گنجور

 
غالب دهلوی سعدی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها غالب دهلوی مصرع یا بیتی از سعدی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰

    غالب دهلوی (بیت ۱۰): حلق غالب نگر و دشنه سعدی که سرود - «خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند»

    سعدی (بیت ۱): خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند - به کسان درد فرستند و دوا نیز کنند



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:نمی‌بینیم در عالم نشاطی کاسمان ما را - چو نور از چشم نابینا ز ساغر رفت صهبا را


    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱:ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا - به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را


  2. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲:سوزد ز بس که تاب جمالش نقاب را - دانم که در میان نپسندد حجاب را


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:گر ماه من برافکند از رخ نقاب را - برقع فروهلد به جمال آفتاب را


  3. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶:خاموشی ما گشت بدآموز، بتان را - زین پیش وگر نه اثری بود، فغان را


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:ساقی بده آن کوزهٔ یاقوتِ روان را - یاقوت چه ارزد بده آن قوتِ روان را


  4. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹:کشته را رشک کشته دگرست - من و زخمی که بر دل از جگرست


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵:یکی از بخت کامران بینی - دیگری تنگ عیش و کوته‌دست

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۵:دست بر پشت مار مالیدن - به تلطف نه کار هشیارست

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۴:جنگ و زورآوری مکن با مست - پیش سرپنجه در بغل نه دست


  5. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳:لذت عشقم ز فیض بینوایی حاصلست - آنچنان تنگست دست من که پنداری دلست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکل‌ست - هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصل‌ست


  6. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳:به ذوقی سر ز مستی در قفای ره روان دارد - که پنداری کمند یار همچون مار جان دارد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:غلام آن سبک‌روحم که با من سر گران دارد - جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۰:تواضع گرچه محبوبست و فضل بیکران دارد - نباید کرد بیش از حد که هیبت را زیان دارد


  7. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳:از رشک کرد آنچه به من روزگار کرد - در خستگی نشاط مرا دید خوار کرد


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - توحید:فضل خدای را که تواند شمار کرد؟ - یا کیست آنکه شکر یکی از هزار کرد؟


  8. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰:دلستانان بحل اند ار چه جفا نیز کنند - از وفایی که نکردند حیا نیز کنند


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰:خوب‌رویان جفاپیشه وفا نیز کنند - به کسان درد فرستند و دوا نیز کنند


  9. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸:دوشم آهنگ عشا بود که آمد در گوش - ناله از تار ردایی که مرا بود به دوش


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۶:هر که فریاد‌رسِ روز مصیبت خواهد - گو در ایّامِ سلامت به جوانمردی کوش


  10. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶:ای ترا و مرا درین نیرنگ - دهن و چشم و دست و دل همه تنگ


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵۸:دشمنت خود مَباد و گَر باشد - دیده بردوخته به تیرِ خَدَنگ

    سعدی » گلستان » دیباچه:گرچه شاطر بود خروس به جنگ - چه زند پیش بازِ رویین چنگ

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۹:آهنی را که موریانه بخورد - نتوان برد از او به صِیقَل زنگ

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۹:سنگ بر دست و مار سر بر سنگ - خیره‌رایی بود قیاس و درنگ


  11. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳:دلم در ناله از پهلوی داغ سینه تابستی - بر آتشپاره ای چسبیده لختی از کبابستی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶:تعالی الله چه روی است آن که گویی آفتابستی - و گر مه را حیا بودی ز شرمش در نقابستی


  12. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۱:دیده ور آن که تا نهد دل به شمار دلبری - در دل سنگ بنگرد رقص بتان آزری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:دانمت آستین چرا پیش جمال می‌بری - رسم بود کز آدمی روی نهان کند پری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۲:روی گشاده ای صنم طاقت خلق می‌بری - چون پس پرده می‌روی پرده صبر می‌دری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۵:گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری - من نه حریف رفتنم از در تو به هر دری


  13. غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۷:اگر به شرع سخن در بیان بگردانی - ز سوی کعبه رخ کاروان بگردانی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۹:چرا به سرکشی از من عنان بگردانی - مکن که بیخودم اندر جهان بگردانی


  14. غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶:زان دوست که جان قالب مهر و وفاست - گر دیر رسد پاسخ مکتوب رواست


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:وه وه که قیامتست این قامت راست - با سرو نباشد این لطافت که تراست

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:آن کس که خطای خویش بیند که رواست - تقریر مکن صواب نزدش که خطاست

    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۷:می‌میرم و همچنان نظر بر چپ و راست - تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۸۰:می‌میرم و همچنان نظر بر چپ و راست - تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟


  15. غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴:دانیم که آیین شکایت نه نکوست - ما را سخن از مرگ خود و صورت اوست


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:از بس که بیازرد دل دشمن و دوست - گویی به گناه مسخ کردندش پوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست - هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:چون حال بدم در نظر دوست نکوست - دشمن ز جفا گو ز تنم برکن پوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:غازی ز پی شهادت اندر تک و پوست - وان را که غم تو کشت فاضلتر ازوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:گر دل به کسی دهند باری به تو دوست - کت خوی خوش و بوی خوش و روی نکوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:گر زخم خورم ز دست چون مرهم دوست - یا مغز برآیدم چو بادام از پوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:گویند رها کنش که یاری بدخوست - خوبیش نیرزد به درشتی که دروست

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:گر خود ز عبادت استخوانی در پوست - زشتست اگر اعتقاد بندی که نکوست

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۰:خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست - با هر که در اوفتی چنان باش که اوست

    سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۲ - مجلس دوم:دشمن که جفایی کند آن شیوۀ اوست - باری تو جفا مکن که معشوقی و دوست


  16. غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶:غالب به سخن گرچه کست همسر نیست - از نشئه هوش هیچت اندر سر نیست


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۳:از تو به که نالم که دگر داور نیست - وز دست تو هیچ دست بالاتر نیست


  17. غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱:ای کرده به آرایش گفتار بسیچ - در زلف سخن گشوده راه خم و پیچ


    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:ای طبلِ بلندبانگ در باطن هیچ - بی‌توشه چه تدبیر کنی وقت بسیچ؟


  18. غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۶:ای داده به باد عمر در لهو و فسوس - زنهار مشو ز زحمت حق مأیوس


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶:چون زهرهٔ شیران بدرد نالهٔ کوس - بر باد مده جان گرامی به فسوس


  19. غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۷:ای آن که دهی مایه کم و خواهش بیش - آن روز که وقت بازپرس آید پیش


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸:ای صاحب مال، فضل کن بر درویش - گر فضل خدای می‌شناسی بر خویش

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹:بوی بغلت می‌رود از پارس به کیش - همسایه به جان آمد و بیگانه و خویش

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۴:جایی نرسد کس به توانایی خویش - الا تو چراغ رحمتش داری پیش

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:آن کس که مرا بکشت، باز آمد پیش - مانا که دلش بسوخت بر کشتهٔ خویش


  20. غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۸:زین موی که بر میان تست ای بدکیش - باشدت کمرت خجل ز بی برگی خویش


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰:همسایه که میل طبع بینی سویش - فردوس برین بود سرا در کویش


  21. غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۲:شب چیست سویدای دل اهل کمال - سرمایه ده حسن به زلف و خط و خال

    غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۳:این رسم که بخشیده شاهی هر سال - آید به کفم ز جواجه تاشان به سؤال


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳:گر دست دهد دولت ایام وصال - ور سر برود در سر سودای محال


  22. غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۱:نی کشته زخم ناوک و شمشیرم - نی خسته ناخن پلنگ و شیرم


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹:خیزم که نماند بیش ازین تدبیرم - خصم ار همه شمشیر زند یا تیرم

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰:گر بر رگ جان ز شستت آید تیرم - چه خوشتر ازان که پیش دستت میرم

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:گر دست رسد که آستینش گیرم - ور نه، بروم بر آستانش میرم


  23. غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۲:غالب چو ز دامگه بدر جستم من - آخر ز چه بود این همه برگشتن


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:بشنو به ارادت سخن پیر کهن - تا کار جهان را تو بدانی سر و بن


  24. غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۶:راهی ست ز عبد تا حضور الله - خواهی تو درازگیر و خواهی کوتاه

    غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۷:ای آن که گرفته ام به کوی تو پناه - رانی چو به عنف از در خویشم ناگاه


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶:نه سرو توان گفت و نه خورشید و نه ماه - آه از تو که در وصف نمی‌آیی آه


  25. غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۲:دارم دل شاد و دیده بینایی - وز کری گوشم نبود پروایی


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱:هرگز بود آدمی بدین زیبایی؟ - یا سرو بدین بلند و خوش بالایی؟

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:گر کان فضائلی وگر دریایی - بی‌راحت خلق باد می‌پیمایی