تو نگارا به لطافت همگی جان و دلی
گرچه ساکن شده در مملکت آب و گلی
تو مگر باغ بهشتی که چنین مطبوعی
تو مگر فصل بهاری که چنین معتدلی
یارب این گل ز چه باغ است که رویش چو بدید
گل صد برگ برآمد بر او از خجلی
چون نگار چگل خوب به خوبی تو نیست
نتوان گفت به خوبی که نگار چگلی
به دل آن را طلبد دل که نباشد بدلش
جان بجوید به دلت چونکه تو جانرا بدلی
گسل ایدوست مکن از سر کویت ما را
من چه کردم که من دلشده را در گسلی
ایدل از مسکن خود ار چه به غربت رفتی
لیک باید وطن خویش ز خاطر مهلی
تو زمانی مگسل هیچ ز ما در دو جهان
سر پیوند که داری که ز ما میگسلی
مغربی دیده به دیدار تو دارد روشن
گرچه باور نکند فلسفی و معتزلی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیباییهای یک معشوق پرداخته و او را با عناصر طبیعی و بهشتی مقایسه کرده است. شاعر او را به عنوان گلی زیبا معرفی میکند که در باغی بهشت مانند رشد کرده است. او همچنین اشاره میکند که محبتی که به این معشوق دارد بینظیر است و هیچ چیز نمیتواند جایگزین آن شود. شاعر از غم دوری از معشوق و دلبستگی به او صحبت میکند و میگوید که حتی اگر معشوق به غربت رفته باشد، نباید از یاد او غافل شود. در نهایت، شاعر به حقیقت و زیبایی معشوق خود تاکید میکند و به عشق عمیقش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای زیبا، تو به نرمی و لطافتی که تمامی روح و دل را مینوازد، هرچند که در دنیای مادی و خاکی زندگی میکنی.
هوش مصنوعی: شما مانند یک باغ بهشتی هستید که اینقدر دلپذیر و زیباست، و همچنین مثل فصل بهاری هستید که اینقدر هوای مطبوع و دلنشینی دارد.
هوش مصنوعی: ای خدا، این گل از کدام باغ است که وقتی به چهرهاش نگریستند، گل صدبرگ از شدت شرم و حیا به وجود آمد؟
هوش مصنوعی: زیبایی تو چنان منحصر به فرد است که هیچ زیبایی دیگری نمیتواند به پای تو برسد. حتی اگر بخواهیم از زیباییها بگوییم، نخواهیم توانست به خوبی و زیبایی تو اشاره کنیم.
هوش مصنوعی: دل چیزی را میخواهد که جانش جانش را ندهد، و تو باید در دل خود به دنبال جان واقعیات باشی، چون تو خود جان را با چیزی عوض نمیکنی.
هوش مصنوعی: ما را از کنار کوی خودت دور نکن، من چه تقصیری دارم که دل شکستهام را در گوشهای رها کردهام.
هوش مصنوعی: ای دل، هرچند که به دور از خانه و دیار خود هستی، اما باید همیشه خاطر و یاد وطن خود را حفظ کنی.
هوش مصنوعی: تو وقتی که از ما در دو جهان جدا هستی و نمیخواهی ارتباطی با ما داشته باشی، ارتباطت با ما را قطع کن.
هوش مصنوعی: غربیها به خاطر دیدن تو آفتابگونه روشنایی دارند، هرچند که فلسفی و معتزلی ممکن است این حقیقت را انکار کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه خرد راست قصوری و نه دین را خللی
که دهم دل به غزالی و سرایم غزلی
دفتر علم و هنر ز آب قدح می شویم
مرشد عشق نفرمود جز اینم عملی
دعوی نقص مرا حاجت برهان نبود
[...]
شاعر و شعر شناسان، قلمم را به زبان
رفته ابطای حقی گاه و گه ابطای یلی؟
گاه در طول کند صف شکنی، گاه به عرض
ذوالفقار کف خصم افکن کرار علی
گر گذارد قدمی سوی چپ و راست، سزاست
[...]
نیست بی سوز تو در روی زمین هیچ دلی
نیست بی عکس رخت در چمن دهر گلی
نیست بی نشاه عشقت به خرابات ملی
جلوه حسن تو از شکل مبراست، ولی
ز پی کینه دیرینه این بد عملی
حالیا وقت تلافی شده از آل علی
این که در گردن دارد کروات و فکلی
قامتش هست چو سروی و رخش همچو گلی
دست چون دسته طنبور و شکم چون دهلی
در اروپاست بزرگی و در اینجا رجلی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.