منظور من آن موی میان است و میان نیست
رزق من ازان تنگ دهان است و دهان نیست
فریاد که آن دلبر شیرین سخن از شرم
چون غنچه سراپای زبان است و زبان نیست
از بوالعجبیهاست که شیرینی عالم
مستور در آن تنگ دهان است و دهان نیست
این با که توان گفت که سررشته جانها
وابسته به آن موی میان است و میان نیست؟
فریاد که از بی دهنی درد دل ما
وقوف به تقریر زبان است و زبان نیست
نوری که بود روشن ازو دیده عالم
چون مهر جهانتاب عیان است و عیان نیست
آن جام جهانی که جهان در طلب اوست
از دیده ادراک نهان است و نهان نیست
هر چند که با هم نشود سیر و سکون جمع
در صلب گهر، آب روان است و روان نیست
از بی بصری در نظر تنگ خسیسان
یوسف به زر قلب گران است و گران نیست
آن پیر سیه دل که مقید به خضاب است
در چشم خود از جهل جوان است و جوان نیست
این طرفه که صائب دل صد پاره ما را
شیرازه ازان موی میان است و میان نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفاهیم عمیق عشق، زیبایی و وجود میپردازد. شاعر از "موی میان" و "تنگ دهان" سخن میگوید و این تصاویر را نمادی از عشق و زیبایی میداند که به ظاهری ملموس وابسته نیست. او به فریاد دلبر شیرینسخن اشاره میکند که سرشار از احساسات عمیق است، اما به زبان نیاز ندارد تا بیان شود.
شاعر به شیوههای مختلف از زیباییهای عالم و عشقورزی میگوید که در نهایت درک آنها فراتر از کلام و بیان است. همهچیز به شکلی عمیق به هم مرتبط است، که حتی در بیزبانی و عدم بیان، احساسات و جانها به هم مرتبط میشوند. در نهایت، شاعر به این نکته میرسد که زیبایی واقعی و عمیق در چیزهایی نهفته است که به ظاهر قابل دسترسی نیستند.
هوش مصنوعی: منظور من آن موهای میان سر توست، اما خودت میان نیستی. روزی من از دهان تنگ توست، ولی دهان هم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بیداد که آن محبوب شیرینزبان به خاطر شرم مانند غنچهای است که تمام وجودش پر از زیبایی است، اما سخنی از او به زبان نمیآید.
هوش مصنوعی: شگفتانگیز است که لذتهای زندگی در چیزی پنهان است که خود به یک محدودیت تبدیل شده و نمیتواند به طور کامل بیان شود.
هوش مصنوعی: اینکه با چه کسی میتوان گفت که ارتباط جانها به آن موی میان سر وابسته است و در واقع میان وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: فریاد میزنیم که از ناتوانی در بیان احساساتمان، درد دلمان به زبانی گفته میشود که خود وجود ندارد.
هوش مصنوعی: نوری که از آن سرچشمه میگیرد، چنان است که وجود عالم را مانند خورشیدی تابان آشکار میکند، اما خود این نور قابل رؤیت نیست.
هوش مصنوعی: آن جام جهانی که همه در پی آن هستند، از دید عقل و شناخت پنهان است، اما در حقیقت چیز پنهانی نیست.
هوش مصنوعی: اگرچه در کنار هم نمیتوان به آرامش و ثبات رسید، اما شریط همواره در حال تغییر و حرکت است.
هوش مصنوعی: به خاطر نداشتن دید وسیع، بعضی افراد ممکن است ارزش واقعی چیزها را ندانند. برای آنها، زیبایی و ارزش یوسف در مقایسه با زر بیمقدار است، در حالی که واقعیت امر این است که یوسف ارزشمندتر از هر طلا و زر است.
هوش مصنوعی: آن پیر افسردهای که موهایش را رنگ کرده، در حقیقت در چشم خود به جوانی ناشی از جهل مینگرد، و به واقع جوان نیست.
هوش مصنوعی: این جالب است که دل شکسته و جریحهدار ما به سبب موی کسی که در میان است، نظم و سامان دارد، در حالی که خود آن فرد در واقع در دسترس نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در هجر توام کار به جز آه و فغان نیست
در پیش توام دان که زبانم به دهان نیست
بی دوست اگر خلق به جان می زید و سر
هم جان و سر دوست که ما را سر آن نیست
سهل است اگر هر دو جهان باز گذارند
[...]
از دولت دیدار تو دل را غم جان نیست
جان را ز غم عشق تو پروای جهان نیست
در کوی تو گمشد پی عشاق بیک بار
آن جا که تویی از دو جهان نام و نشان نیست
زهاد، مگویید که: ما از همه بهتر
[...]
آن شیوه که غارت گر صد قافله جان نیست
در سلسله ی حسن تواش نام و نشان نیست
بی لطفی ات از ترک ستم گشت یقینم
این تلخی جان دادنم از زهر کمان نیست
در روز جزا دست شهیدان محبت
[...]
رفتن ز درت کار من دل نگران نیست
گر کشته شوم خونم از آن کوی روان نیست
با تیر بلا چون هدفم روی گشاده
گر کوه شود درد غم عشق گران نیست
حال من بی برگ نوا را چه شناسد
[...]
آن را که بود تیغ زبان بی لب نان نیست
روزی ز دل خود بود آن را که دهان نیست
محتاج به دریا نبود گوهر سیراب
در ملک قناعت دل و چشم نگران نیست
بر درد کشان ظلمت ایام بود صاف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.