گنجور

 
شمس مغربی

ای صفاتت حجاب چهره ذات

ذات پاکت ظهور بخش صفات

آفتاب رخت چو تابان گشت

منهدم شد ز نور او ظلمات

لب تو بر جهان مرده دمید

نفسی زان بیافت حیات

آنجهان در خروش و جوش آمد

پیش مهر رخ تو چون ذرّات

عالمی را چو نفی بود عدم

لب جانبخش تو نمود اثبات

جنبش از توست جمله عالم را

ورنه دارد عدم سکَون و ثبات

از چه شد عالمِ فقیر غنی

گر نکردی برون ز گنج ذکوات

وانچه او آدمش همی دانند

نسخه عالم است و مظهر ذات

مغربی آنچه عالمش خوانند

عکس رخسار تست در مرآت

 
 
 
وطواط

نیست کس را ز دست مرگ نجات

اُذکُروا ذکر هادِم اللّذّات

نیست کس را ز دست مرگ نجات

اُذکُروا ذکر هادِم اللّذّات

نیست کس را ز دست مرگ نجات

[...]

محمد بن منور

یا عزَّ اُقْسِمُ بِالَّذِی اَنَا عَبدُه

وَلَهُ الحجیجُ وَما حَوَت عَرفات

لا ابتَغِی بَدَلاً سِواکِ خَلیلةً

فَثِقی بِقَولی وَالکِرامُ ثقات

وَلَو اَنَّ فَوقی تربةً وَدَعَوْتنی

[...]

خاقانی

چون ز یاران رفته یاد آرم

آه و واحسرتا علی من مات

چون ز عمر گذشته یاد آرم

آه و واغصتا علی مافات

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه