ز منع افزون شود شوق گرستن بی قراران را
که افزاید رسایی از گره در رشته باران را
ز طوفان پنجه مرجان نگردد بحر را مانع
کجا ساکن کند دست نوازش بی قراران را؟
به قدر سعی، از مقصود هر کس بهره ای دارد
که منزل پیش پای خود بود، دامن سواران را
چه پروای دل صد پاره دارد تیغ سیرابش؟
که هر برگی زبان شکر باشد نوبهاران را
به ابر امید دارد دانه تا زیر زمین باشد
نظر بر عالم بالاست دایم خاکساران را
به خورشید درخشان، نسبت همت بود تهمت
که ریزش اختیاری نیست دست رعشه داران را
علایق را بود کوتاه، دست از دامن همت
ز گرد ره نباشد زحمتی گردون سواران را
به خط امیدها دارد دل بی طاقت عاشق
که وقت شام، صبح عید باشد روزه داران را
نسازد مایه داران مروت را زیان غمگین
نشاط باخت بیش از برد باشد خوش قماران را
به عقل شیشه دل باشد گران حرف ملامتگر
سر دیوانه گلریزان شمارد سنگباران را
نمی پیچد سر از سنگ ملامت هر که مجنون شد
که سازد سرخ رو سنگ محک کامل عیاران را
ز خوشوقتی گوارا می شود هر ناخوشی صائب
که چشم شور کوکب نقل باشد میگساران را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی احساسات و تجربیات انسانی میپردازد. شاعر با اشاره به تمایلات و آرزوهای بشر، به این نکته میرسد که با وجود مشکلات و چالشها، امید و تلاش برای رسیدن به هدفها وجود دارد. او بیان میکند که در زندگی، هر کس به اندازه تلاش و کوشش خود بهرهای میبرد و در مسیر رسیدن به خواستههای خود، عشق و امید نقشی کلیدی دارند. همچنین، به معانی عمیقتر زندگی و ضرورت تحمل سختیها در راه رسیدن به اهداف اشاره شده است. در نهایت، شاعر بر اهمیت مروت و خوشبختی تأکید کرده و نشان میدهد که با وجود ناامیدیها، میتوان به زندگی خوشبین بود.
هوش مصنوعی: اگر چیزی را که ممنوع است بیشتر کنیم، شوق و اشتیاق کسانی که در انتظار هستند افزایش مییابد؛ همانطور که باران، به رشتهای که در آن گره وجود دارد، قدرت و استحکام بیشتری میبخشد.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که نه طوفان و نه هیچ مانعی نمیتواند جلوی قدرت و آرامش دریا را بگیرد. در واقع، مهربانی و محبت همیشه بر بیقراری و اضطراب غلبه میکند و میتواند آرامش را به دلهای نگران هدیه کند.
هوش مصنوعی: هر کس به اندازه تلاشی که میکند، به هدفی که دارد نزدیکتر میشود؛ این هدف در واقع همان جایی است که او در حال حاضر قرار دارد و به پیش میرود.
هوش مصنوعی: تیغ سیراب (آبی) بیتوجه به دلهای شکسته، نشان از قوت و توانمندی خود دارد. هر برگ درخت در بهار شیرین و خوشزبان به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: دانه به ابر امید دارد تا رشد کند و به زمین برسد، در حالی که خاکیها همواره به عالم بالا نگاه میکنند.
هوش مصنوعی: در اینجا به قدرت و عظمت خورشید اشاره شده است. گفته شده که افرادی که به اوج موفقیت و درخشش دست پیدا کردهاند، نباید به خاطر تلاش دیگران که در زیر سایه آنها قرار دارند، مورد سرزنش و تهمت قرار گیرند. زیرا دست کسانی که تواناییهایشان کم است، به دلیل ضعف و ناتوانی خودشان، به طور طبیعی نمیتواند به آن درخشش برسد.
هوش مصنوعی: علایق و وابستگیها باید کم اهمیت شوند، چرا که اگر همت و تلاش از دست برود، هیچ زحمتی برای کسانی که در مسیر زندگی پیش میروند ایجاد نخواهد شد.
هوش مصنوعی: دل عاشق که نمیتواند صبر کند، به امید این است که در وقت غروب، عید در دل روزهداران باشد.
هوش مصنوعی: افراد ثروتمند نباید به مشکلات و غمها توجه کنند، زیرا خسارت ناشی از این نگرانیها کمتر از آن است که شادی و لذت زندگی را از دست بدهند. کسانی که خوشبین و قمارباز هستند، بیشتر از این نگرانیها بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: دلهایی که به عقل خود اتکا دارند، پذیرش سختیها و انتقادها را دشوار میدانند. اما در عوض، دیوانگان و عاشقان، مشکلات و چالشها را مانند باران رحمت و فراوانی میبینند و به آنها به چشم زیبایی نگاه میکنند.
هوش مصنوعی: کسی که مجنون عشق شده، دیگر به انتقاد و ملامت دیگران توجهی نمیکند. او مثل سنگی است که آزمایش و سنجش را نمیپذیرد و به معیارهای دنیایی ارزشی نمیدهد.
هوش مصنوعی: به دلیل خوششانسی، هر بدبختی خوشایند میشود. صائب، وقتی که حسادت و چشمزخم ستارهها به مینوشان باشد، آنها را در حالتی خوشایند قرار میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گذشت از حد خروش و گریه ابر نوبهاران را
کجا دانست یارب درد و داغ دل فگاران را
مبار ای ابر روز گشت آن چابک سوار آخر
که دیده بر ره است از دیرباز امیدواران را
ازین عشق جگرخواره چه دارم چشم بهبودی
[...]
ز ابر تیره برقی جست طرف کوهساران را
که روشن کرد هرسو شمع گلهای بهاران را
چو نرگس جام زر بگرفت و لاله ساغر یاقوت
صلای باده زد مرغ چمن پرهیزگاران را
تو نیز ای پیر دیر اندر چنین فصلی به سرمستی
[...]
بروز غم، سگش خواهم، که پرسد خاکساران را
که یاران در چنین روزی بکار آیند یاران را
عجب خاری خلید از نو گلی در سینه ریشم!
که برد از خاطر من خار خار گل عذاران را
ز ناز امروز با اغیار خندان میرود آن گل
[...]
ز خلوت نیست بر خاطر غمی وحدت شعاران را
گره در دل ز پیوندست دایم شاخساران را
حریف خیره چشمان نیست حسن شرمناک تو
مکن زنهار دور از بزم خود ما خاکساران را
قبول عشق چون فرهاد هر کس را کمر بندد
[...]
کتابت کی تواند داد داد بیقراران را
سحاب خشک حسرت میدهد مشتاق باران را
چه شد دیریست کز زلف بتان بویی نمیاری
به امیدی نشاندی ای صبا امیدواران را
نمک دارد که بعد از انتظار غم ز دل بردن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.