چه مهر بود که بسرشت دوست در گل ما
چه گنج بود که بنهاد یار در دل ما
به دست خویش چهل صبح باغبان ازل
ندید تخم گلی تا نکشت در گل ما
چه ماه بود که از آسمان فرود آمد
نشست خوش متمکن به برج و منزل ما
ملک که بود که افتاد در چه بابل
چه سحرهاست درین قعر چاه بابل ما
چه موجها که پیاپی همی رسد هر دم
ز جوش و جنبش دریای او به ساحل ما
هزار نقش به یک لحظه می پذیرد دل
ببین چه نقش پذیر است قلب قابل ما
به هر گره که وی از زلف خویش بگشاید
از او گشاده شود صد هزار مشکل ما
اگر ز حضرت مات آرزوی مقبولی ست
بیا و هندوی آن شو که هست مقبل ما
چو مغربی نظر از نقش کاینات بدوز
اگر کمال طلب می کنی ز کامل ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که مهر رخت را سرشت با گل ما
هم او نهاد مگر داغ عشق بر دل ما
به روز حشر که خاکم به مهر بشکافند
به بوی عشق تو پیدا شود مفاصل ما
به طعنه جان طلبیدی ندارم از تو دریغ
[...]
بهدست خویش چهل صبح بامداد الست
ندید تخم گلی تا نکشت در گل ما
چه ماه بود که از آسمان فرود آمد
نشست خوش متمکن به برج منزل ما
ملک که بود که افتاد در چه بابل
[...]
بیاکه تا ز تو ای مه تهیست منزل ما
چراغ و مشعله ندهد فروغ محفل ما
چه سود روی عبادت به کعبه آوردن
چونیست قبله روی تو در مقابل ما
اجل چو محمل ما بندد از جهان باشد
[...]
درین چمن چه گلی باز شد به منزل ما
کز آن به باد فنا رفت غنچهٔ دل ما
ندیده روشنی دیدهٔ امید هنوز
فلک نشاند به یک دم چراغ محفل ما
دگر برای چه نخل امید بنشانیم
[...]
شبی که هجر بپرداخت از تو منزل ما
کدام غم که نزد حلقه بر در دل ما
شهید خنجر شوقیم وتا ابد شاید
که چشم ما نکند خیرباد قاتل ما
اسیر بادیه حیرتیم و میآید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.