در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها غالب دهلوی مصرع یا بیتی از صائب تبریزی را عیناً نقل قول کرده است:
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲ :: صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸۶
غالب دهلوی (بیت ۱۵): این جواب آن غزل غالب که صائب گفته است - «در نمود نقشها بیاختیار افتادهام»
صائب تبریزی (بیت ۱): در نمود نقشها بیاختیار افتادهام - مهره مومم به دست روزگار افتادهام
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:نمیبینیم در عالم نشاطی کاسمان ما را - چو نور از چشم نابینا ز ساغر رفت صهبا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰:سپند از مردم چشم است حسن عالم آرا را - که نیل چشم زخم از عنبر ساراست دریا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱:ز سرسبزی حیات جاودان بخشد تماشا را - به آب زندگی پرورده اند آن سرو بالا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲:به هر نوعی که می خواهد دلت بشکن دل ما را - که از مستان نمی گیرند خون جام و مینا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳:چه می آری به گردش هر نفس آن چشم شهلا را؟ - محرک نیست حاجت، گرد سر گردیدن ما را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴:نمی گردد کف بی مغز مانع سیر دریا را - سفیدی جامه احرام باشد دیده ما را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۵:به خاموشی محیط معرفت کن جان گویا را - به جان بی نفس چون ماهیان کن سیر دریا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۴:به احسان همتم میکرد قارون اهل دنیا را - اگر میبود ممکن خرج کردن دخل بیجا را!
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲:سوزد ز بس که تاب جمالش نقاب را - دانم که در میان نپسندد حجاب را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۹:می می کند خیال تنک ظرف آب را - ویرانه سیل می شمرد ماهتاب را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۰:روی تو غنچه ساخت گل آفتاب را - در هم شکست کوکبه ماهتاب را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۱:هر کس نکرده در گرو می کتاب را - نگرفته است از گل کاغذ گلاب را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۲:می سوزد آرزو دل پراضطراب را - بر سیخ می کشد رگ خامی کباب را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۹۳:رخسار آتشین نپذیرد نقاب را - می سوزد آفتاب قیامت سحاب را
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳:ای گل از نقش کف پای تو دامان ترا - گل فشان کرده قبا سرو خرامان ترا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:نیست سنگِ کم اگر در پلهٔ میزان ترا - کعبه و بتخانه باشد در نظر یکسان ترا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:تشنهٔ خون کرد مستی چشمِ فتّانِ ترا - خوابِ سنگین شد فسانی تیغِ مژگانِ ترا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:میکند گلگل نگه رخسارِ خندانِ ترا - گل ز چیدن بیش میگردد گلستانِ ترا
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵:سپردم دوزخ و آن داغهای سینه تابش را - سرابی بود در ره تشنه برق عتابش را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲:گلاندامی که میدادم به خون دیده آبش را - چسان بینم که گیرد دیگری آخر گلابش را؟
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷:ای روی تو به جلوه درآورده رنگ را - نقش تو تازه کرد بساط فرنگ را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۱:پیوسته دل سیاه بود خلق تنگ را - دایم ستاره سوخته باشد پلنگ را
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳:بر نمی آید ز چشم از جوش حیرانی مرا - شد نگه، زنار تسبیح سلیمانی مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:تر نسازد گریه های ابر نیسانی مرا - جوهر دیگر بود در گوهرافشانی مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:نیست بر خاطر غباری از پریشانی مرا - جامه فتح است چون شمشیر عریانی مرا
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴:شکست رنگ تا رسوا نسازد بی قراران را - جگر خونست از بیم نگاهت رازداران را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹:ز منع افزون شود شوق گرستن بی قراران را - که افزاید رسایی از گره در رشته باران را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۰:ز خلوت نیست بر خاطر غمی وحدت شعاران را - گره در دل ز پیوندست دایم شاخساران را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۱:فروغ مهر باشد دیده اخترشماران را - صفای ماه باشد جبهه شب زنده داران را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:نمی خواهیم روی تلخ ابر نوبهاران را - به مشت خار ما سرگرم کن آتش عذاران را
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵:نوید التفات شوق دادم از بلا جان را - کمند جذبه طوفان شمردم موج طوفان را
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:غمت در بوته دانش گدازد مغز خامان را - لبت تنگ شکر سازد دهان تلخ کامان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰:نظر کن در ترازو داری آن خورشید تابان را - اگر در پله میزان ندیدی ماه کنعان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۱:به هم پیچد خط مشکین بساط حسن خوبان را - غبار خط لب بام است این خورشید تابان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۲:ز باران جمع گردد خاطر آشفته مستان را - رگ ابری کند شیرازه این جمع پریشان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:ز روی لاله گون متراش خط عنبرافشان را - مکن زنهار بی شیرازه دلهای پریشان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:مکن کوتاه در ایام خط زلف پریشان را - که باشد ناگزیر از مد بسم الله دیوان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:چه داند آن ستمگر قدر دل های پریشان را؟ - که سازد طفل بازیگوش کاغذباد قرآن را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶:مسخر کرد خط عنبرین رخسار جانان را - پری آورد در زیر نگین ملک سلیمان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:فروغ حسن از خط بیش گردد لاله رویان را - که خاموشی بود کمتر، چراغ زیر دامان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۶۲:نلرزد چون دل از دهشت چو برگ بیدپیران را؟ - که عینک هست میزان قیامت دوربینان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۶۳:به آسانی شود دلها مسخر گوشهگیران را - ید طولاست در صید مگسها عندلیبان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۶۴:کشید آن سنگدل از دست من زلف پریشان را - که سازد کعبه در ایام موسم جمع دامان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۶۵:ز نقصان گهر باشد گرانخیزی بزرگان را - که خودداری میسر نیست گوهرهای غلتان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۶۶:نشاط ظاهر از دل کی برد غمهای پنهان را؟ - گره نگشاید از دل خنده سوفار پیکان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۶۷:عدالت عمر جاویدان دهد فرمانروایان را - سبیل خضر کن همچون سکندر آب حیوان را
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶:خاموشی ما گشت بدآموز، بتان را - زین پیش وگر نه اثری بود، فغان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۸:از خلق خبر نیست ز خود بی خبران را - با قافله کاری نبود فرد روان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۹:استاد چه حاجت بود آن سرو روان را؟ - خط حاشیه دان می کند آن غنچه دهان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۸:بلبل به ثنای تو گشوده است زبان را - گل غنچه به پابوس تو کرده است دهان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۹:بگذار شود زیر و زبر جسم گران را - تا چند عمارت کنی این گور روان را؟
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰:به خلوت مژده نزدیکی یارست پهلو را - فریب امتحان پاکبازی داده ام او را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰:چه پروا از عتاب و ناز عشاق بلاجو را - که عاشق مد احسان می شمارد چین ابرو را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:به هر تردامنی منمای آن آیینه رو را - مبادا زنگ خجلت سبز سازد حرف بدگو را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲:تهی چشمان چه میدانند قدر روی نیکو را - نباشد جز گرانی بهره از یوسف ترازو را
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲:دل تاب ضبط ناله ندارد خدای را - از ما مجوی گریه بی های های را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۰:بشنو ز من ترانه غیرت فزای را - گر مردی ای سپند، نگه دار جای را!
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳:به پایان محبت یاد می آرم زمانی را - که دل عهد وفا نابسته دام دلستانی را
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴:پس از کشتن به خوابم دید نازم بدگمانی را - به خود پیچد که هی هی دی غلط کردم فلانی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲:به عصیان مگذران زنهار ایام جوانی را - مکن صرف زمین شور، آب زندگانی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۳:مده از دست در پیری شراب ارغوانی را - شراب کهنه از دل می برد یاد جوانی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴:به آهی می توان از خود برآوردن جهانی را - که یک رهبر به منزل می رساند کاروانی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۷۲:به خاموشی سرآور روزگار زندگانی را - اگر دربسته می خواهی بهشت جاودانی را
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵:قضا آیینه دار عجز خواهد ناز شاهی را - شکستی در نهادستی ادای کجکلاهی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۸:زر و سیم جهان در پرده دارد عمر کاهی را - به قدر فلس باشد خار زیر پوست ماهی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۹:ز هجران که دارد لاله داغی دلسیاهی را؟ - غزال دشت از چشم که دارد خوش نگاهی را؟
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷:گر بیایی مست ناگاه از در گلزار ما - گل ز بالیدن رسد تا گوشه دستار ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:در گذر ای آسمان از وادی آزار ما - شیشه خود را مزن بر سنگ بی زنهار ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷:از ته دل نیست در میخانه استغفار ما - خوابها در پرده دارد دیده بیدار ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸:از ملامتگر نیندیشد دل افگار ما - شور محشر خنده کبکی است در کهسار ما
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸:به گیتی شد عیان از شیوه عجز اضطرار ما - ز پشت دست ما باشد قماش روی کار ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۳:ندارد حاجت مشاطه روی گلعذار ما - پر طاوس مستغنی است از نقش و نگار ما
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹:خوش وقت اسیری که برآمد هوس ما - شد روز نخستین، سبد گل قفس ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۸:بی برگی ما برگ نشاط است چمن را - شیرازه گلزار بود خار و خس ما
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰:چون عذار خویش دارد نامه اعمال ما - ساده پرکار فراوان شرم اندک سال ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸:قرعه و تسبیح را محرم نداند حال ما - هست بر سی پاره دل ها مدار فال ما
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱:جز دفع غم ز باده نبودهست کام ما - گویی چراغ روز سیاه است جام ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۳:هرگز تهی ز خون جگر نیست جام ما - داغ است آفتاب ز ماه تمام ما
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸:مدام محرم صهبا بود پیاله ما - به گرد مهر تنیده ست خط هاله ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۸:ز عمر باج ستاند می دو ساله ما - به آفتاب شبیخون زند پیاله ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۹:حدیث خام مجویید در رساله ما - به مهر داغ رسیده است برگ لاله ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۰:ز نوبهار شود چون شکفته لاله ما؟ - که خون مرده کند باده را پیاله ما
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹:لرزه دارد خطر از هیبت ویرانه ما - سیل را پای به سنگ آمده در خانه ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵:آب حیوان زند آب در میخانه ما - می گزد خضر لب از حسرت پیمانه ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶:سیل را گنج شمارد دل ویرانه ما - برق را تنگ در آغوش کشد دانه ما
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰:محو کن نقش دویی از ورق سینه ما - ای نگاهت الف صیقل آیینه ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۷:روشن است از دل بی کینه ما سینه ما - گوهر ماست چراغ دل گنجینه ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۸:گرد اندوه پذیرد ز طرب سینه ما - سبزی بخت شود زنگ بر آیینه ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۹:مشرق مهر بود سینه بی کینه ما - صاف چون صبح به آفاق بود سینه ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۷:صیقلی می شود از زخم زبان سینه ما - دم شمشیر بود صیقل آیینه ما
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲:به شغل انتظار مهوشان در خلوت شبها - سر تار نظر شد رشته تسبیح کوکبها
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۱:مدار از دامن شب دست وقت عرض مطلبها - که باشد بادبان کشتی دل دامن شبها
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۷۳:نمیآیی به بیداری چو در آغوش من شبها - رها کن تا بدزدم بوسهای در خواب از آن لبها
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۷۴:به چشم مردم آگاه، این فرسودهقالبها - سوارانند در راه عدم افکنده مرکبها
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴:نگه به چشم نهان و ز جبهه چین پیداست - شگرفی تو ز انداز مهر و کین پیداست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۷:خط نرسته ازان لعل آتشین پیداست - ز لطف، زهر خط از زیر این نگین پیداست
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸:از فرنگ آمده در شهر فراوان شده است - جرعه را دین عوض آرید می ارزان شده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۵:دل به یک آه سراسر رو مژگان شده است - مغز این نافه به یک عطسه پریشان شده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در افتتاح پل خواجو:اصفهان یک دل روشن ز چراغان شده است - پل ز آراستگی تخت سلیمان شده است
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱:امشب آتشینرویی گرم ژندخوانیهاست - کز لبش نوا هر دم در شررفشانیهاست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۸:ترک چشم مخمورش مست ناتوانیهاست - فتنه با نگاه او گرم همعنانیهاست
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳:هم وعده و هم منع ز بخشش چه حسابست - جان نیست، مکرر نتوان داد، شرابست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۷۳:تا بوی گلی سلسله جنبان نسیم است - بر ما ره آمد شد بستان نتوان بست
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶:چو صبح من ز سیاهی به شام مانندست - چه گوییم که ز شب چند رفت یا چندست؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۸۰:ز سادگی است به فرزند هر که خرسندست - که مادر و پدر غم، وجود فرزندست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۹:ز سادگی است به فرزند هر که خرسندست - که مادر و پدر غم، وجود فرزندست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۰:نهال شمع ز سبزی ازان برومندست - که دایم از پر پروانه برگ پیوندست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۱:بنای صبر که همسنگ کوه الوندست - به یک اشاره موی میان او بندست
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷:به خود رسیدنش از ناز بس که دشوارست - چو ما به دام تمنای خود گرفتارست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۵:درین دو هفته که زاینده رود سرشارست - پلی است آن طرف آب، هر که هشیارست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۶:ازان به خاطر من ترک کار دشوارست - که بار دوش توکل شدن به دل بارست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۱۹:دل آرمیده بود گفتگو چو هموارست - چمن صحیح بود تا نسیم بیمارست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۲۰:ستاره سحر عشق چشم بیدارست - غبار لشکر غم ناله شرربارست
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰:سینه بگشودیم و خلقی دید کاینجا آتش است - بعد از این گویند آتش را که گویا آتش است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۸:جان روشن را جهان در چشم بینا آتش است - شبنم بی تاب را گل در ته پا آتش است
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰:ایمنیم از مرگ تا تیغت جراحت بار هست - روزی ناخورده ما در جهان بسیار هست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۵:حسن را در هر لباسی دیده بان در کار هست - در بساط گل ز شبنم دیده بیدار هست
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱:در گرد ناله وادی دل رزمگاه کیست؟ - خونی که می دود به شرایین، سپاه کیست؟
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲:در تابم از خیال که دل جلوه گاه کیست؟ - داغم ز انتظار که چشمش به راه کیست؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۸:این آهوی رمیده ز مردم، نگاه کیست؟ - این فتنه پیشخدمت چشم سیاه کیست؟
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵:بلبل دلت به ناله خونین به بند نیست - آسوده زی که یار تو مشکل پسند نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۰:دلهای غم ندیده پذیرای پند نیست - آنجا که درد نیست، سخن سودمند نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۳۶:رخسار او مقید زلف بلند نیست - این صید پیشه را نظری با کمند نیست
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶:منع ما از باده عرض احتسابی بیش نیست - محتسب افشرده انگور، آبی بیش نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۵:روزگار زندگی نقش بر آبی بیش نیست - موج را قسمت ز دریا پیچ و تابی بیش نیست
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷:دل بردن ازین شیوه عیانست و عیان نیست - دانی که مرا بر تو گمانست و گمان نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸۶:آن را که بود تیغ زبان بی لب نان نیست - روزی ز دل خود بود آن را که دهان نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸۷:لب بسته ما بیخبر از راز جهان نیست - بسیار بود حرف کسی را که زبان نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸۸:منظور من آن موی میان است و میان نیست - رزق من ازان تنگ دهان است و دهان نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۳۳:ارباب حیا را لب نانی ز جهان نیست - روزی ز دل خود خورد آن را که زبان نیست
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸:چه فتنه ها که در اندازه گمان تو نیست - قیامت ست دل دیر مهربان تو نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۰:چه خستگی است که در چشم ناتوان تو نیست؟ - چه دلخوشی است که در گوشه دهان تو نیست
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰:خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت - جرم غیر از دوست پرسیدم و پرسیدن نداشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۴:ای ستمگر از نگاه دور رنجیدن نداشت - این گناه سهل، بر انگشت پیچیدن نداشت
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱:گل را به جرم عربده رنگ و بو گرفت - راه سخن به عاشق آزرم جو گرفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰۱:دل رفته رفته رنگ لب لعل او گرفت - زین باده، رنگ کوه بدخشان سبو گرفت
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰:در پرده شکایت ز تو داریم و بیان هیچ - زخم دل ما جمله دهانست و زبان هیچ
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷۷:لب هیچ و دهان هیچ و کمر هیچ و میان هیچ - چون بید ندارد ثمر آن سرو روان هیچ
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰:غم من از نفس پندگو چه کم گردد - بر آتشم چو گل و لاله باد دم گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸۰:تو سعی کن که دلت ساده از رقم گردد - که دل چو پاک شد از نقش، جام جم گردد
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱:دماغ اهل فنا نشئه بلا دارد - به فرقم اره طلوع پر هما دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲۲:درین چمن سرسبز آن برهنه پا دارد - که چار موسم چون سرو یک قبا دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲۳:کسی که با تو نشد آشنا که را دارد؟ - ترا کسی که ندارد چه آشنا دارد؟
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲:آزادگی ست سازی اما صدا ندارد - از هر چه درگذشتیم آواز پا ندارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۵۹:پروای خط مشکین آن دلرباندارد - اندیشه از سیاهی آب بقا ندارد
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳:به ذوقی سر ز مستی در قفای ره روان دارد - که پنداری کمند یار همچون مار جان دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۳:مرا از لاف نه عجز سخن کوته زبان دارد - زجوهر تیغ من بند خموشی بر زبان دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۴:چه غم دیوانه ما از گزند آسمان دارد؟ - که نیل چشم زخم از جای سنگ کودکان دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۵:من و حسنی که نیل چشم زخم از آسمان دارد - کند در لامکان جولان و در هر دل مکان دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۶:مرا نازک نهالی قصد جان ناتوان دارد - که تیغش جوهر از پیچ و خم موی میان دارد
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴:تنگست دلم حوصله راز ندارد - آه از نی تیر تو که آواز ندارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵۲:چشم تو که پروای نظر باز ندارد - چون است که از سرمه نظر باز ندارد
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵:نومیدی ما گردش ایام ندارد - روزی که سیه شد سحر و شام ندارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵۸:پروای خط آن عارض گلفام ندارد - از سادگی این صبح غم شام ندارد
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷:نقابدار که آیین رهزنی دارد - جمال یوسفی و فر بهمنی دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵۲:درین بهار به گلزار رفتنی دارد - به پای بوی گل از خود گذشتنی دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵۳:ز بیم خار خورد در لباس دایم خون - چو گل کسی که درین باغ دامنی دارد
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳:از رشک کرد آنچه به من روزگار کرد - در خستگی نشاط مرا دید خوار کرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵۸:آن راکه چشم مست تو بی اختیارکرد - آسوده اش ز پرسش روز شمار کرد
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵:هم «انا الله » خوان درختی را به گفتار آورد - هم «انا الحق » گوی مردی را سر دار آورد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۸۵:مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد - غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۲:کوه را چون ابر، حکم او به رفتار آورد - ریگ را چون سبحه، ذکر او به گفتار آورد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۳:مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد - غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷:اگر داغت وجودم را در اکسیر نظر گیرد - سراپای من از جوش بهاران پرده برگیرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۹:زدیدار تو از یوسف زلیخا مهر برگیرد - چراغ دیده یعقوب از روی تو درگیرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۰:به حسن نقش از ان نقاش هر کس چشم برگیرد - چو خار رهگذر هر لحظه دامان دگر گیرد
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸:صبح ست خوش بود قدحی بر شراب زد - یاقوت باده بر قوه آفتاب زد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷۴:زین نقش نو که روی تو از خط برآب زد - صد حلقه پیچ وتاب فزون آفتاب زد
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱:تا کیم دود شکایت ز بیان برخیزد - بزن آتش که شنیدن ز میان برخیزد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰۵:منعم از خواب عدم تیره روان برخیزد - هر که شب سیر خورد صبح گران برخیزد
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵:خوبان نه آن کنند که کس را زیان رسد - دل برد تا دگر چه از آن دلستان رسد؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷۸:آیینه کی به چهره شبنم فشان رسد - چون آب ایستاده به آب روان رسد
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹:ترا گویند عاشق دشمنی آری چنین باشد - ز رشک غیر باید مرد گر مهر تو کین باشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹۹:در آغاز محبت خاطر عاشق غمین باشد - که تا در جوش باشد دردمی بالانشین باشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۰:ز ابروی تو دل گردد زره، گر آهنین باشد - کمانی را که تیر از خانه خیزد این چنین باشد
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳:دل اسباب طرب گم کرده در بند غم نان شد - زراعتگاه دهقان می شود چون باغ ویران شد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷۸:رگ جانها به هم پیوسته شد زلف پریشان شد - لطافتهای عالم گرد شد سیب زنخدان شد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۶۲:ز ماه روزه حسن آن پری پیکر دو چندان شد - از آن مهر خدایی ماه من خورشید تابان شد
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴:دیگر از گریه به دل رسم فغان یاد آمد - رنگ پیمانه زدم شیشه به فریاد آمد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷۳:تا مرا در نظر آن حسن خداداد آمد - هر سر موی مرا نام خدا یاد آمد
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴:مژده صبح درین تیره شبانم دادند - شمع کشتند و ز خورشید نشانم دادند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰۰:قدرت حرف گرفتند و زبانم دادند - پای رفتار شکستند و عنانم دادند
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷:شوقم ز پند بر در فریاد میزند - بر آتش من آب دم از باد میزند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶۱:داغ از حرارت جگرم داد میزند - آتش به سوز سینه من باد میزند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶۲:گلزار جوش حسن خداداد میزند - باغ از شکوفه موج پریزاد میزند
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹:بتان شهر ستم پیشه شهریارانند - که در ستم روش آموز روزگارانند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۵۰:سپند خال لبت آتشین عذارانند - به خون تپیده لعل تو تاجدارانند
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱:آنان که وصل یار همی آرزو کنند - باید که خویش را بگدازند و او کنند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲۱:مردان به آب تیغ شهادت وضو کنند - تا بی غبار سجده بر آن خاک کو کنند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲۲:روزی که زخم کاهکشان را رفوکنند - بر روی چاک سینه ما در فروکنند
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷:دوش کز گردش بختم گله بر روی تو بود - چشم سوی فلک و روی سخن سوی تو بود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵۹:تا حیا سرمه کش نرگس جادوی تو بود - شبنم خلد نظر باز گل روی تو بود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶۰:یاد آن عهد که دل در خم گیسوی تو بود - شب من موی تو و روز خوشم روی تو بود
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳:دل نه تنها ز فراق تو فغان ساز دهد - رفتن عکس تو از آینه آواز دهد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۱۳:عاشق دلشده هرچند که آواز دهد - کوه تمکین تو مشکل که صدا باز دهد
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶:داغم از پرده دل رو به قفا میآید - تا ببینم که ازین پرده چهها میآید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲۱:بوی دل از نفس باد صبا میآید - میتوان یافت کز آن زلف دوتا میآید
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷:نه از شرمست کز چشم وی آسان برنمیآید - نگاهش با درازیهای مژگان برنمیآید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱۲:مصفا تا نمیگردد، ز تن جان برنمیآید - نگردد پاک تا یوسف، ز زندان برنمیآید
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱:خون قطره قطره می چکد از چشم تر هنوز - نگسسته ایم بخیه زخم جگر هنوز
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱۴:از کاوکاو آن مژه ام بیخبر هنوز - نگرفته خون من به زبان نیشتر هنوز
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳:یقین عشق کن و از سر گمان برخیز - به آشتی بنشین یا به امتحان برخیز
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰۴:به اختیار ز نزهت سرای جان برخیز - گران نگشته ازین خاک آستان برخیز
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰:من و نظاره رویی که وقت جلوه از تابش - همی بر خویشتن لرزد پس آیینه سیمابش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲۲:ز مستی در شکر خندست دایم لعل سیرابش - گریبان چاک دارد شیشه را زور می نابش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲۳:یکی صد شد ز خط کیفیت چشم گرانخوابش - مگر خط می کند بیهوشدارو درمی نابش ؟
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲:ز لکنت می تپد نبض رگ لعل گهربارش - شهید انتظار جلوه خویش ست گفتارش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲۹:سخن دارد به آب زندگی لعل گهر بارش - زبان بازی به کاکل می کند مژگان خونخوارش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳۰:همان یوسف که مصر آمد به تنگ از بس خریدارش - به پشت کار حسن او نیرزد روی بازارش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳۱:عرق رامی کند بی دست و پا لغزنده رخسارش - دهد از دور شبنم آب، چشم خود ز گلزارش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳۲:حساب دین و دل راپاک کن باچشم عیارش - که شب رانیمه خواهد کرد از خط حسن طرارش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - در توصیف کابل و مدح نواب ظفرخان:خوشا عشرت سرای کابل و دامان کهسارش - که ناخن بر دل گل می زند مژگان هر خارش
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶:خوشا روز و شب کلکته و عیش مقیمانش - گورنر مهر و مکناتن بهادر ماه تابانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴۷:اگر چه می زند آتش به عالم روی تابانش - گلو تر می شود از دیدن سیب زنخدانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴۸:خوشا قزوین و باغ شاه و گلگشت خیابانش - که از آیینه پیشانی صبح است میدانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴۹:بلا جویی که من دارم نظر برچشم فنانش - خطر دارد ترنج آفتاب از تیر مژگانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵۰:چگونه جان برد صید از کمین چشم فتانش؟ - که گیراتر بود از خون ناحق تیغ مژگانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵۱:ز گرد سرمه نتوان دید درچشم سخندانش - مگر این گردرا بشکافدازهم تیرمژگانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵۲:رگ ابری است آن لبهای نوخط، بوسه بارانش - که عمر جاودان بخشد به عاشق مد احسانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵۳:به سرخی می زند چون مشک خط عنبرافشانش - چه حسن نشأه خیزست این که میگون است ریحانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۷۱:دل خونین چنان آمیخت با فولاد پیکانش - که با جوهر یکی شد پیچ و تاب رشته جانش
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳:مرا که باده ندارم ز روزگار چه حظ؟ - ترا که هست و نیاشامی از بهار چه حظ؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱۸:ز گنجهای گرانمایه بی نثار چه حظ؟ - اگر ز خود نفشانی ز برگ و بار چه حظ؟
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹:گفتم ز شادی نبودم گنجیدن آسان در بغل - تنگم کشید از سادگی در وصل جانان در بغل
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷۳:ای از رخت هر خار را سامان بستان در بغل - هر ذره را از داغ تو خورشید تابان در بغل
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲:هم به عالم ز اهل عالم بر کنار افتادهام - چون امام سبحه بیرون از شمار افتادهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸۵:روزگاری شد ز چشم اعتبار افتادهام - چون نگاه آشنا از چشم یار افتادهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸۶:در نمود نقشها بیاختیار افتادهام - مهره مومم به دست روزگار افتادهام
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴:دیدم آن هنگامه، بیجا خوف محشر داشتم - خود همان شورست کاندر زیست در سر داشتم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳۶:چون صدف دستی که از بهر گهر برداشتم - گر به دندان می گرفتم عقد گوهر داشتم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳۷:شب که آن آیینه رو را در برابر داشتم - طالع فغفور و اقبال سکندر داشتم
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵:یاد باد آن روزگاران کاعتباری داشتم - آه آتشناک و چشم اشکباری داشتم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۴۳:یاد ایامی که در دل خار خاری داشتم - در جگر چون لاله داغ گلعذاری داشتم
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷:این چه شورست که از شوق تو در سر دارم؟ - دل پروانه و تمکین سمندر دارم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲۷:جگری تشنه تر از وادی محشر دارم - دم آبی طمع از ساقی کوثر دارم
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹:ز من حذر نکنی گر لباس دین دارم - نهفته کافرم و بت در آستین دارم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۲۱:چو خامه معنی نازک در آستین دارم - چرا ز سرزنش تیغ دل غمین دارم
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲:اگر بر خود نمی بالد ز غارت کردن هوشم - مر او را از چه دشوارست گنجیدن در آغوشم؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۶۱:چنان برد اختیار از دست آن سرو قباپوشم - که آید در نظرها خشک چون محراب آغوشم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۶۲:نشد سروی درین بستانسرا یک بار همدوشم - ز آتش طلعتی روشن نشد محراب آغوشم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۶۳:به دامن می دود اشکم گریبان می درد هوشم - نمی دانم چه می گوید نسیم صبح در گوشم
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵:بخت در خوابست می خواهم که بیدارش کنم - پاره ای غوغای محشر کو که در کارش کنم؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۰۲:جرأتی کو تا ز خواب ناز بیدارش کنم - ساغری چون دولت بیدار در کارش کنم
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷:میربایم بوسه و عرض ندامت میکنم - اختراعی چند در آداب صحبت میکنم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۰۰:چون نظر بر روی آن دشمن مروت میکنم - از بهار گریه گلریزان حسرت میکنم
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸:تا فصلی از حقیقت اشیا نوشتهایم - آفاق را مرادف عنقا نوشتهایم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۳۹:این سطرهای آه که هرجا نوشتهایم - از روی آن دو زلف چلیپا نوشتهایم
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰:جلوه معنی به جیب وهم پنهان کردهایم - یوسفی در چارسوی دهر نقصان کردهایم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۴۶:عشق را در تنگنای سینه پنهان کردهایم - شور محشر را حصاری در نمکدان کردهایم
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵:چه غم ار به جد گرفتی ز من احتراز کردن؟ - نتوان گرفت از من به گذشته ناز کردن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۰۳:ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن - که به جامه های صورت نتوان نماز کردن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۷۴:ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن - که به جامه های صورت نتوان نماز کردن
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱:بس که لبریزست ز اندوه تو سر تا پای من - ناله می روید چو خار ماهی از اعضای من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۲۳:چون زند دامان وحشت بر کمر سودای من - خاک ساکن پر برون آرد ز نقش پای من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۲۴:بس که دارد ناتوانی ریشه در اعضای من - سایه همچون دام می پیچد به دست و پای من
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴:گاهی به چشم دشمن و گاهی در آینه - بر کار عیب جویی خویشم هر آینه
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح شاه صفی:ای روی چون بهشت ترا کوثر آینه - رخسار آتشین ترا مجمر آینه
-
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳:نخواهم از صف حوران ز صد هزار یکی - مرا بس ست ز خوبان روزگار یکی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۶۹:ز عشق شد همه غم های بی شمار یکی - یکی هزار شد چون شود هزار یکی