زان لب و دندان چون لعل و گهر
اشک چون سیمم رود بر روی زر
گر چو سوسن تیغ بر من میکشد
من چو گل از سینه میسازم سپر
سر ببازم بر سر تیغ قضا
گر قبول افتد قضا را این قدر
جان فشاندم تا نماند بار دل
سر نهادم تا نباشد درد سر
چشمه در کویش روان کردم ز چشم
تا کند سرو روان بر ما گذر
میدهد چون غنچه ناصر دل به باد
گر بیابد بویش از باد سحر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و ظرافت عشق و درد مرتبط با آن پرداخته است. شاعر از لب و دندان معشوق به عنوان جواهراتی گرانبها یاد میکند و اشکهایی را که مانند نقره بر روی طلا میریزد توصیف میکند. او میگوید اگرچه معشوق با تیغ دلش را آزرده میکند، اما او همچنان با عشق و حوصله مقاومت میکند. شاعر آماده است تا زندگیاش را فدای عشق کند و از درد و رنج فرار کند. او به یاد عشقش چشمهای از اشک را میریزد تا معشوق بر او بگذرد و احساساتش را نسبت به او ابراز کند. در نهایت، عشقش مانند غنچهای است که در برابر نسیم صبح حس زیبایی را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: از آن لب و دندان که به زیبایی لعل و گوهر هستند، اشک من مانند سیم بر روی طلا جاری میشود.
هوش مصنوعی: اگر کسی مثل گل سرخ به من آسیب بزند، من هم مثل گل، از درون خود یک سپر میسازم تا از خودم دفاع کنم.
هوش مصنوعی: اگر قضا و سرنوشت اینگونه رقم بخورد، حاضر هستم که جانم را بر سر تیغ سرنوشت بگذارم.
هوش مصنوعی: من جانم را فدای این کردم که دیگر سنگینی دل باقی نماند و برای راحتی خود، سر را بر زمین گذاشتم تا دیگر دردی نداشته باشم.
هوش مصنوعی: از چشمانم چشمهای را به سوی کوه روانه کردم تا درخت سرو زیبایی بر ما بگذرد.
هوش مصنوعی: وقتی نسیم صبحگاهی عطر دلانگیز کسی را به مشام برساند، دل من مانند غنچهای به عشق او میتپد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ شادی نیست اندر این جهان
برتر از دیدار روی دوستان
هیچ تلخی نیست بر دل تلخ تر
از فراق دوستان پر هنر
آشکوخد بر زمین هموار بر
همچنان چون بر زمین دشوارتر
ای شده با عزم تو مقرون ظفر
همت تو کرده از گردون گذر
نامه و نام ترا عالی محل
رایت و رأی ترا میمون اثر
با جلال تو بود گردون زمین
[...]
سیمبر یارم شد از من سیم بر
سیم یارم نی و یارم سیمبر
عاشق سیم ار بخواند وی مرا
من ورا معشوق دانم سیم بر
زان نگار سیمبر با من نماند
[...]
بت سرو قدی و سرو سمن بر
نگار سخن گوی و ماه سخن ور
قد و عارض توست شمشاد و لاله
لب و بوسه توست یاقوت و شکر
سرین تو و عشق من هست فربه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.