گنجور

 
شمس مغربی

گوهری از موج بحر بیکران آمد پدید

هرچه هست و بود میباید از آن آمد پدید

گوهری دیگر برون انداخت از موجی محیط

کز شعاعش معنی هردو جهان آمد پدید

باز موجی از محیط انداخت بیرون گوهرت

کز صفای او جهان و جسم و جان آمد پدید

چونکه موج و گوهر دریا پیاپی شد روان

وز جهان از موج و دریا بحر کان آمد پدید

سر بحر بیکران را موج در صحرا نهاد

گنج مخفی آشکارا شد نهان آمد پدید

ایکه میجستی نشان از بی نشان زحمت مکش

چون نشان بی نشان، از بی نشان آمد پدید

ایکه دایم از جهان ما و من کردی کنار

عاقبت با ما و با من در میان آمد پدید

صد هزاران گوهر اسرار و درّ معرفت

در جهان از موج بحر بیکران آمد پدید

از برای آنکه تا نشناسد او را غیر او

موج دریا در لباس انس و جان آمد پدید

از زبان مغربی خود بکر میگوید سخن

مغربی را بحر ناگاه از زبان آمد پدید

 
 
 
امیر معزی

تا مبارک رایت شاه جهان آمد پدید

در خراسان نقش رَوضات الجَنان آمد پدید

پیر بود از برف و از سرما خراسان مدتی

شد جوان تا طلعت شاه جوان آمد پدید

بر زمین از ابر لؤلؤبار و بادِ مشک‌بیز

[...]

مجیرالدین بیلقانی

ایهاالعشاق باز آن دلستان آمد پدید

جان برافشانید کان آرام جان آمد پدید

چشم بگشایید هین کان تلخ پاسخ رخ نمود

لب فرو بندید کان شیرین زبان آمد پدید

صد دل اکنون در میان باید چو شمع از بهر آنک

[...]

ابن یمین

این سعادت بین که باز اندر زمان آمد پدید

وین کرامت بین که ناگه در جهان آمد پدید

شد فروزان از سپهر سروری ماه دگر

وین جهان پیر را بخت جوان آمد پدید

در دریای فتوت از صدف بنمود روی

[...]

صائب تبریزی

خط ز روی آتشین دلستان آمد پدید

از دل آتش بهار بی خزان آمد پدید

از غبار خط یکی صد شد صفای عارضش

یوسفستانی ز گرد کاروان آمد پدید

فتنه آخر زمان بیدار شد از خواب ناز

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
حزین لاهیجی

از دلم برخاست دودی، آسمان آمد پدید

گردی از خاطر فشاندم، خاکدان آمد پدید

حرف عشق آمد به لب، شور قیامت ساز شد

داغ دل گل کرد، مهر خاوران آمد پدید

رخ نمودی، جنت موعود گردید آشکار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه