انکه او دیده جان و دل و نور بصر است
هر کجا می نگرم صورت او در نظر است
خبر از دوست بدان بر که ندارد خبری
ورنه آنجا که عیانست چه جای خبر است
ره بدو برد کسی کز پی او دور افتاد
اثر از دوست کسی یافت که او بی اثر است
ره بی پا و سر آنست که نتوانی رفتن
بنشین خواجه ترا چون هوس پا و سر است
روزی از روزن اینخانه برا بر سر بام
تا ببینی که، که در خانه و بر بام و در است
تو بدین چشم کجا چهره معنی بینی
چشم صورت دگر و چشم معانی دگر است
ورنه بیرون کتاب ز بَر و زیر جهان
همه بی زیر و زبَر گفتن و دیدن زبَر است
مغربی علم تر و خشک ز دل بر میخوان
دل کتابیست که او جامع هر خشک و تر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف عشق و وصل و شناخت دوست میپردازد. او میگوید که هر جا نگاه میکند، صورت دوست را میبیند و از آنجا که عشق و آگاهی از دوست فراتر از خبر و آگاهی است، نمیتوان به سادگی خبر از او گرفت. شاعر بیان میکند که برای رسیدن به دوست، باید از موانع و دوریها عبور کرد و بیپایی و بیسری به معنی ناتوانی در حرکت به سمت دوست است. او از عیان بودن حقایق صحبت میکند و میخواهد بگوید که باید با چشم دل به معانی واقعی نگاه کرد، چرا که ظاهر و باطن هر یک دنیای متفاوتی دارند. در نهایت، شاعر به بررسی علم و دل میپردازد و میگوید که دل همانند کتابی است که شامل تمام دانستهها و داناییهای واقعی است.
هوش مصنوعی: آنکه جان و دل و روشنی چشمم به او وابسته است، هر جا که نگاه میکنم، تصویر او در مقابل چشمم است.
هوش مصنوعی: به کسی بگو خبر از دوست را بگیرد که از او خبری ندارد، چرا که در جایی که همه چیز آشکار است، دیگر نیازی به خبر نیست.
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال اوست، راه را به درستی پیدا کرده و از آثار او بهرهمند میشود، اما کسی که از او دوری کند، به نتایجی دست نخواهد یافت و تأثیری از او نخواهد دید.
هوش مصنوعی: راهی که بدون پا و سر میگذرد، راهی است که نمیتوان آن را پیمود. بنابراین، ای آقای من، زمانی که آرزوی پا و سر را داری، بهتر است بنشینی و به همین حال راضی باشی.
هوش مصنوعی: روزی از لای پنجره این خانه، به بالای بام نگاه میکنی و میبینی که چه کسانی در خانه هستند و چه کسانی بر بام.
هوش مصنوعی: با این چشم که داری، چگونه میتوانی چهرهی حقیقت را ببینی؟ چشمان تنها ظواهر را میبینند و چشمان دیگر معانی مختلفی را در خود دارند.
هوش مصنوعی: اگر کتاب را کنار بگذاریم، دنیا به خودی خود فاقد عمق و معنایی است و تمام آنچه میتوان بیان کرد و مشاهده کرد، سطحی و بیرونی خواهد بود.
هوش مصنوعی: علم و دانش در غرب از قلب انسان جدا و بیاحساس است، اما دل انسان همچون کتابی است که همه احساسات و تجربیات زندگی، چه شیرین و چه تلخ، در آن جمع شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خردمند نگه کن که جهان برگذر است
چشم بیناست همانا اگرت گوش کر است
نه همی بینی کاین چرخِ کبود از برِ ما
بسی از مرغ، سبکپَرتر و پرّندهتر است؟
چون نبینی که یکی زاغ و یکی باز سپید
[...]
پیش من یکره شعر تو یکی دوست بخواند
زانزمان باز هنوز این دل من پر هسر است
در خانی ز پس اوست و بآنحلقه در است
نتوان گفت کز آنهاست کز آنها بتر است
سرخ مرد است ولی چاره چه دانم چو غر است
سرخ عر نبود در زیر برنگ دگر است
فلسفه داند و از فلسفه دانان خر است
[...]
بر گذر ای دل غافل که جهان برگذر است
که همه کار جهان رنج دل و دردسر است
تا تو در ششدرهٔ نفس فرومانده شدی
مهره کردار دل تنگ تو زیر و زبر است
عمر بگذشت و به یک ساعته امید نماند
[...]
هر کسی را نتوان گفت که صاحبنظر است
عشقبازی دگر و نفسپرستی دگر است
نه هر آن چشم که بینند سیاه است و سپید
یا سپیدی ز سیاهی بشناسد بصر است
هر که در آتش عشقش نبود طاقت سوز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.