سحر ز خون شب بریخت می در جام
بر آور از افق ساغر آفتاب مدام
میای که زهره به چرخ آرد از نشاط و طرب
هنوز پیش نیاوره شمهای به مشام
میای که لعل شود مغز استخوان حریف
هنوز از دهن جام زر نرفته به کام
بساز بزم و بزن بربط و بیاور منقل
بسوز عود و بنه شکر و بیاور جام
اگر ز بخت جوان در برت رفیقی هست
ز پیر چنگ طلب کن حریف و رسم مقام
به سخت روئی دف بین که در کف مطرب
تپانچه میخورد و کم نمیکند ابرام
درون کشتی زرین جام بحر عقیق
ملیح شکلی، ملاح اوست سیم اندام
برو به کعبه دیر از برای زمزم خم
مجو صفا به جز از محرمان بیت حرام
چنان بریز ز مستی تو درد بر سر درد
که هیچ نوع ندانی حلال را ز حرام
ز ساقیان سقاهُم بنوش جام طهور
به یاد مفخر آفاق و افتخار انام
خدایگان سلاطین دور اسکندر
که آسمان جلال است و آفتاب کرام
ز حل محلِ قدر اقتدارِ عادل دل
قمر مقارنهٔ یم یمینِ نامیِ نام
ندیده روی حدود کمال او افکار
نبرده راه رسوم جلال او اوهام
زمین به چرخ در آمد چو عزم او جنبید
فلک زمین شد و جون حزم او گرفت آرام
اگر چه توسن تند است کرّهٔ گردون
به زیر ران مرادش خمول گردد و رام
به خنگ چرخ اگر زین چو ماه بر بندد
شه نجوم ببوسد رکاب او چو غلام
به پیش دست و دلش جود کان و بخشش بحر
چو ذره است ز مهر و چو قطرهای ز غمام
در اشتباه فتاده است عقل کل صد بار
که صدر سدره کدام است و سُدّهٔ تو کدام
زهی عظیم وجودی که آسمان پیشات
قیام کرد به تعظیم تا به روز قیام
دقیقهای که قضا را نهفته با قدر است
به دقت نظرش رفع کردهای ابهام
چنان به دور تو طبع زمانه آسوده است
که نیست بامی و گل زحمت خمار و زکام
چنان عدالت تو کام هر ضعیف دهد
که شیرِ شیر خورد سیر آهوی آکام
در آن زمان که زمین گردد آسمان از گرد
ز درع و خوود بود خاک چرخ مینا فام
چو رأی حرب کند اژدهای رایت او
حسود را دل و زهره فرو چکد ز مسام
نعوذ بالله از آن آب رنگ آتش فعل
به بحر دست تو همچو نهنک خون آشام
ز آشیان کمانت پرد عقاب سه پر
برد به سوی حسود تو از اجل پیغام
اگر چو ماهی در بحر خون گریزد خصم
ز سهم شست تو به روی زره شود چون دام
به خوان معرکه از خون و شخص بدخواهت
به وحش و طیر رسد تا ابد شراب و طعام
براق برق مسیرت چو از سپهر گذشت
نشان نعل سم اوست هیأت اجرام
چو عقدهٔ ذنب او ز جو زهر زدهاند
… این مصرع خالی در اصل ………….. ام
ز حد چیناش اگر در سحر برانگیزند
چو آفتاب رسد نیمروز را از شام
به نور گرفتی چو مهر عالم را
چه حاجت است که شمشیر برکشی ز نیام
همه عظام سلف سر ز خاک بردارند
نسیم خُلق تو گر بشنود رمیم عظام
جهان پناها تصدیع بنده مخصوص
بر آستان تو خاص است از عنایت عام
به حال بنده فتوریست حالیا خواهم
که همچو نظم من از لطف تو رسد به نظام
علو شعر من از یُمن نام عالی تست
نه از تکلف تجنیس و زینت ایهام
همیشه تا فلک مستدیر و شام و سحر
به شکل دایره گردد میان نور و ظلام
شب زمانه ز رایت منیر باد چو روز
به زیر زین مراد تو ابلق ایام
تو از مکارم اخلاق حافظِ ناصر
معین و ناصر تو ذوالجلال و الاکرام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره شادی و سرور ناشی از می و عشق، همچنین ستایش حاکم عادل و با فضیلت است. شاعر از لذتهای زندگی و مینوشی سخن میگوید و دعوت به برگزاری جشن و سرور میکند. او به قدرت و اقتدار حاکم اشاره میکند که به مانند خورشید در جلال و عظمت است و عدالت او به ستمدیدگان آرامش میبخشد. تصویرهای قوی از طبیعت و عناصر مختلف زندگی نشاندهنده هماهنگی و زیبایی جهان هستی است. در نهایت، شاعر به عظمت و فضیلتهای خداوند و نقش حاکم در فراهم کردن آسایش برای مردم تأکید میکند.
هوش مصنوعی: صبح با خون شب رنگین شد و شراب در جام ریخت. از افق، آفتاب همیشه روشن، ساغر را به دست آورد.
هوش مصنوعی: ای می که به خاطر شوردلانهات، زهره (ستاره) در آسمان به شادی و سرور میرقصد، هنوز بوی خوشی از تو به مشامم نرسیده است.
هوش مصنوعی: جامی که پر از شراب است، آنقدر قوی و خوشمزه است که حتی در حین نوشیدن، میتواند بر روی حریف تأثیر بگذارد و او را تحت تأثیر قرار دهد. این نشان میدهد که لذت و زیبایی شراب میتواند عمیق و جانسوز باشد، حتی اگر حریف هنوز از این لذت بهرهمند نشده باشد.
هوش مصنوعی: جشن و مهمانی برپا کن، ساز بزن و وسایل شادی را آماده کن. بخورید و بنوشید و خوش بگذرانید.
هوش مصنوعی: اگر در زندگیات دوست جوانی داری، از یک فرد با تجربه و پیرتر کمک بگیر تا همدم و یار خوبی برایت باشد و اصول و آداب جایگاه را بیاموزی.
هوش مصنوعی: با جدیت و سختکوشی به کار خود ادامه بده، چراکه مانند مضرابهایی که در دستان نوازنده میرقصند، باید در مواجهه با مشکلات نیز تسلیم نشوید و از تلاش دست برندارید.
هوش مصنوعی: درون کشتی زیبا که به مانند طلا میدرخشد، جامی از دریا و سنگی خوشطرح وجود دارد و ناخدای این کشتی شخصی است با اندامی همچون نقره.
هوش مصنوعی: به کعبه برو و برای نوشیدن آب زمزم، به دنبال صفا نرو، مگر برای کسانی که به رازهای خانه خدا آگاهند.
هوش مصنوعی: باید آنقدر در غم و اندوه غرق شوی که توان تشخیص حلال از حرام را نداشته باشی.
هوش مصنوعی: از ساقیها بخواه تا به ما جامی ز شراب پاک بدهند، به یاد بزرگانی که در تاریخ افتخارآفرین بودند و باعث سربلندی انسانها شدند.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ سلاطین در دوران اسکندر، که آسمان نماد عظمت و خورشید نشانه کرامت است.
هوش مصنوعی: این بیت به تصوری از قدرت و عدالت اشاره دارد که در کنار زیبایی و جاذبه قمر (ماه) قرار دارد. به نوعی، شاعر به وجود یک هماهنگی و همنشینی میان دو عنصر قوی و نامدار در جهان اشاره میکند. این دو عنصر به نوعی مکمل یکدیگر هستند و به زیبایی و نظم طبیعی جهان اشاره دارند.
هوش مصنوعی: کسی نمیتواند چهرهی کامل او را ببیند و افکار انسانها نمیتوانند به عظمت و جلال او دست پیدا کنند. تصورات و خیالها در این زمینه ناکاماند.
هوش مصنوعی: زمین به حرکت درآمد و به دور خود میچرخد، هنگامی که اراده و تصمیم آن قوی شود. آسمان هم تحت تأثیر قرار میگیرد و زمین به آرامش میرسد زمانی که تدبیر و احتیاط در کار باشد.
هوش مصنوعی: هرچند که اسب تند و تیزی در حرکت است، اما آنچه بر روی آن سوار است، یعنی زندگی و سرنوشت، ممکن است آرام و بیتحرک باقی بماند.
هوش مصنوعی: اگر چرخ فلک، همانند زین بر اسب، بر سینهی ماه قرار بگیرد، آنگاه ستارهها همچون غلامی به رکاب او بوسه خواهند زد.
هوش مصنوعی: او با دست و دل مهماننواز است، بخشش او بینهایت مانند دریاست. محبتش به اندازه یک ذره و بزرگیاش چون باران است.
هوش مصنوعی: عقل کل در اشتباه است و بارها سرگردان شده که کدام مقام بالاتر است و کدام سطح و جایگاه تو محسوب میشود.
هوش مصنوعی: وجود تو آنقدر بزرگ و با عظمت است که آسمان به خاطر احترام به تو زانو زده و در روز قیامت نیز این احترام ادامه دارد.
هوش مصنوعی: لحظهای که سرنوشت با تقدیر در ارتباط است، با دقت و تأمل میتوانی ابهامات را برطرف کنی.
هوش مصنوعی: به گونهای است که اطراف تو حال و هوای خوشی حاکم است، به طوری که نه نگرانیای هست و نه زحمتی برای دلنگرانی و بیماری.
هوش مصنوعی: عدالت تو به قدری کامل و فراگیر است که مانند شیر که بعد از سیر شدن میتواند به راحتی آهو را نیز سیر کند، حتی ضعیفترین افراد نیز از آن بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: زمانی که زمین به آسمان تبدیل شود و غبار از زره و خود بدن انسان برگردد، خاکی که به رنگ آبی و زرد است مانند چرخ میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که جنگ توسط اژدهای پرچمدار رهبری شود، دل و شهامت حسودان به شدت میترسد و از آنها ترس و ناامیدی سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: با کمال احترام از آن ایستایی و بیمحلی به آتش و حرارت، به دریا و عمق وجود تو که مانند نهنگی خطرناک و شکارچی است، پناه میبریم.
هوش مصنوعی: از لانهات تیر کمان به پرواز درآمد و عقاب سه پر را به سوی حسود تو فرستاد تا پیغامی از طرف سرنوشت بیاورد.
هوش مصنوعی: اگر مانند ماهی که در دریا شنا میکند از خون بگریزد، دشمن از ضربههای تو چنان بر روی زرهاش خواهد افتاد که مانند دام در دام بیفتد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، در میدانی که نبرد و دشمنی وجود دارد، به کسانی که بدخواهی میکنند، در نهایت فقط خون و درد میرسد و سعادتمندانی که در این موقعیتها به خوبی عمل کنند، از نعمتهای جاودانهای چون شراب و غذا برخوردار خواهند شد.
هوش مصنوعی: براق، که وسیله سفر توست، وقتی از آسمان عبور میکند، علامت نعل سم او نمایانگر شکل اجرام آسمانی است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی مشکل یا گرهای در شرایط او به وجود آمده، علت آن به نوعی به سمّ و زهر موجود در محیط مربوط میشود. در واقع، ممکن است به اشاره به تأثیرات منفی یا خطرها اشاره داشته باشد که به او آسیب زدهاند.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و دلربایی او را در سحرگاه بیدار کنند، به مانند آفتابی میدرخشد که در نیمروز از سمت شام طلوع میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که با نور و روشنایی مانند خورشید، دنیا را روشن کردهای، دیگر چه نیازی به کشیدن شمشیر از نیام است؟
هوش مصنوعی: همه اجداد و نیاکان سلف، اگر نسیم خوش خلق تو را بشنوند، از زیر خاک برخواهند خاست.
هوش مصنوعی: این دنیا به خاطر لطف و رحمت عمومی تو، مکان امن و پناهگاهی برای بنده خاص تو است.
هوش مصنوعی: من حالا میخواهم که حالت من در عشق، با محبت تو به یک نظم منظم تبدیل شود.
هوش مصنوعی: شعر من به خاطر نام بزرگ و محترم تو ارزشمند شده است، نه به خاطر تظاهر به زیبایی و زینتهای مصنوعی.
هوش مصنوعی: همیشه در آسمان، صبح و شب به صورت دایرهای شکل درمیآید که میان نور و تاریکی قرار دارد.
هوش مصنوعی: شب به دلیل روشنی ستارهها شبیه روز میشود و در این زمان، آرزوی تو با زیبایی به نمایش درمیآید.
هوش مصنوعی: تو دارای بهترین ویژگیهای اخلاقی هستی و حافظ و نگهبان نیکوییهای خود هستی. تو الهامبخش و صاحب مقام والایی هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که: عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر تو را نکو خوانند
[...]
سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای
چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام
همی چه گوید؟ گوید که: عاشقا، شبگیر
بگیر دست دلارام و سوی باغ خرام
امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام
بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام
بمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز
امین ملت و ملت بدو گرفته نظام
سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر
[...]
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند
[...]
بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام
بر من آمد وقت سپیده دم به سلام
درست گفتی کز عارضش برآمده بود
گه فرو شدن تیره شب سپیده بام
ز عود هندی پوشیده بر بلور زره
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.