عشق را در تنگنای سینه پنهان کردهایم
شور محشر را حصاری در نمکدان کردهایم
در صفای سینه ما طوطیان را حرف نیست
از تریهای فلک آیینه پنهان کردهایم
سنگ طفلان را دهد گرد یتیمی خاکمال
از سواد شهر تا رو در بیابان کردهایم
نیست طول عمر را کیفیت عرض حیات
ما به آب تلخ صلح از آب حیوان کردهایم
تا عزیزان جهان ما را فرامش کردهاند
سجدههای شکر پیش طاق نسیان کردهایم
مطلب ما ترک سر بر خویش آسان کردن است
گر لبی چون پسته زیر پوست خندان کردهایم
کشت ما را خوشهای گر هست آه حسرت است
در زمین شور تخم خود پریشان کردهایم
در شبستان عدم صبح امید ما بس است
آنچه از انفاس صرف آه و افغان کردهایم
چون به صید جغد چون دون همتان قانع شویم؟
ما که خود را بر امید گنج ویران کردهایم
چون سمندر صائب از اقبال عشق بیزوال
آتش سوزنده را بر خود گلستان کردهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این عنایت بین که ما دربارهٔ جان کرده ایم
جان سرمست خوشی ایثار جانان کرده ایم
بنده ایم و بنده فرمانیم و فرمان می بریم
هرچه ما کردیم در عالم به فرمان کرده ایم
حضرتش سلطان و ما از جان غلام خدمتش
[...]
بیهده عمری به صرف مهر خوبان کردهایم
درد بود است آنچه او را فکر درمان کردهایم
لطمهها چون گو بسی خوردیم از چوگان زلف
بر سر میدان عشقت تا که جولان کردهایم
نیست در این شهر طفلی کاو نخوانده درس عشق
[...]
جلوه معنی به جیب وهم پنهان کردهایم
یوسفی در چارسوی دهر نقصان کردهایم
پشت بر کوه است طاقت تکیه تا بر رحمت است
کار دشوار است و ما بر خویش آسان کردهایم
رنگها چون شد فراهم مصرفی دیگر نداشت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.