گنجور

 
شمس مغربی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «دیده وام گشته از تو برویت نگرم» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «م» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
ث
ج
ح
د
ر
س
ش
ک
ل
م
ن
و
ه
ی

شماره ۱: خورشید رخت چو گشت پیدا

شماره ۲: ز روی ذات بر افکن نقاب اسما را

شماره ۳: بیاور ساقی آن جام صفا را

شماره ۴: ای جمله جهان در رخ جانبخش تو پیدا‏

شماره ۵: چه مهر بود که بسرشت دوست در گل ما

شماره ۶: ورای مطلب هر طالب است مطلب ما

شماره ۷: به‌دست خویش چهل صبح بامداد الست

شماره ۸: هیچ دانی که کیستیم و شما

شماره ۹: بیا در بحر و دریا شو رها کن این من و ما را

شماره ۱۰: بیا بر چشم عاشق کن تجلی روی زیبارا

شماره ۱۱: ای بلبل جان چونی اندر قفس تن‌ها

شماره ۱۲: چون تافت بر دل من پرتو جمال حبیب

شماره ۱۳: ای کرده متجلی رخت از دیده هر خوب

شماره ۱۴: مرا که لعل لبت ساقی است و جام شراب

شماره ۱۵: ای صفات بیکران تو طلسم گنج ذات

شماره ۱۶: ای روی تو مهر و کون ذرات

شماره ۱۷: ای صفاتت حجاب چهره ذات

شماره ۱۸: ای کائنات ذات ترا مظهر صفات

شماره ۱۹: ای از دو جهان نهان عیان کیست

شماره ۲۰: ور هزاران جام گوناگون شرابی بیش نیست

شماره ۲۱: مهر سر گشته کافتاب کجاست

شماره ۲۲: اگر ز روی براندازد او نقاب صفات

شماره ۲۳: ساقی باقی که جانم مست اوست

شماره ۲۴: چنان مستم چنان مستم چنان مست

شماره ۲۵: آنچه مطلوب دل و جان است ابا جان و دلست

شماره ۲۶: دلی که آینه روی شاهد ذات است

شماره ۲۷: بیار ساقی از آن می که هست آب حیات

شماره ۲۸: دل غرقه انوار جمالی و جلالی است

شماره ۲۹: هیچکس را اینچنین یاری که ما را هست نیست

شماره ۳۰: با تو است آن یار دائم وز تو یک دم دور نیست

شماره ۳۱: هیچ میدانی که عالم از کجاست

شماره ۳۲: بر آب حیات تو جهان همچو حیاتی است

شماره ۳۳: انکه او دیده جان و دل و نور بصر است

شماره ۳۴: حسن روی هر پریرویی ز حسن روی اوست

شماره ۳۵: بیدل و دلدار نتوانم نشست

شماره ۳۶: چون رخت را هر زمان حسن و جمالی دیگر است

شماره ۳۷: صفا و روشنی کاندرون خانه ماست

شماره ۳۸: آنچه کفر است بر خلق، بر ما دین است

شماره ۳۹: هرآنکه طالب آنحضرت است مطلوب است

شماره ۴۰: گذشت عهد نبوت و رسید دور ولایت

شماره ۴۱: مرا دلیست کا او را نه انتهاست و نه غایت

شماره ۴۲: چو باده چشم تو خوده است دل خراب چراست

شماره ۴۳: با منست آنکس که بودم طالب او با منست

شماره ۴۴: آنکه او در هر لباسی شد عیان پیداست کیست

شماره ۴۵: از دهانش بسخن جز اثری نتوان یافت

شماره ۴۶: نهان پیر تو خویش آفتاب رخت

شماره ۴۷: دل شد اندر پیچ و تاب حلقه گیسوی اوست

شماره ۴۸: ریخت خونم که این شراب من است

شماره ۴۹: آنکس که دیده در طلب او مسافر است

شماره ۵۰: این جوش که از میکده برخاست چه جوش است

شماره ۵۱: آنچه جان گفت بدل باز نمییارم گفت

شماره ۵۲: این کرد پریچهره ندانم که چه کرد است

شماره ۵۳: بیار ساقی باقی بریز برمن حادث

شماره ۵۴: چو بحر نامتناهیست دایما مواج

شماره ۵۵: سحرگهی که موذن بفالق الاصباح

شماره ۵۶: صبح ظهور دم زد و عالم پدید شد

شماره ۵۷: گوهری از موج بحر بیکران آمد پدید

شماره ۵۸: از جنبش بحر قدم برخاست موجی بی عدد

شماره ۵۹: ساختی از عین خود غیری که عالم این بود

شماره ۶۰: بیرون دوید باز ز خلوتگه وجود

شماره ۶۱: هر زمان خورشید او از مشرقی سر بر کند

شماره ۶۲: بتم باهر سری هر سو سروکار دگر دارد

شماره ۶۳: تا که خورشید من از مشرق جان پیدا شد

شماره ۶۴: پا ز حد خویش بیرون نمیباید نهاد

شماره ۶۵: نشان و نام مرا روزگار کی داند

شماره ۶۶: دل ما هر نفسی مشرب دیگر دارد

شماره ۶۷: مهت هر لحظه از کو می‌نماید

شماره ۶۸: دل همه دیده شد و دیده همه دل گردید

شماره ۶۹: دلی نداشتم آنهم که بود، یار ببرد

شماره ۷۰: ز قدت سرو بستان آفریدند

شماره ۷۱: از جنبش این دریا هر موج که برخیزد

شماره ۷۲: شاه بتان ماه رخان عرب رسید

شماره ۷۳: جانم از پرتو روی چنان می‌گردد

شماره ۷۴: مرا بفقر و فنا افتخار میباشد

شماره ۷۵: رخت هر دم جمالی مینماید

شماره ۷۶: رخت گرچه چو خورشید فلک مستور می‌باشد

شماره ۷۷: چون عکس رخ دوست در آینه عیان شد

شماره ۷۸: دلی که با رخ زلف تو همنشین باشد

شماره ۷۹: بی نقاب آن جمال نتوان دید

شماره ۸۰: نهان بصورت اغیار یار پیدا شد

شماره ۸۱: دلی دارم که در روی غم نگنجد

شماره ۸۲: مست ساقی خبر از حام و سبوئی دارد

شماره ۸۳: اگر ز جانب ما ذلت و نیاز نباشد

شماره ۸۴: مرا دلیست که در وی بغیر دوست نگنجد

شماره ۸۵: رخ زیبای تو را آینه ای میباید

شماره ۸۶: ز دریا موج گوناگون برآمد

شماره ۸۷: می حدیثی از لب ساقی روایت می کند

شماره ۸۸: سلطان، سر تخت شهی کرد تنزل

شماره ۸۹: بی پرتو رخسار تو پیدا نتوان شد

شماره ۹۰: دل من هر نفسی از تو تجلی طلبد

شماره ۹۱: دل از بند من بیدل رها شد

شماره ۹۲: ایجمال تو در جهان مشهور

شماره ۹۳: مینماید هر زمانی روئی از ابرویی دگر

شماره ۹۴: از سوادالوجه فی الدارین اگر داری خبر

شماره ۹۵: دیده سرگردان و نور دیده دایم در نظر

شماره ۹۶: ای حسن ترا دیده ما گشته به دیدار

شماره ۹۷: میفرستد هر زمانی دوست پیغامی دگر

شماره ۹۸: اندر آمد ز در خلوت ما یار سحر

شماره ۹۹: ای آخر هر اول و ای اول هر آخر

شماره ۱۰۰: نخست دیده طلب کن پس آنگهی دیدار

شماره ۱۰۱: نیست پنهان حق ز چشم مردمان و حق شناس

شماره ۱۰۲: میکند بر دل تجلی مهر رویش هر نفس

شماره ۱۰۳: طریق مدرسه و رسم خانقاه مپرس

شماره ۱۰۴: دلا گر دیده ای داری بیا بگشا بدیدارش

شماره ۱۰۵: دل من آیینه تست مصفا دارش

شماره ۱۰۶: مرا ز من بستان دلبرا بجذبه خویش

شماره ۱۰۷: او چون فکند خویش تو خود را میفکنش

شماره ۱۰۸: مرا از روی هر دلبر تجلی میکند رویش

شماره ۱۰۹: نقشی به بست دلبر من بر مثال خویش

شماره ۱۱۰: تا شراب عشق از جام ازل کردیم نوش

شماره ۱۱۱: بیا که کرده ام از نقش غیر آینه پاک

شماره ۱۱۲: تویی خلاصه ارکان انجم و افلاک

شماره ۱۱۳: نظرت فی رمقی نظره فصا ز فداک

شماره ۱۱۴: بر دل ریشم لبت دارد بسی حق نمک

شماره ۱۱۵: زهی ساکن شده در خانه دل

شماره ۱۱۶: اگرچه پادشه عالمم گدای توام

شماره ۱۱۷: ما سالها مقیم در یار بوده ایم

شماره ۱۱۸: ما جام جهان نمای ذاتیم

شماره ۱۱۹: هر سو که دویدیم همه سوی تو دیدیم

شماره ۱۲۰: تا مهر تو دیدیم، ز ذرات گذشتیم

شماره ۱۲۱: بر دو عالم پادشاهی میکنم

شماره ۱۲۲: از خانقه و صومعه و مدرسه رستیم

شماره ۱۲۳: ما مست و خراب چشم یاریم

شماره ۱۲۴: گه از روی تو مجموعم گه از زلفت پریشانم

شماره ۱۲۵: ز چشم مست ساقی من ‌‌‌‌‌خرابم

شماره ۱۲۶: معنی حسن تو در صورت جان میبینم

شماره ۱۲۷: ما از میان خلق کناری گرفته ایم

شماره ۱۲۸: یار تا من هستم از خود با خبر نگذاردم

شماره ۱۲۹: من که در صورت خوبان همه او می‌بینم

شماره ۱۳۰: منم که روی ترا بی‌نقاب می‌بینم

شماره ۱۳۱: ما از ازل مقامر و خمار آمدیم

شماره ۱۳۲: دیده وام گشته از تو برویت نگرم

شماره ۱۳۳: صنما هر نفسی در گذرت می‌بینم

شماره ۱۳۴: گه چو چنگم و گاه چو نی بنوازم

شماره ۱۳۵: دلبری دارم که در فرمان او باشد دلم

شماره ۱۳۶: ای روی تو در حجاب کونین

شماره ۱۳۷: ای نهان در ذات پاکت ذات کون

شماره ۱۳۸: ار رخت پنهان بنور خویشتن

شماره ۱۳۹: خود پرستی پیشه دارد روز و شب

شماره ۱۴۰: ز چشم من توئی در جمال خود نگران

شماره ۱۴۱: کو جذبه که آن بستاند مرا از من

شماره ۱۴۲: دلی دارم که باشد جای جانان

شماره ۱۴۳: گنج های بینهایت یافتم در کنج جان

شماره ۱۴۴: ایدوست بیا بر نظر ما نظری کن

شماره ۱۴۵: قطره ائی از قعر دریا دم مزن

شماره ۱۴۶: چه ساقی است که مست مدام اوست جهان

شماره ۱۴۷: ایدل اینجا کوی جانان است از جان دم مزن

شماره ۱۴۸: پیش و قد ریش از سر و گلستان دم مزن

شماره ۱۴۹: بیا ز چهره خوبان جمال خود را ببین

شماره ۱۵۰: گفتمش خواهم که بینم مر ترا ای نازنین

شماره ۱۵۱: ای همه صفات من آینه صفات تو

شماره ۱۵۲: هیچکس به خویشتن ره نبرد به سوی او

شماره ۱۵۳: آنکه عمری در پی او می‌دویدم سو‌ به سو

شماره ۱۵۴: صفت و شکل و دهانش بزبان هیچ مگو

شماره ۱۵۵: عشق من حسن ترا درخور اگر هست بگو

شماره ۱۵۶: بیا دلا به کجا خورده شراب بگو

شماره ۱۵۷: آن مرغ بلند آشیانه

شماره ۱۵۸: آن که خود را مینماید در رخ خوبان چو ماه

شماره ۱۵۹: لب ساقی مرا هم نقل و هم جام است و هم باده

شماره ۱۶۰: منم ز یار نگارین خود جدا مانده

شماره ۱۶۱: ای در پس هر لباس و پرده

شماره ۱۶۲: آغاز مشتریست ببازار آمده

شماره ۱۶۳: مرا آن لبت خندان تازه

شماره ۱۶۴: آنچه میدانم از آن یار بگویم یا نه

شماره ۱۶۵: ز چشم من چو تو ناظر به حسن خویشتننی

شماره ۱۶۶: چو تافت بر دل و بر جانم آفتاب تجلی

شماره ۱۶۷: زد حلقه دوش بر دل ما یار معنوی

شماره ۱۶۸: سبو بشکن که آبی بی‌سبوئی

شماره ۱۶۹: پیش شیران دعوی شیری مکن چون روبهی

شماره ۱۷۰: ای دیده بگو از چه سبب مست و خرابی

شماره ۱۷۱: دارد نشان یارم هر دلبری و یاری

شماره ۱۷۲: تو نگارا به لطافت همگی جان و دلی

شماره ۱۷۳: جنون فوق عایات الجنونی

شماره ۱۷۴: مرا به خلوت جان دلبریست پنهانی

شماره ۱۷۵: چو نیست چشم دلت تا جمال او بینی

شماره ۱۷۶: چه باده است که مست است میفروش از وی

شماره ۱۷۷: تو میخواهی که تا تنها تو باشی

شماره ۱۷۸: تا تو اندر مراتب عددی

شماره ۱۷۹: رخ دلدار را نقاب توئی

شماره ۱۸۰: شهدت فیک جمالا فنيت فیه بذاتي

شماره ۱۸۱: دوش ان صنم بیگانه‌وش بگذشت بر من چون پری

شماره ۱۸۲: چه باشد اگر زانکه تو گاه گاهی

شماره ۱۸۳: ای حسن تو در آیینه صورا و معنی

شماره ۱۸۴: تو ز مائی ولی ما را ندانی

شماره ۱۸۵: ای آفتاب رویت هرسو فکنده تابی

شماره ۱۸۶: منم مست از لب ساقی نه از می

شماره ۱۸۷: ای هر نفس تافته بر دل ز‌ تو نوری

شماره ۱۸۸: صنما چرا نقاب از رخ خود نمیگشائی

شماره ۱۸۹: ای درخشان ز رخت مهر سپهر عالی

شماره ۱۹۰: آنکه جان یابم از از انفاس خوشش هر نفسی

شماره ۱۹۱: ترا که دیده نباشد نظر چگونه کنی

شماره ۱۹۲: دلا چرا تو چنین بیقرار و مضطربی