گنجور

 
صائب تبریزی

ز نوبهار شود چون شکفته لاله ما؟

که خون مرده کند باده را پیاله ما

اگر چه بلبل ما هیچ فصل نیست خموش

یکی هزار شود در بهار ناله ما

کجا به دیده ما هر ستاره می آید؟

به روی ماه گشوده است چشم هاله ما

ز چشم شور همان در شکنجه ایم مدام

اگر چه شد چو هما استخوان نواله ما

به لوح ساده ز ما همچو صبح قانع شو

که حرف، نقطه سهوست در رساله ما

کنیم چشم به تسخیر او چگونه سیاه؟

که رم ز سایه خود می کند غزاله ما

به ما سپهر سیه دل چه می تواند کرد؟

به روی داغ گشوده است چشم لاله ما

نباشد از دل خود چون کباب ما صائب؟

که غیر شیشه کسی نیست هم پیاله ما

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۶۶۰ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیر شاهی

لبالب است ز خون جگر پیاله ما

دم نخست چنین شد مگر حواله ما

بر آستان تو شب‌ها رود که مردم را

به دیده خواب نیاید ز آه و ناله ما

ز قد و روی تو شرمنده باغبان می‌گفت:

[...]

جامی

سرود مجلس درد است آه و ناله ما

حباب خون جگر لاله گون پیاله ما

به بزم وصل چو شمعیم با تو چرب زبان

به روغن است فتاده ز تو نواله ما

به باغ چند تماشای سرو و لاله کنیم

[...]

شاهدی

ز روی لطف بکن بوسه‌ای حوالۀ ما

همین بس است ز وجه حسن نوالۀ ما

[ز تیر غمزه خدنگی بکن حوالۀ ما

همین بس است ز خوان کرم نوالۀ ما

چو دور جام وصالش به کام ما نبود

[...]

میلی

دلا رسیده به جایی کمند ناله ما

که خو گرفته به مجنون و شان غزاله ما

به اهل بزم چنان جام دوستی پر داد

که ریخت لای ته شیشه در پیاله ما

به گرد خوان بلا از هجوم آه، چو شمع

[...]

صائب تبریزی

ز عمر باج ستاند می دو ساله ما

به آفتاب شبیخون زند پیاله ما

ز بی قراری ما دردسر کشد بالین

شبی که دختر رز نیست در حباله ما

ز زیر بال ازان سر برون نمی آریم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه