روی این چرح سیه روی ستمکاره سیاه
که رخم کرد سیه در غم آن روی چو ماه
خامه در نامه اگر شرح دهد حال دلم
از سر تیغ زبانش بچکد خون سیاه
بجز از شمع کسی بر سر بالینم نیست
که بگرید ز سر سوز برین حال تباه
گرچه از ضعف چنانم که نیایم در چشم
کیست کو در من مسکین کند از لطف نگاه
بشه چرخ برم زین دل پر آه فغان
بدر مرگ برم زین تن پر درد پناه
تا ببیند که که آرد خبری از راهم
می دود دم بدمم اشک روان تا سر راه
نه مرا آگهی از حال رفیقان قدیم
نه کسی از من بیچاره ی مسکین آگاه
کار من هست چو گیسوی تو دایم در هم
پشت من هست چو ابروی تو پیوسته دو تاه
گر نبودی شب من چون سر زلف تو دراز
دستم از زلف دراز تو نبودی کوتاه
آه من گر نکند در دل سخت تو اثر
زان دل سنگ جفا کار دلازار تو آه
گر ازین درد جگر سوز بمیرد خواجو
حال درویش که گوید بسرا پرده ی شاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و عذاب دلمند شاعر میپردازد. او در دنیایی غمانگیز و پر از ستم زندگی میکند و چهره سیاه خود را به سختی میسازد. با وجود تنهایی و دردی که دارد، ابراز میکند که هیچ کس جز یک شمع بر سر بالین او نیست که از درد او بگرید. او به ضعف و ناتوانی خود اشاره میکند و درخواست توجه و محبت مینماید. شاعر همچنین از گذشته و روابطش با دوستان قدیمی غافل مانده و از درد جدایی رنج میبرد. احساساتش به شدت مخلوطی از ناامیدی و longing است و برای دلی که همچنان سنگ است، آرزو میکند. در پایان، شاعر با ناراحتی به سرنوشت خود و درویشانی که همچون خود رنج میبرند، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: بر روی این جهان تاریک، چهرهای از ظلم و ستم وجود دارد که وقتی به من نگاه میکند، غم و اندوهی در چهرهام حس میشود؛ چهرهای که مانند ماه نورانی است.
هوش مصنوعی: اگر قلم بخواهد حال و روز دلم را بنویسد، از سر تیزی زبانش، خون تاریکی بریزد.
هوش مصنوعی: جز شمعی که در کناری روشن است، هیچکس دیگری در کنار بستر من نیست که برای درد و رنج من اشک بریزد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه به خاطر ضعف و ناتوانیام شاید در نظر کسی به چشم نیایم، اما کسی هست که با نگاه محبتآمیزش به من انسانی ضعیف و مسکین کمک میکند.
هوش مصنوعی: نمیتوانم از این دل پر از اندوه و نالان بیرون بروم و از این بدن پر از درد نیز فرار کنم.
هوش مصنوعی: شخصی منتظر است که خبری از او برسد و در این انتظار، اشکهایش به طور مداوم در حال ریختن است و او در حال دویدن است.
هوش مصنوعی: نه من از حال دوستان قدیم خود باخبر هستم و نه کسی از وضعیت من، این بیچاره و غمگین، اطلاع دارد.
هوش مصنوعی: کار من به طور مداوم مانند گیسوی تو در هم است و همیشه در پس من مانند ابروی تو پیوسته و متصل است.
هوش مصنوعی: اگر شب من مثل موهای بلند تو نبود، دستم هم از موهای بلند تو کوتاه نمیبود.
هوش مصنوعی: اگر آه من در دل سخت تو اثری نگذارد، از دل سنگ و بیرحمی توست که به من آزار میرسانی.
هوش مصنوعی: اگر خواجو از این درد سوزناک بمیرد، حال درویش چه خواهد بود که بر پردهی شاه بگوید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دستش از پرده برون آمد چون عاج سپید
گفتی از میغ همی تیغ زند زهره و ماه
پشت دستش به مثل چون شکم قاقم نرم
چون دم قاقم کرده سرانگشت سیاه
ای ستمکار بیندیش از آنروز سیاه
که ترا شومی ظلم افکند از جاه بچاه
حال اکنون بحقارت منگر جانب او
بشماتت کند آنروز بسوی تو نگاه
در چو بگشاد، بدان دخترکان کرد نگاه
دید چون زنگی هر یک را دو روی سیاه
جای جای بچهٔ تابان چون زهره و ماه
بچهٔ سرخ چو خون و بچهٔ زرد چو کاه
ای بفر و خرد و خوبی خورشید سپاه
او فرزنده ز گردون تو فروزنده ز گاه
او گهی تابان بر چرخ و گهی زیر زمین
تو بوی تابان بر گاه بگاه و بی گاه
زو نگاریده سپهر از تو نگاریده زمین
[...]
کی نهم روی دگرباره بر آن روی چو ماه
کی زنم دست دگرباره در آن زلف سیاه
بروم روی بر آن روی نهم کامد وقت
بشوم دست بدان زلف زنم کامد گاه
ای پسر چند کنم بیلب خندان تو صبر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.