گنجور

 
صائب تبریزی

روزگار زندگی نقش بر آبی بیش نیست

موج را قسمت ز دریا پیچ و تابی بیش نیست

گرچه شد تنگ شکر ز احسان او هر چشم مور

روزی ما زان لب شیرین جوابی بیش نیست

آنچه از خون جگر در شیشه دارد آسمان

پیش ما دریاکشان جام شرابی بیش نیست

شادی عالم، نظر با محنت بسیار او

خنده برقی نمایان از سحابی بیش نیست

گرچه تنگی می کند بر دستگاه بحر، خاک

چشم خواب آلود ما را مشت آبی بیش نیست

همت ما دست اگر از آستین بیرون کند

پرده ها آسمان طرف نقابی بیش نیست

پیش چشم هر که از غفلت نیاورده است آب

جلوه خشک جهان موج سرابی بیش نیست

باد نخوت در کلاه سرفرازان جهان

چون هوا یک لحظه افزون در حبابی بیش نیست

نیست از طوفان خطر کشتی به ساحل برده را

از جهان ما را توقع انقلابی بیش نیست

جلوه برقی است صائب روزگار خوشدلی

امتداد زندگی مد شهابی بیش نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمس مغربی

ور هزاران جام گوناگون شرابی بیش نیست

گرچه بسیارند انجم آفتابی بیش نیست

گرچه برخیزد ز آب بحر موج بی شوار

کثرت اندر موج باشد لیکن آبی بیش نیست

چون خطابی کرد با خود گشت پیدا کاینات

[...]

غالب دهلوی

منع ما از باده عرض احتسابی بیش نیست

محتسب افشرده انگور، آبی بیش نیست

رنج و راحت بر طرف شاهد پرستانیم ما

دوزخ از سرگرمی نازش عتابی بیش نیست

خارج از هنگامه سر تا سر به بیکاری گذشت

[...]

صغیر اصفهانی

آنچه میدانیش دنیا خورد و خوابی بیش نیست

وانچه میخوانیش گردون پیچ و تابی بیش نیست

هیچکس کام مراد از بحر امکان تر نکرد

راستی چون بنگری عالم سرابی بیش نیست

مکنت و ثروت عیال و مال و ایوان و سرا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صغیر اصفهانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه