا بتواند به عشق و زیباییهای دنیای اطرافش بپردازد. او به زیبایی محبوبش اشاره میکند و میگوید که اگر دلی بیدار باشد، میتواند زیباییهای جهان را ببیند، اما گاهی اوقات پردهای بین دل و محبوب وجود دارد. شاعر با اشک و احساساتی شدید از دل و عشق سخن میگوید و به دنبال خوشی و لذت از زندگی است. در انتها، او به نگرانی درباره وفا و ثبات عشق اشاره میکند و بر این نکته تأکید میکند که در این دنیا، عاقلان هم تحت تأثیر غم و غصه قرار دارند.
هوش مصنوعی: برو، ای فرد دانا، و اجازه بده من، که آدمی نادان هستم، در کوچهٔ معشوقان بمانم. در اینجا پایم در گل گیر کرده و دلم به آنها وابسته شده است.
هوش مصنوعی: اگر چشم بیداری وجود داشته باشد، دیگر پردهای میان دل و معشوق وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: من به شدت اشک ریختم و به سرعت متوجه شدم که در خانه نمیتوانم در را به روی کسی که در میزند ببندم.
هوش مصنوعی: ای ماه، بگذر به خوبی از بالای سرم. هر ماهی که در جهان وجود دارد، بهتر از این جایگاه نیست.
هوش مصنوعی: زن هندو با خال زیبایش در گلستان لباس خود، بسیار خوشایند و مورد توجه قرار گرفت زیرا او دارای پوست تیره و جذابی است.
هوش مصنوعی: وقتی که تو از دید دیگران پنهان میشوی، ماه نیز شرم میکند. اگر گلهای سرخ زیبا میشوند، این زیبایی به خاطر رخت توست که باعث خجلت آنها میشود.
هوش مصنوعی: ای ساقی، عمر من در می ناب خلاصه شده است. بیا تا با نوشیدن این می، از دل خود آرزوهای بیفایده را پاک کنیم.
هوش مصنوعی: وقتی غم و اندوه این دنیا عاقلان را از مسیر خود دور میکند، دیگر در این زمان دیوانهای نمیبینم که عاقل باشد.
هوش مصنوعی: ناصر، از وعدهٔ او نباید انتظار وفاداری داشته باشد، چون درخت سرو آزاد در هیچ بادی به یک سو متمایل نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بهنگام سخا ابر کف و دریا دل
مشتری خوار ز دیدار تو و ماه خجل
بر نوشته است بعمر ابدی ملک ترا
در ازل ایزد و در دست جهان داده سجل
ز سواران چگل خوار و خجل خیل عجم
[...]
ای نگاری که به حسن از تو زند حور مثل
ای غزالی که سزاوار سرودی و غزل
بر عرب هست ز بهر تو عجم را تفضیل
که عجم وصف تو گفته است و عرب وصف طلل
سرو زیر حُلّل و ماه بود زیر حلی
[...]
جرم خورشید چو از حوت درآید به حمل
اشهب روز کند ادهم شب را ارجل
کوه را از مدت سایهٔ ابر و نم شب
پر طرایف شود اطراف چه هامون و چه تل
سبزه چون دست به هم درزند اندر صحرا
[...]
ماجرایی که میان من و گردون رفتست
دوش بشنو که ترا شرح دهم از اوّل
تا سحر گه من و او دیده بهم بر نزدیم
بس که گفتیم و شنیدیم ز هرگونه جدل
در میان گفتمش ای از تو واز گردش تو
[...]
شتران مست شدستند، ببین رقص جمل
زُ اشتر مست که جوید ادب و علم و عمل
علم ما دادهی او و ره ما جادهی او
گرمی ما دم گرمش، نه ز خورشیدِ حمل
دم او جان دهدت روز نَفَخْتُ بپذیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.