مصفا تا نمیگردد، ز تن جان برنمیآید
نگردد پاک تا یوسف، ز زندان برنمیآید
گریبان لحد را چاک خواهد کرد اشک من
تنور از عهده تسخیر طوفان برنمیآید
به راه دشمنان خود کدامین خار میریزم؟
که از پیش دو چشمم همچو مژگان برنمیآید
چو حیرت چشمبندی میکند ذرات عالم را
چرا از ابر آن خورشید تابان برنمیآید؟
حیا چندان که خود را میکشد در پردهپوشیها
به شوخیهای آن چاک گریبان برنمیآید
کدامین شب نمیریزد ز کلکم مصرع رنگین؟
کدامین روز شیری زین نیستان برنمیآید؟
کشیدم تا قدم از کوی هستی خون عرق کردم
ازین گل پای خوابآلود آسان برنمیآید
ز چندین آه اگر یک آه اثر دارد غنیمت دان
که دایم ماه مصر از چاه کنعان برنمیآید
دل گرمی مگر هنگامهافروزی کند، ورنه
به این بزم خنک خورشید تابان برنمیآید
تو تا از پرده شرم و حیا بیرون نمیآیی
نگاه از دیده عاشق به سامان برنمیآید
مگر جولان او صائب قیامت را عیان سازد
وگرنه هیچ گردی زین نمکدان برنمیآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف حالتی از عدم رسیدن و ناکامی میپردازد. او میگوید که تا زمانی که روح از بدن جدا نشده، نمیتواند به عروج و پاکی دست یابد. شاعر اشک خود را به عنوان عاملی توصیف میکند که میتواند مرگ را تحت تأثیر قرار دهد، و اشاره میکند که احساسات و حیات نمیتوانند به سادگی بر شرایط سخت غلبه کنند. در ادامه، او به جدایی و دوری از معشوقهاش اشاره میکند و میگوید که چه دشواریهایی را تحمل کرده و چقدر میکوشد تا به آرزوهایش برسد. در نهایت، او به این نکته میرسد که اگر فرد نتواند از پرده شرم خارج شود، عشق و نگاه عاشقانه نیز محقق نخواهد شد. به طور کلی، شعر بررسی deep longing و شرایط دشوار عاشقانه است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل پاک و صاف نشود، جان از بدن جدا نخواهد شد. و تا زمانی که یوسف از زندان آزاد نشود، او هم به مقام والایش نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: اشک من به قدری شدید است که میتواند حتی گودی قبر را پاره کند، و هیچ چیز نمیتواند بر قدرت طوفان غلبه کند.
هوش مصنوعی: من در برابر دشمنانم کدام درد و رنج را به نمایش بگذارم؟ که از اشکهایم، حتی یک قطره هم نمیریزد.
هوش مصنوعی: وقتی که حیرت به خاطر زیبایی و جذابیتها در دنیا وجود دارد، چرا نور خورشید درخشان از ابرها بیرون نمیآید؟
هوش مصنوعی: حیا به قدری انسان را تحت فشار قرار میدهد که به خاطر آن، در پوشش و پنهانکاریها دچار سختی میشود و حتی نمیتواند به ز۱یادگیها و شوخیهای سست و بیمحتوا توجه کند.
هوش مصنوعی: کدام شب است که از تو شعری خوش رنگ و زیبا نریزد؟ و کدام روز است که دلی شجاع و نیرومند از این نیستان برنخیزد؟
هوش مصنوعی: من تا جایی که میتوانستم در مسیر هستی تلاش کردم و از این تلاش به شدت خسته و عرقآلود شدم؛ اما به راحتی نمیتوانم از خواب آلودگی و راحتی دل بکنم.
هوش مصنوعی: اگر از میان تمام آهها، فقط یکی تاثیرگذار باشد، باید آن را ارزشمند بشماری؛ زیرا فرصتها و خوشبختیهای بزرگ همیشه در دسترس نیستند و مانند ماه که از چاه کنعان بیرون نمیآید، به آسانی حاصل نمیشوند.
هوش مصنوعی: اگر دل شوری نداشته باشد و در اوج زندگی نشاطی نکند، دیگر حضور خورشید در این جمع گرم و دلانگیز فاقد معناست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که از شرم و حیا خارج نشوی، عاشق نمیتواند به تو بخوبی نگاه کند و احساسش را ابراز کند.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و شگفتی او برای ما به نمایش درآید، آنگاه میتوانیم تغییرات بزرگ و عمیق را ببینیم، وگرنه هیچ تأثیری از این نمکدان ظاهر نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه شد یا رب که خورشید درخشان بر نمی آید
قیامت شد مگر کان ماه تابان بر نمی آید
نمی گردد نمایان اختری از برج زیبایی
فروزان اختری از برج احسان بر نمی آید
گلی از جویبار زندگانی کس نمی چیند
[...]
نه از شرمست کز چشم وی آسان برنمیآید
نگاهش با درازیهای مژگان برنمیآید
ازین شرمندگی کز بند سامان برنمیآید
سر شوریده ما از گریبان برنمیآید
گر از سروایی ناز تو پروا نیست عاشق را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.