آن مرغ بلند آشیانه
چون کرد هوای دام و دانه
پرواز گرفت گشت ظاهر
از سایه تیر او زمانه
مرغی که دو کون سایه اوست
در سایه خویش کرده خانه
مرغ دل ما ز هر دوعالم
اندر پی او گرفت لانه
ان مرغ شگرف ذات عشق است
بسمل و مقدس و یگانه
اوراست نعوت بی نهایت
اوراست صفات بیکرانه
بحریست که هر زمان ز موجش
صد بحر دگر شود روانه
با عشق همیشه عشق بازد
با خویشتن است جاودانه
معشوقه و عشق و عاشق آمد
آینه و روی و زلف و شانه
بر صورت خویش گشته عاشق
بر غیر نهاده صد بهانه
آواز خودش شنیده از خود
تهمت بنهاده بر چغانه
از نغمه خود سماع کرده
بیمطرب و بیدف و ترانه
فیالجمله ز غیر نیست پیدا
هم نام و نشان و هم نشانه
ایمغربی ضعیف و ناچیز
یاری تو گه درین میانه
بردار خودی خود زخود تا
در دهر بمانی جاودانه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گویند که نیکبخت و بدبخت
هست از همه چیز در فسانه
یک جای دو خشت پخته بینی
پخته به تنور در میانه
این بر شرف مناره افتد
[...]
ای قدر توشمس و آسمان ذره
وای رای تو شمع و شمس پروانه
بادا همه ساله ذخرة الدین
آسوده ز فتنه زمانه
شهزاده شیر دل فریدون
آن چون پدر از جهان یگانه
میری که ز قدر درگهش را
[...]
ز آمیزش این چهارگانه
شد خوشنمک این چهارخانه
ای راه تو بحر بی کرانه
عشق تو ندیم جاودانه
از عشق تو صد هزار آتش
در سینه همی زند زبانه
گر بنماید زبانهای روی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.