لب هیچ و دهان هیچ و کمر هیچ و میان هیچ
چون بید ندارد ثمر آن سرو روان هیچ
اندیشه جمعیت دل فکر محال است
شیرازه نگیرد به خود اوراق خزان هیچ
در چشم جهان ریخت نمک صبح قیامت
چشم تو نشد سیر ازین خواب گران هیچ
چون تاک درین باغچه چندان که گرستم
نگشود مرا عقده ای از رشته جان هیچ
هر چند که دندان تو از خوردن نان ریخت
حرص تو نشد سیر ز اندیشه نان هیچ
همچشم حبابم که ازین بحر گهرخیز
غیر از سخن پوچ ندارم به دهان هیچ
جز گریهٔ بیحاصل و جز نالهٔ افسوس
نگشود مرا از دل و چشم نگران هیچ
با خصم زبون پنجه زدن نیست ز مردی
صائب سخن چرخ میاور به زبان هیچ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس ناامیدی و ناچیز بودن انسان در برابر دنیا و مشکلاتش پرداخته است. شاعر با استفاده از تصاویری همچون "دهان هیچ" و "کمر هیچ" نشان میدهد که درون انسان از خالی بودن و بیثمر بودن رنج میبرد. اندیشه جمعیت دل و آرزوها بدون نتیجه باقی میمانند. او به خواب گران و بیثمری اشاره میکند که انسان نتوانسته از آن بیدار شود. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که با وجود تمام تلاشها، هیچ چیز واقعی و سودمندی در زندگی وجود ندارد و تلاش برای مقابله با مشکلات هم بیفایده است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی اشاره دارد که در آن ظاهراً چیزی وجود ندارد، اما در واقع نشانهای از زنده بودن و حس حیات در آن وجود دارد. به عبارت دیگر، هر آنچه که به نظر میرسد بیفایده یا بیثمر باشد، میتواند در عمق خود حسی از زندگی و زیبایی داشته باشد.
هوش مصنوعی: اندیشه و فکر جمعیت به صورت مجزا نمیتواند به نتیجهای دست یابد، همانطور که ورقهای خزان هرگز نمیتوانند به هم پیوسته و مرتب شوند.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که حتی در روز قیامت و در برابر تمامی زیباییها و حقایق، چشم تو از دیدن و درک این واقعیتها سیراب نمیشود و همچنان در خواب غفلت باقی میماند. نمک صبح قیامت، به معنای تلخی و سختی آن روز، نشاندهنده این است که باوجود بیدار شدن و فهم درست امور، همچنان انسان در خواب و بیخبر از حقیقت باقی میماند.
هوش مصنوعی: در باغچه، مانند تاکی که به آن توجهی نمیشود، من همواره در درونم احساس گرسنگی و نیاز دارم، اما هیچ چیزی از راز زندگیام به من روشن نمیشود.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دندانهای تو به خاطر خوردن نان خراب شدهاند، اما طمع و ولع تو از فکر کردن به نان هیچگاه سیر نمیشود.
هوش مصنوعی: من همچون حبابی هستم که از این دریا که پر از گوهر است، جز سخنان بیارزش چیزی در دهان ندارم.
هوش مصنوعی: جز اشکهای بیفایده و آه حسرت هیچ چیز نتوانست دل و چشم نگران من را تسکین دهد.
هوش مصنوعی: با دشمن ضعیف بحث و جدل نکن، زیرا مردانگی در این نیست. به زبان خود هرگز سخن بیهودهای نزن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نبود خطری در ره بی پا و سران هیچ
رهزن نزند قافلهٔ ریگ روان هیچ
حشمان تو مست می نازند، مبادا
قسمت نرسانند به خونین جگران هیچ
بر هم زن دلها نشود موی میانت
[...]
در پرده شکایت ز تو داریم و بیان هیچ
زخم دل ما جمله دهانست و زبان هیچ
ای حسن گر از راست نرنجی سخنی هست
ناز این همه یعنی چه؟ کمر هیچ و دهان هیچ
در راه تو هر موج غباری ست روانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.